شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

تاریخ و جغرافیای رودبارقصران و لواسان (1)

تاریخ و جغرافیای رودبارقصران و لواسان (1)

رودبارقصران و لواسان دوتا از بخشهای تهران بزرگ و جزء شهرستان شمیرانات است. رودبارقصران با مرکزیت فشم با یک دهستان به همان نام رودبارقصران و دارای 22 آبادی است.  لواسان با مرکزیت گلندوئک که شامل دو دهستان به نام دهستان لواسان کوچک و دهستان لواسان بزرگ و کلا دارای 21 آبادی است.این دو بخش در شمال شرقی تهران که از شمال به شهرستان نور، از غرب به شهرستان کرج، از شرق به شهرستان دماوند و از جنوب به شهر تهران منتهی و در موقعیت جغرافیایی 51 درجه و24 دقیقه تا 51درجه و 50 دقیقه طول شرقی و 35 درجه و46 دقیقه تا 36 درجه و 3 دقیقه عرض شمالی واقع شده است. مساحت این دو بخش 1060 کیلومتر مربع که در بین دو منطقه کوهستانی و سرسبز البرز مرکزی از ناحیه شمال غربی و منطقه استپی خجیر در جنوب شرقی واقع شده است.به لحاظ همین تنوع اقلیمی ، تنوع کشت و زرع را میسر می سازد.عمده ترین کونه های گیاهی شامل( کما، کلاه میرحسن، زرشک، بادام کوهی، گون، شیرخشت، اُرس و غیره ) می باشد.بارزترین جانوران این منطقه(تشی، گرگ، خرس قهوه ای، کفتار، پلنگ، بزکوهی، قوچ، میش و کبک) را می توان نام برد. طبق سرشماری نفوس و مسکن در سال 1375 جمعیت این دو بخش 30984 نفر بوده که به علت کوهستانی بودن اراضی مزروعی و سکونتگاهها بیشتر در کف دره ها و در دامنه های کم شیب که دارای خاک رسوبی یا سنگریزه دار نیمه عمیق تا عمیق می باشد، قرار دارد.

تقسیمات جغرافیایی رودبارقصران

نام شهرستان: شمیرانات

نام بخش: رودبارقصران

مرکز بخش: فشم

مراکز شهری: اوشان، فشم، میگون

نام دهستان: رودبارقصران

مرکز دهستان: فشم

آبادیهای زیرمجموعه: آبنیک، اوشان، امامه بالا، امامه پایین، آهار، ایگل، باغگل، جیرود، حاجی آباد، دربندسر، درود، روته، رودک، زایگان، زردبند، شمشک بالا، شمشک پایین، فشم، کلوگان، گرمابدر، لالان، میگون

تقسیمات جغرافیایی لواسان

نام شهرستان: شمیرانات

نام بخش: لواسانات

مرکز بخش: گلندوئک

مراکز شهری: لواسان کوچک- گلندوئک

نام دهستان: لواسان بزرگ، لواسان کوچک

مرکز دهستان: لواسان بزرگ، گلندوئک

آبادیهای زیرمجموعه :

 دهستان لواسان بزرگ = رسنان، سیارک، علایین، کلان، لواسان بزرگ، نیکنام ده، افجه، انباج، برگ جهان، بوجان،  پشت لاریجان

دهستان لواسان کوچک = تلو پایین، راحت آباد، سد لتیان، سینک، کندسفلی، کندعلیا، گلندوئک،  مزرعه سعادت، ناصرآباد، هنزک  

وجه تسمیه رودبارقصران و لواسان

در کتب تاریخی آمده که به سبب کوهستانی بودن منطقه ، آنجا را قصران(معرب کوهسران) یا کوهساران می خوانده اند.در گذشته قصران خود به دو منطقه قصران داخل و قصران خارج تقسیم می شد. قصران داخل بخشی از آبادیهای داخل رشته کوههای البرز مرکزی از قوچان گرفته تا نور مازندران و قصران خارج از جنوب قصران داخلی یعنی تهران قدیم تا ری را شامل می شد.

رودبار در پهلوی (روتبار) که از دو کلمه (رود) و (بار) تشکیل شده و رود در پارسی باستان که زبان رایج عهد هخامنشیان بوده( روته) و در اوستا( اورود) خوانده می شد.( بار) در زبان پهلوی به معنای ساحل آمده است. به دلیل دره ها و رودهای حاصل از آن این مکان را رودبار می نامیدند.

لواسان نخستین بار در نام کوه دماوند به کار برده شده است. بدین خاطر به هر چه معنی شود باید کوه دماوند هم در آن نقش داشته باشد. لواسان از دو کلمه (لو) و (اسان) تشکیل شده است. (لو) در زبان پهلوی و همچنین در گویش محلی رودبار و لواسان به معنای لبه تیغ یا یال کوه و کلمه (اسان) در زبان پهلوی آسون که به معنای بر آمدن و سر زدن ( خورشید) است. لواسان به تیغه کوهی که خورشید از آن ر می زند و طلوع می کند می گویند. البرز در اوستا(هرا) و هرابرزئیتی و(هرائیتی) و در ترجمه پهلوی(هربرز گفته می شود.

منابع آب رودبارقصران و لواسان

تمامی آبهایی که در سطح این دو بخش در جریان دارد، از ارتفاعات درون بخش سرچشمه گرفته و رودهایی را شکل داده اند . مسیر اصلی رودهای دوبخش پس از جاری نمودن آبادیها به دریاچه پشت سد لتیان وارد و در ادامه و پس از سد به جاجرود و خجیر وارد و در انتها برای آبیاری دشت ورامین به آن منطقه سرازیر می شود. این رودها که تامین کننده رود جاجرود هستند عبارتند از:

1 – رود گرمابدر: از به هم پیوستن رودهای کوچک و بزرگی که از دامنه های شمال و شمال شرقی و جنوب مناطق شیورگاه، جانستان و خاتون بارگاه سرچشمه گرفته و با پیوستن رودهایی که از آبادیهای در مسیر مانند گرمابدر، آب نیک، لالان، زایگان، روته و سایر رودهایی که در مسیر این رود قرار دارد ادامه می یابد و در فشم با رودی که از میگون می آید متصل و به سمت لشکرک سرازیر می شود.

2 – رود میگون: این رود از ارتفاعات شمال، غرب و شرق و جنوب دربندسر و شمشک سرچشمه گرفته و در ادامه با رودهایی که در مسیر این رود قرار دارند به هم پیوسته و در دره هملون با آبی که از چشمه سید گاهره و آبهای حاصل از ذوب برفهای سی چال متصل می شود.این رود از آبادیهای دربندسر، شمشک، جیرود و میگون گذشته و در فشم با آبی که از گرمابدر می آید به هم می پیوندند.

3 – رود باغگل: سرچشمه این رود از دامنه های شمالی و جنوبی کوههای شکراب، آهار، باغ گل و ایگل می باشد. این رود پس از جمع آوری آبهایی که در مسیر قرار دارد و پس از تامین آب روستاهای در مسیر مانندآهار، ایگل، باغگل و اوشان در قسمت ورودی اوشان به آبی که از فشم وارد می شود متصل می گردد.

این سه رود اصلی که در رودبارقصران جریان دارد در ابتدای اوشان تبدیل به یک رود شده و در مسیر خود رودهای کوچک را در بر گرفته واز گذرگاه کلوگان و روستای رودک و زردبند و لشکرک گذشته ودر جنوب گلندوئک شده به دریاچه سد لتیان وارد می شود.

4 – رود کند: این رود ارتفاعات شمالی کند بالا، راحت آباد و ناصرآباد سرچشمه گرفته و پس از جمع آوری آبهای کوچک و بزرگ و مشروب نمودن مزارع راحت آباد، نصیرآباد، خوریان، کند بالا و پایین در جنوب آبادی جائیج به دریاچه پشت سد می رسد.

5 – رود افجه: از ارتفاعات شمال افجه سرچشمه گرفته و پس از جمع آوری آبروهای کوچک و بزرگ و مشروب نمودن آبادیهای افجه، سینک، هنزک وناران در نزدیکی حسن آباد به دریاچه پشت سد منتهی می شود.

6 – رود لوارک: از قسمتهای شمال و شمال شرقی لواسان سرچشمه گرفته و پس از جمع آوری آبروهای کوچک و بزرگ و مشروب نمودن آبادیهای لواسان، کلان، جهارباغ، رازینان به شعباتی که از شمال برگیجان سرچشمه می گیرد پیوسته و به دریاچه پشت سد می ریزد.

علاوه بر اینها رودهای کوچک دیگری وجود دارد که فصلی و دائمی بوده وهمه آنها به همین رودهای اصلی می پیوندند که پس از مشروب کردن آبادیهای در مسیر به دریاچه پشت سد لتیان وارد می شوند.همه اینها رذود جاجرود را بوجود می آورند. علاوه بر اینها رود دماوند هم در انتها وارد جاجرود می شود که خارج از رودبارقصران و لواسان بوده که دشتهای ورامین را مشروب می سازد.

شاخه اصلی جاجرود به طول 140 کیلومتر بوده و در مواقع پر آبی بخصوص در مواقع سیلابی آب مازاد بر احتیاج از طریق مسیل شریف آباد به طرف کویر هدایت می شود.قسمت اعظم آب جاجرود از آن بخش از حوضه که بالاتر از سد لتیان واقع شده و مساحتی برابر 692 کیلومتر مربع دارد تامین می کند و سهم بخش دیگر با مساحت 1200 کیلومتر مربع به علت پایین بودن میزان بارندگی در تامین آب رودخانه کمتر است.دبی متوسط ایستگاه رودک طی دوره 28 سالهاز سال آبی 37 – 36 برابر 07/7 متر مکعب در ثانیه. دبی متوسط ایستگاه لتیان در دوره 22 ساله پیش از احداث سد از سال آبی 26 – 25 لغایت 47 – 46 برابر 47/9 متر مکعب در ثانیه و در دوره 17 ساله پس از احداث سد از سال آبی 48 – 47 لغایت 64 – 63 برابر 80/6 متر مکعب بر ثانیه.

حداکثر آبدهی در اردیبهشت و حداقل آن شهریور ماه می باشد.

رودبار قصران در آیینه تاریخ

1 – به گزارش اسفندیار مازندران را در اصل"موز اندرون" می گفتند، یعنی" ولایت درون موز" و موز نام کوهی بوده است که از حد گیلان تا تالار قصران و جاجرم کشیده بوده است. (ابن اسفندیار، ص 56)

2 – ظهیرالدین می گوید که شاه غازی رستم بن علی بن شهریار(سده ششم هجری) از "گیل و دیلم و رویان و لاریجان و مازندران و کبود جامه و استر آباد و قصران" سی هزار سپاهی گرد کرد و رو به دهستان تاخت و با غزان جنگید.  (ظهیرالدین ، ص 42)

3 - ... در همین هنگام حسین بن زید به دیدار برادر تا "شلمبه" ی دماوند آمد و در آنجا 23 روز درنگ کرد. بزرگان قصران و لاریجان به پیشواز او رفتند.  (دوران حسن بن زید 250 تا 270 ه)

4 – پادشاه سلجوقی به عباس، والی ری فرمان داد که قسمتی از متصرفات اسپهبد را باز گیرد. عباس با سپاه ری و ساوه و قصران و دماوند و خوار و سمنان به آمل رفت و چزیک رویان و لاریجان و کلار و شلاب را به مامیتر فرستاد و برای اسپهبد پیام داد که جوی خراسان مرز اوست ...   ( تاریخ ابن اسفندیار مجلد 2 ص 71 – 72 )

5 – چندی نگذشت که اسپهبد از گیل و دیلم و رویان و لاریجان و کبود جامه و ایتاق و شور یلداشت و کولا و دماوند و قصران و قزوین سی هزار و اندی جانباز فراهم کرد و به راه افتاد.  ( عتبه الکتبه = مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر به قلم موید الدوله منتخب الدین بدیع اتابک الجوینی به اهتمام علامه فقید قزوینی و عباس اقبال تاریخ چاپ اول مرداد 1329)

6 – اسپهبد علاء الدوله هنگامی که لاریجان را گرفت، مردم قصران نیز به او گرویدند و به مهر و نوازش او خشنود شدند. شرف الملوک حسن باوند، قارن پسر بوالقاسم باوند را درفش داد و به قصران فرستاد و پس از مرگ او شهردار لفور را به جای او گماشت.

7 – دژبان دژ طبرک مردی بود قزوینی که از بخشش های اسپهبد بهره ها برده بود.مرتضی عزالدین او را واداشت که دژ را به گماشتگان اسپهبد واگزارد، ولی کسی به نام عماد وزان رای او را برگردانید که "پادشاه مازندران مذهب امامیه دارد و رافضی است. اگر چنین کنی روز قیامت به خئا و پیغمبر چه خواهی گفت؟ همین عماد وزان با لشکری از قتیبه به دامنه دژ امامه قصران رفت و گماشته اسپهبد را از آنجا بیرون کرد و دژ را به فرمانروای قصران به نام عادل سپرد. اسپهبد چون آگاه شد بدان سوی لشکر برد و دژ را گرفت و عادل را با زن و فرزندان و نزدیکان بکشت و پوست سر خودش را به کاه انباشت و تا یک سال در قصران آویخت...

8 - ... امیر علی کاون در آن رزم به خون غلتید و برادرش طغا تیمور نیز در جنگ دیگری که کنار رود اترک روی داد به مازندران گریخت و در کوهستان رودبار و لار و قصران پنهان شد...

9 – چون به عهد خلافت امیر المومنین علی (ع) رسید مالک اشتر از جمله نزدیکان و اصحاب اسرار علی(ع) بود... و لشکر اسلام را پروای تبرستان نبود... اما مسجدی که در شهر آمل در محله چلاوه سر( ونظور دروازه شهر چلاوه سوادکوه است، مانند دروازه ساری و بابلسر) برابر کوچه سماکی نهاده است و مسجد و مناره مالک اشتر می گویند بدان نسبت به مالک می کنند که آن جماعت مالکیه که به امامت مالک اشتر قایلند، بنا نهاده اند و ایشان خود را متشیعه شمردند و آن قوم هنوز باقی اند. اصل ایشان از لار حوالی قصران است(" قصران الداخل و قصران الخارج ... و هما{ در اصل: هی"} ناحیتان کبیرتان بالزی فی جبالها فیها حصن مانع یمتنع علی ولاه الری... و اکثر فواکه الری من نواحیه و نیسب الیه ابوالعباس احمد بن الحسین بن ابی القاسم بن باباالقصرانی الا ذونی من اهل القصران الخارج و اذون من قراها و کان شیخا من مشایخ الزیدیه...  (معجم البلادان جلد 4 ص 353)

10 – قصران را دو بخش است قصران بیرونی و درونی 1 – قصران بیرونی (شمیرانات) که دروازه ری بوده تجریش(طجرشت) ونک، کن، سولقان، اذون و دزاه 2 – قصران درونی (لواسانات) نام ناحیه کوهستانی است و آبادانی های آن داخل دره های فرعی جاجرود است.از خاور به لارجان و دماوند، از شمال به رویان(تبرستان باختری) و لار، از غزب به تالیکان(طالقان) و جنوب به قصران بیرونی و دهات آن عبارت است از: ایگل ، اوشان، آهار، آب نیک، انبامه(امامه)، حاجی آباد، دربندسر، روده(رودک)، زایکان(زاکون)، شمشک، فشم، کلوگان(کلیگون)، گرم آب در، لالان و میگون    (منوچهر ستوده"قصران ری") یادگار{س 5 ش 10} (خرداد 1328) {55 – 64} ؟ ! ب)

11 – بخش های بزرگ تاریخی تبرستان باستانی و آغاز اسلام عبارت بودند از:رویان، رستمدار، مازندران، فرشوادگر (غارنکوه دوره اسلامی) پیروز کوه، قصران (شمیرانات، لواسانات و دنباوند( دماوند) که هر یک فرمانروایی جداگانه داشته و برخی از آنها مانند دماوند در آغاز اسلام و مازندران در سده دوم و فرشوادگر (بخش سوادکوه) در سده سوم به دست خلفای راسدین و عباسی منقرض و پاره ای مانند گذشته در دست فرمانروایان بومی بود و یک جور خود آزادی داشتند که در آینده یعنی در سده یازدهم اسلامی به دست شاهان صفویه منقرض و بعضی از آنها در سده اخیر به مقتضیات سیاسی و تقسیمات کشوری از تبرستان جدا و پیوست شهرستانهای همسایه شده است که از آن ویژه می باشند: فیروزکوه، قصرانو دماوند که در شکم استان یکم (شهرستان تهران) و بخش جنوبی رویان (رودبار محمد زمان خانی و تالیکان (طالقان) در شکم شهرستانهای قزوین جای گرفت.   (تاریخ طبرستان ، اردشیر بزرگ ص 9 پس از اسلام)

12 – امروزه لارز و لارجان را به غلط لاریجان خوانند. مورهان اسلامی راه میان لار و لارجان را با آمل دو روز راه(دو مرحله) آورده اند و پایان خاک لار و لارخان را آغاز خاک قصران (شمیران و لواسانات) دانسته اند ...   (تاریخ طبرستان، اردشیر بزرگ، ص 5)

13 – در باره نام مازندران مورخان اسلامی بویژه تبرستانی، داستانهایی که بیشتر آنها به افسانه شبیه است نقل کرده اند که به خلاصه آن می پردازیم. پاره ای آن را محدث دانسته اند، و برخی برای فراوانی درخت "مازو" و بعضی برای دیواری که مانند دیوار چین به فرمان اسپهبد مازیار آخرین پادشاه از خاندان غارنوندی در سراسر مازندران کشیده شده بود و یا به نام کوه موز که از گیلان تا جاجرم و از طزفی تا لار و قصران دامنه دارد، آن را به نام مازو و مازیار،" موز اندر آن" نامیده اند.   ( همو، ص 27 تا 28)

14 – عبدالله بن مالک، او را گویند بستکی نزدیک به مالک اشتر داشت، و در قصران(شمیرانات و لواسانات) گروه بسیاری معروف به مالکیه بودند از پیروان او که هر سال به آمل مازندران آمده نذورات و هدایایی به پیشوایان طزیقه خود می دادند و مالکه دشت آمل به نام این گروه مردم است که خانگاه و بناهایی در آن بنا نموده بودند.  (همو، ص 141)

15 – در همین روز بود که در ساری به داعی خبر رسید که برادرش حسین بن زید از ری به شلمبه دماوند رسید و بسیاری از بزرگان لار و لارجان و قصران(شمیرانات و لواسانات) به نزد او شتافتند و سر اطاعت فرود آوردند که از آن ویژه محمد بن میکال است. حسین بیست و سه روز در شلمبه بود و سپس به سمت ساری روانه شد.  (همو، ص 558)

مقدمه ای بر زبان مردم رودبارقصران و لواسانات طبری یا دری با نگرشی ویژه بر زبان میگونی   زبان طبری یکی از زبانهای بازمانده از زبانهای کهن پهلوی، سانسکریت ، که آن هم شاخه ای از خانواده زبانی "هند و اروپایی" است.هند و اروپایی به اقوامی اطلاق می شود که در روزگارانی بس کهن در نواحی واقع در جنوب سرزمین روسیه امروزی، در دشتها و استپهای میان جنوب سیبری، دریاچه آرال، شمال بحر خزر و شمال قفقاز می زیستند.تا هزاره سوم پیش از میلاد این اقوام در زایشگاه اولیه خود می زیسته و پس از آن زمان مهاجرت کرده و به هند و سرتاسر اروپا و آفریقا گسترش پیدا کرده اند.مروری بر ریشه یابی زبان فارسی طبری نشان می دهد که این تغییرات از کجا و در چند مرحله انجام گردید.همچنین گستردگی جغرافیای زبان را می توان تا حدودی لمس کرد.

                    اروپایی

هند و اروپایی »                                  هندی کهن

                  آریایی قدیم(هند و ایرانی) »                   

                                                    ایرانی کهن » مادی، اوستایی، سکایی، فارسی باستان

                      ایرانی میانه »  شمال غربی » زاندا، کردی، خزری، مرکزی           

فارسی باستان »   شرقی » هیتایی، آسی، سندی، خوارزمی، ختنی، پامیری، پشتو

                      غربی » فارسی میانه » لری » کوهساری، فارسی، بلوچی

در رابطه با زبان طبری دانشمندان غیر ایرانی همچون مگلونوف،خودزکو، درن ... به تخقیق پرداخته اند. اینها نشان از آن دارد که این زبان دارای اهمیت است. گروه مردها که دسته ای از آنها تبری، مازندرانی و رویانی باشند از پیش از سرازیر شدن آریاهای ایرانی به فلات ایران کنونی مانند بومیان دیگر این سرزمین فرهنگ و زبان جداگانه داشته و هر بخشی و دسته ای را گویش ویژه ای بوده است که از ریشه زبان مردی سرچشمه می گرفته و در همه جا یکسان و برابر بوده است مگر با اندک اختلاف و این دو گانگی را می توان ناشی از آمیزش با همسایگان دانست.چنان که امروزه نیز پس از گذشت هزاران سال مردم بخش شمال خاوری تبرستان بزرگ به شوی همسایه بودن با گرگان و ترکان و کومسی ها (سمنان، دامغان و بسطام) با گویش آنها که امروزه آن را " تاتی " خوانند و مردم شمال باختری به شوی همسایگی با گیلانیان و مردم ری ( دماوند، قصران، شمیرانی ها و لواسانی ها) با گویش آنان سخن رانند ولی مردم دور افتاده کهستانی با همان زبان و گویش باستانی خود گفتگو کنند که فهم آن برای مردم شهری و مردمان دیارهای دگر سنگین و دشوار است.      تاریخ طبرستان- اردشیربزرگ –ص25

خداوند بزرگ را شاکر هستم که توفیق داده  یک سالی را در استان مازندران شهرستان نوشهر (مزگا ) زندگی کنم .در این یک سال توانستم با افرادی  نجیب ، مهربان و دانشمند آشنا شوم . غیر از دوستان سعی کردم به لحاظ رشته درسی خودم تحقیقاتی پیرامون دریای خزر ، پوشش گیاهی ، جاذبه های گردشگری و تفاوت زبانی میگون و مازندران انجام دهم . در رابطه با زبان باید بگویم  : در آنجا وقتی من با مردم به زبان میگو نی صحبت می کردم ، هیچگاه پیش نیامد که به درستی جوابی بشنوم .بعضی ها فکر می کردند که می خواهم ادای آنها را در آورم .بعضی ها فکر می کردند می خواهم زبان مازندرانی یاد بگیرم .بعضی ها بدون هیچ عکس العملی با من به زبان فارسی صحبت میکردند .بعضی ها هم لهجه مرا به ترک ها شبیه می دانستند و از من سوال می کردند که شما ترک هستید . و بعضی ها هم نوع آهنگ و تولید صدای زیر و بم مرا با جوکی ها ( آهنگرها = کولی ها )برابر می دانستند .من هم از زبان آنها تنها چیز هایی را متوجه می شدم که در زبان میگونی بود .بقیه را به سر تکان دادن پرداخته و گهگاهی هم کلمات نا مفهوم را می پرسیدم . البته با همکاران و دوستان فرهنگی ام به زبان محلی صحبت می کردیم .آنها همه مواردی را که اشاره کردم می دانستند.جای هیچ شک و شبهه برای آنها نبود .اگر می خواستم خیلی جدی با آنها صحبت کنم و جواب دادن آنها برای من مهم بود ، به زبان فارسی صحبت می کردم ، تا آنها هم به زبان فارسی صحبت کرده تا مغز کلام را متوجه شوم .انگاری هیچکس در آنجا به واژه هایی که ما به کار می بریم آشنایی ندارند .وقتی می گفتم اهل رودبار قصران هستم ، نمی شناختند .وقتی می گفتم زبان ما با زبان فیروزکوه ،دماوند ،گچسر و شهرستانک شبیه است ، تازه متوجه می شدند کجا منزل داریم .این جای بسی تاسف است که رودبارقصران آنقدر آشنا نیست که حتی همسایگان هم کیش شمالی ما شناخت سطحی از آن داشته باشند .تقصیر این عمل بر می گردد به افرادی که  گذشته در رودبارقصران زندگی می کردند . .. 

بزرگان و ریش سفیدان ما که مدام در جنگ و جر و بحث داخلی بوده و هستند و کمتر به عوامل فرهنگی توجه داشتند .فرهنگیان و فرهیختگان دیار ما یا کم بودند و یا اینکه در باب شناخت رودبارقصران به جامعه کمتر تلاش شده است .در اینجا باید از همت دکتر کریمان و کتاب ارزشمند آن صمیمانه تقدیر و تشکر کرد . اگر همین کتاب هم نبود شاید وضع بدتر از این می شد .

اما فرزندان شمال به بزرگان خود ارج نهاده و در هر منبر و وعظی که به دست می آورند از آنها حمایت می کنند . بزرگان مازندران به خصوص نور و رویان و کجور کم نیستند .  ازمیرزا آقاخان نوری ، همان فردی که با دستیاری مادر شاه  نیرنگ به خرج داده و میرزا تقی خان امیر کبیرسرداراصلاحات دوران قجر را از صدارت عزل و درحمام فین کاشان به قتل رسانیده  تا همین نوری هایی که در صدر و طبقات بالای اجتماع قرار گرفته و از آن به پایین هم تا شیخ فضل اله نوری و...  همه اینها چه خوب وچه بد به نوعی ستارگان آسمان شمال را چشمک زده و خود نمایی می کنند .اما در میگون چه داریم  ؟ هیچ ! ما اگر به تهران برویم و بگوییم اهل میگون هستیم  ، اکثراً نمی شناسند .مگر کسانی که به میگون و یا یکی از روستا ها ی آن دیار برای خوش گذرانی رفته باشند .ذهن آنها را فقط آب و هوای خوب پر کرده است . در نوشهر وقتی از هر فردی اسم کوچکترین روستا را می پرسی ، می دانند .البته محیط نوشهر کوچکتر از تهران است. شاید اکثر افراد هم روستاییانی باشند که به شهر مها جرت کرده اند ، اما کوچکترین و دورترین روستا در شهرستان های  نوشهر و چالوس در مقابل میگون و رودبارقصران نسبت به تهران تمثیل چندان بی موردی نیست .در همان زمان با یکی از دوستان سفری به روستای اویل در بخش کجور داشتیم .وقتی به اتفاق همراهم جناب آقای اباذر قمی که از اهالی همانجا هم بود ، به کوهنوردی پرداختیم ، روستاها از دور نمایان بود . آقای قمی با اشاره به یکی از روستا ها می گفت :آن روستا "کلیک : است .آقای دکتر محسنی نماینده مردم چالوس و نوشهر از آن روستا می باشد ، وهمینطور الی آخر ...اما رود بارقصران با آن عظمت و ویژگی ها که برترین آن همجوار با پایتخت است افراد و نخبه های کمتری پیدا می شود .در گذشته دو نفر بومی وقتی به تهران می رفتند خجالت می کشیدند به زبان محلی صحبت کنند . امروزه هم کما بیش همینگونه است .اما در مازندران اگر چه تقریبا فارسی صحبت کردن را افتخار می دانند ، و در گفتار و نوشتارها کمتر از زبان محلی استفاده می شود .شعر ها و آهنگها و داستانها و نمایشهاهم بیشتر برای همایشها و جشنواره ها استفاده می شود . مرض پشت پا زدن به آیینها وسنتها هم به نوعی در آنجا احساس می شود .  اما با همه این احوال می توان در دریای واژه ها و آیین ها و... شیرجه زد و صیادی کرد .اگر در فامیلی افراد در آنجا دقت شود مشاهده می شود همچون  :درزی ،  سلیمانی ، شعبانی وجود دارند که از روستا های کجور می باشند . بعضی از آنها به تهران ، کرج ، گچسر ، نوشهر و چالوس مهاجرت کرده اند . به نظر من این فامیلی ها بی نسبت با مشابه آن در میگون و امامه نمی باشد .همچنین فامیلی ها یی با پیش وند  "کیا  " مثل کیا کجوری و کیا لاشکی وجود دارد که اینگونه پسوند ها و پیشوند ها را در میگون و شمشک و دربند سر داریم .مثل کیا شمشکی ، کیارستمی ، کیادربند سری و سالارکیا . 

خوشحالم از اینکه دوستانی در فرهنگسرای میگون و به کمک شهرداری محل در ماهنا مه ای به نام قصران به تحقیق و نگارش در باب آداب و رسوم و فرهنگ و واژه های میگون کار می کنند . این کار به تنهایی سخت و فراگیر نخواهد شد .باید زمینه هایی را فراهم کرد تا این کار فراگیر و دامنه آن حدود طبرستان جنوبی و شمال ری ، تقریبا از فیروزکوه تا طالقان را در بر گیرد .امروزه بیشتر آداب و رسوم و سنتها و حتی نوع اشتغال ما به باد فراموشی سپرده شده است . وقتی در روستاهای البرز مرکزی همانند روستاهای گچسر ، یوش ، سیاه بیشه و بلده و.. گام بر می داری، میگون در 60 سال پیش را به یاد آدم می آورد .البته برای این کار نیاز به یک فکر دسته جمعی و علاقه مند می باشد .باید نیروهایی را در بخش های مختلف مورد شناسایی وکار قرار داد .این کار باید با مطالعه بیشتر و برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت باشد تا شاهد تولید آن در زمان مشخص باشیم .کار در حیطه زبان میگون رسمیت نخواهد داشت . چون از خودش ریشه ای ندارد .نمی توانیم بگوییم این زبان و یا این فرهنگ در میگون شکل گرفت و منتشر شده است .باید آن را ریشه یابی و همه این محدوده جغرافیا یی را درک و مطالعه نمود .بین واژه های ما و مازندرانی ها تشابهات و اختلافات بسیاری وجود دارد . این اختلافها در لهجه ها هم مشاهده می شود .مثلا در طبری به گنجشک (میچکا ) و ما با لهجه میشکا می شناسیم و صحبت می کنیم .باید این اختلاف ریشه یابی شود .کدامیک درست است .البته باید بدانیم که آنهایی که به زبان مازندرانی صحبت می کنندواژه ها صحیح تر است . ولی چرا ما (چ ) را به (ش) تبدیل کرده ایم ؟علتش گذشت زمان بود ویا اشتباه در تلفظ بود . شاید هم عربها زودتر به رودبارقصران دست پیدا کرده وچون آنها "چ" نداشتند به "ش" تبدیل شد .و دلایل دیگر که به آنها باید رسیدگی شود .در بعضی از واژه ها ما جایگزین نداریم .مثل : مرغابی که در زبان طبری "اوسیکا "و ما به همان مرغابی قناعت کردیم .بعضی از واژه ها را به نوع دیگری تلفظ می کنیم .مثل : "عقاب " که در زبان طبری "واشه "و ما تنها "دال " را می شناسیم .در بسیاری از نامها یا واژه ای نداریم و یا نشنیده ایم .اگر به روستاهای مجاور سرکشی کنیم می توانیم واژه های مفقود شده نیاکانمان را دریابیم . وگرنه باید در بسیاری از لغات واژه ای نداشته باشیم .

 گوناگونی گویش های زبان طبری از محلی به محل دیگر و از شهری به شهر و از روستایی به روستای دیگر وجود دارد. همین تفاوت گویش ها اصطلاحات و فرهنگهای مخصوص به خود داشته که با فرهنگهای محلات دیگر متفاوت است.نداشتن آشنایی اولیه با زبان طبری باعث می شود که دیگران آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند.گویش مردم رودبارقصران ولواسانات هم زیر مجموعه گویش و زبان طبری است که با اندک اختلافی در روستاها تقریبا نزدیک به یکدیگر می باشند. البته روستاهایی همچون فشم، رودک، اوشان و زردبند مقداری به فارسی دری نزدیک تر می باشد. سعی کردم به عنوان نمونه فرهنگ لغات میگون را جمع آوری کنم. این فرهنگ  را با استفاده از دانسته های خودم و کتابهایی از جمله تاریخ زبان فارسی تالیف دکتر مهدی باقری و سایت های مختلف فرهنگ طبری استفاده کردم .             

برای راهنمایی

برای هجایای صحیح حرف کشیده او از حروف لاتین(oo)و برای صدای کوتاه  اُ ( o)  و برای حرف ای (ee )  استفاده شده است.

در بعضی از کلمات در رودبارقصرانی (او) و در لواسانی (اُ) تلفظ می شود.مانند: یَخدوون و یَخدُن

در فرهنگ لهجه لواسانی و رودبار قصرانی اکثریت قریب به اتفاق هم آوا و کلمات مخصوصاً اسامی گیاهان و حیوانات  به یک صورت ادا می شود. اما در بعضی از افعال اصوات و یا حروف با یکدیگر متفاوت است.

- در لهجه رودبار قصرانی" دِپاتَن" به معنای پاشیدن و در لواسانی "دِپاختَن" تلفظ می شود. در برخی افعال پیشوندها اختلاف دارد همانند:(بو) و(گر) که در کلمات "بَویئَن" و "گَردی یَن" کاملاً مشهود است. با توجه به اینکه عربها حرف (گ) نداشتند حدس زده می شود(گردی ین) اصالت خودش را بیشتر حفظ کرده است.

- در انتهای برخی افعال فرق بین لهجه رودبار قصرانی و لواسان در (ین) و (ئن) می باشد. مانند "بَویئَن" در رودبار قصرانی و "بَوی یَن" در گویش لواسانی.

- در بعضی جاها مصوت بلند (آ) به (او) و بعضاً تبدیل حرف آخر به یک حرف دیگر ختم شده است. در حقیقت" ب" در آخر بعضی از کلمات دو حرفه در گویش رودبارقصرانی و لواسانی تبدیل به (oo) می شود .مانند: (آب – او ) – (تب – تو ) – ( لب – لو ) البته در لهجه شیرازی هم دیده می شود.

- کلماتی که به ها غیر ملفوظ ختم می شوند کسره تبدیل به فتحه می گردد.مانند: (آینِه) که به (آینَه) تبدیل می شود.

- در مورد صرف افعال پیروی از دستور زبان رسمی معمول است وبا هم هرجا عادت زبانی رودباری ولواسانی ایجاب کرده ،صامت یا مصوتی - دگرگون شده است مانند: (بشکن – بِشکِن ) – (می خواهم - وینِمَه)

- ضمیرهای اشاره (این) و (آن) در گویش رودباری لواسانی به (اینَه)و(اونَه) وجمع آنها به (ایناهان) و (اوناهان) تغییرپیدا می کند.ضمایر مفعولی مرا (مِنَه ) ترا (تورَ ) مارا (اِمارَ)

" ها " در آخر کلمه بعد از الف در لهجه رودباری و لواسانی از تلفظ ساقط می شوند .مانند : (چاه – چا) – (روباه – روبا) – (شاه – شا ) – (ماه – ما )

- در تعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ  "الف " به " واو " تبدیل می شود .مانند : (ارزان – ارزون ) – (تکان – تکون ) – (جان – جون )

برای نمونه:

رودبارقصرانی             لواسانی                  فارسی

دِپاتَن                         دِپاختَن                   پاشیدن

بَویئَن                        گَردی یَن                 شدن

بَزوئَن                       بَزی یَن                    زدن

بَزوئَه                        بَزی یَه                    زده

بَویئَن                        گَردی یَن                 شدن

هِدائَن                       دایَن                       دادن

هِرِسّاندَن                  واستاندَن                  ایستاندن

هِرِسّائَن                    واستایَن                   ایستادن

پارِه کُردَن                 وَدَرُندَن                   دراندن و پاره کردن

هِراویئَن                   وشراووی یَن             دور پیچ کردن با طناب و غیره

بیاردَن                     بیوردَن                   آوردن

هَدَر بوردَن               هَدَر بَشایَن                هدر رفتن

 حیات وحش در رودبارقصران و لواسان

در منطقه رودبارقصران و لواسانات حدود 40 نوع از انواع حیوانات پستاندار شناسایی شده بودند که به علت شرایط نامساعد محیط زیست از جمله تخریب زیستگاه و شکار بی رویه و نظارت و مواظبت نکردن باعث شده که تعدادی از این گونه ها یا از بین بروند و یا اینکه مهاجرت نمایند. امروزه البرز مرکزی و ورجین حفاظت شده می باشد که از یک امنیت نسبی برخوردار می باشد.

طبقه بندی پستانداران منطقه به ترتیب راسته خانواده و گونه

راسته حشره خورها:

خانواده خارپشت: گونه خارپشت گوش بلند – گونه خارپشت اروپایی

خانواده حشره خور: گونه حشره خور دندان سفید

راسته خفاش ها:

خانواده خفاش نعل اسبی: گونه خفاش نعل اسبی

خانواده خفاش های معمولی: گونه خفاش حنایی، گونه خفاش بال بلند، گونه خفاش گوش پهن

خانواده خفاش های دم آزاد: گونه خفاش دم آزاد اروپایی

راسته جوندگان:

خانواده سنجاب: گونه سنجابک درختی

خانواده تشی: گونه تشی

خانواده خرگوش: گونه خرگوش

خانواده موش ها: هامستر گونه دم دراز، هامستر خاکستری، ول آبزی، ول حفار افغانی، ول معمولی، جرو ایرانی، موش ورامین، موش خانگی، موش صحرایی

راسته گوشتخواران:

خانواده سگ سانان: گونه گرگ، گونه شغال، گونه روباه معمولی

خانواده خرس ها: گونه خرس قهوه ای

خانواده کفتارها: گونه کفتار

خانواده گربه سانان: گونه گربه وحشی، گونه سیاه گوش، گونه پلنگ

خانواده راسوها: گونه راسو، گونه سمور، گونه شنگ، گونه زرده بر، گونه رودک، گونه گربه وحشی، گونه سیاه گوش، گونه پلنگ

راسته زوج سمان:

خانواده گاوسانان: گونه آهو، گونه پازن، گونه قوچ البرز مرکزی

خانواده خوک ها: گونه گراز 

امامزاده های رود بار قصران و لواسان  

بقعه متبرکه امامزاده ابراهیم (ع)


وی از نوادگان امام موسی بن جعفر (ع) است .محل بقعه آن حضرت در مرکز بافت قدیم در روستای کلان در منطقه کوهستانی لواسان بزرگ واقع است و محل آن تاگلندوک 35 کیلومتر فاصله دارد.بنای قدیم بقعه داخل مسجد امام حسن عسگری بوده که امروزه توسط اهالی محل نوسازی شده و مساحت عرصه و اعیان آن 100 متر مربع است .


                     

                بقعه متبرکه امامزاده اسماعیل (ع)


بقعه متبرکه آن حضرت در غرب روستای شمشک پایین ،در  ۱۵کیلومتری فشم و در بخش رود بار قصران قرار دارد و با فاصله ای حدود 150 متر بالاتر از بقعه متبرکه امامزاده محمد (ع) در منطقه ای کوهستانی و سرد سیر واقع شده است و مسیر آن را باید با پای پیاده طی نمود .بقعه متبرکه در دامنه تپه ای مشرف بر روستای شمشک قرار دارد و از چشم انداز بسیار زیبایی برخوردار است. اصالت بنای بقعه امامزاده اسماعیل (ع) که در فهرست آثار تاریخی _فرهنگی میراث فرهنگی به ثبت رسیده ،با مساحتی در حدود 30 متر مربع به دوره های صفویه و قاجاریه باز می گردد .گفته می شود نسب شریف آن حضرت  بدین ترتیب است :اسماعیل بن فضل بن علی بن موسی الرضا(ع).


                  بقعه متبرکه امامزاده اسماعیل (ع)


 بقعه متبرکه امامزاده اسماعیل (ع) که از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است ،در کنار رودخانه،در ضلع غربی روستای خوش آب و هوای برگ جهان ،در 25 کیلومتری  لواسان پس از روستای افجه واقع شده و از موقعیت کوهستانی ،سرسبز و بسیار زیبا برخوردار است .بنای قبلی بقعه با قدمت حدود 700 سال از جنس سنگ و ساروج نشان از یکی از میراثهای با ارزش گذشته دارد که اکنون جای خود را به بنایی با پلان مربع شکل و گنبدی مخروطی با پوشش شیروانی داده است که حدود 50 متر مربع مساحت دارد .بنای بقعه در سالهای اخیر بازسازی گردیده است .در فصول بهار و تابستان زائرین بسیاری به این بقعه مبارکه مشرف می شوند.این بقعه با توجه به وجود باغات پیرامون آن علاوه بر فضای معنوی و زیارتی از محیط گردشگری نیز برخوردار است .این بقعه که قدمت اولیه آن به قرن ششم و هفتم هجری باز می گردد ،در فهرست آثار تاریخی _فرهنگی سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده است .


                  بقعه متبرکه امامزاده ابراهیم (ع)


آن حضرت از فرزندان امام علی بن موسی الرضا (ع) است و جد بزرگوار امامزادگان موسی وطیب مدفون در منطقه لواسانات معرفی گردیده است .محل بقعه در یکی از روستاهای زیبا ،آرام و خوش آب و هوا ناحیه فشم به نام آبنیک واقع است که رودخانه ای با آب شیرین و گوارا از میان آن و از مجاورت بقعه متبرکه امامزاده ابراهیم (ع) می گذرد.فاصله این بقعه که دارای جاده آسفالت است تا تهران 33کیلومتر است .بنای بقعه ساده است و از سنگ ساخته شده و حدود 60 متر مربع مساحت دارد و دارای گنبد از جنس گل و گچ است . داخل حرم از قسمت کف تا حدود 5/1 متر از سنگ و بقیه از گچ پوشیده شده است .بنای اولیه بقعه متعلق به قرن هشتم و نهم هجری بوده است .در سالهای اخیر با همت هیات امنا فعالیتهای عمرانی در بقعه مزبور به عمل آمده است .


                    سقاخانه مسجد ابو الفضل(ع)


محل وقوع این سقاخانه در جنوب روستای افجه است که حدود 7 کیلومتر تا لواسان کوچک فاصله دارد .بنای کوچک و جدیدالاحداث سقاخانه 9 متر مربع مساحت دارد و از داخل با آیینه کاری پوشیده است .درخت چنار کهنسالی با قدمت 400 سال در این روستا بر جذابیت فضای طبیعی و تاریخی آن می افزاید.


       بقعه متبرکه امامزادگان پیر جبار و شاه چراغ (ع)


زیارتگاه آنان موسوم به مقبره پیر جبار در 3 کیلومتری جنوب شرقی روستای گرمابدر واقع شده و فاقد بناست .10 کیلومتر از مسیر این زیارتگاه ،که ابتدای جاده خاکی و بقیه آسفالت است .در فهرست بناهای تاریخی میراث فرهنگی استان تهران قدمت این زیرتگاه اوایل دوره قاجاریه معرفی گردیده است .


              بقعه متبرکه امامزادگان پنج تن (ع)


این بقعه که در محل به نام امامزاده پنج تن مشهور است ،در روستای لار در شمال دشت لار در 9 کیلومتری لواسانات در منطقه ای کوهستانی واقع شده است .در فهرست بناهای تاریخی میراث فرهنگی استان تهران قدمت اولیه این بقعه قرن هفتم یا هشتم هجری ذکر گردیده لکن بنای فعلب آن با مساحت 30 متر مربع در محوطه ای به نام مساحت 150 متر مربع در سالهای اخیر نوسازی شده است .


            بقعه متبرکه خواجه سلطان احمد(ع)


امامزاده جلیل القدر خواجه سلطان احمد (ع) از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است.بقعه آن حضرت در منطقه ای کوهستانی و در حدود 45 کیلومتری گلندوک در بخش لواسان بزرگ قرار دارد .بنای نوساز بقعه حدود 400 متر مربع مساحت دارد که در فضایی مشجر به وسعت 3000 متر مربع واقع شده است .این بنا بانمای آجری،دارای گنبدی مخروطی شکل با پوشش شیروانی است .صندوق چوبی داخل ضریح فلزی با تاریخ 937 هجری متعلق به زمان صفویه است لکت قدمت بنا به استناد فهرست بناهای تاریخی میراث فرهنگی ،متعلق به قرون هفتم یا هشتم هجری است . این بقعه متبرکه از امکانات مناسب شهری بر خوردار است .بقعه متبرکه امامزاده احمد (ع) تحت شماره 1123 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است .


             بقعه متبرکه امامزاده سید ناصرالدین (ع)


بقعه امامزاده سید ناصرالدین (ع) مشهور به سید علی پاشا در شمال روستای ناصر آباد در بخش لواسان کوچک واقع شده است و از بلوار گلندوک 40 کیلومتر فاصله دارد .در سالهای اخیر در این بقعه فعالیتهای عمرانی و ساختمانی به مساحت 400 متر مربع در فضایی به وسعت 1500 متر مربع انجام شده است .امور بقعه مزبور توسط هیات امنا اداره می شود. قدمت اولیه بنای بقعه در فهرست آثار تاریخی میراث فرهنگی استان تهران قرون هشتم و نهم هجری معرفی گردیده است .


      بقعه متبرکه امامزادگان سید طاهر و سید زاهد (ع)


بقعه امامزاده طاهر (ع) ملقب به امیر بن سید زین العابدین (ع) که گفته می شود از نوادگان امام علی بن ابی طالب (ع) است در مرکز محدوده بناهای مسکونی روستای شکراب آهار (حومه آهار) در منطقه ای کوهستانی ،خوش آب و هوا وزیبا قرار دارد .فاصله این بقعه تا آهار حدود 4 کیلومتر به صورت مالرو است. بنای کوچک بقعه با فضایی در حدود 40 متر مربع در محوطه ای به وسعت 3000 متر مربع واقع شده و دارای گنبدی مخروطی با پوشش فلزی به ارتفاع 4 متر است .بقعه مزبور که اصالت بنای آن به دوره صفویه باز می گردد ،در فهرست آثار تاریخی میراث فرهنگی استان تهران به ثبت رسیده است .بقعه سید زاهد (ع) نیز در مجاورت این بقعه قرار دارد .اگر چه بقاع امامزادگان سید طاهر و سید زاهد (ع) در نقاط مرتفع کوهستانی واقع شده است ،لکن زائرین مشتاق در فصل تابستان به زیارت ایشان مشرف می شوند.


           بقعه متبرکه امامزاده سید میر سلیم (ع) 

 


این امامزاده جلیل القدر که مرقد منورش در شرق روستای خوش آب و هوای میگون و در بخش رود بار قصران قرار دارد. در مورد شجره امامزاده برروی تابلویی که در داخل آن نصب شده این گونه آمده است : رجوع به بحر انساب صفحه 35 شجره نامه امامزاده سید میر سلیم ابن احمد ابن حسن ابن امام حسن ابن علی ابن ابو طالب (ع) رو به قریه رودبار لواسان آورده در محلی بنام میگون مدفون میباشد و ایشان در سال 165 هجری قری قمری وفات نمودند . بنای بقعه ایشان در سالهای اخیر مورد بازسازی قرار گرفته و مساحتی حدود 300 متر مربع دارد .محیط سرسبز و کوهستانی، قرار گرفتن بقعه در کنار رودخانه و دسترسی آسان به آن ،زائرین مشتاق فراوانی را در فصل بهار و تابستان به سوی این بقعه متبرکه جلب می نماید .بنا بر فهرست بناهای تاریخی میراث فرهنگی، قدمت این بقعه احتمالا به قرن نهم یا دهم هجری باز می گردد .


            بقعه متبرکه امامزاده شاهزاده حسین (ع)


بر اساس شجره نامه موجود در حرم ،آن حضرت ملقب به میر علی بن شمس الدین بن علی بن محمد بن هادی بن مهدی بن نوروز بن محسن بن امام موسی کاظم (ع) است .بقعه متبرکه ایشان در مرکز بافت قدیم روستای امامه بالا در 15 کیلومتری فشم رود بار قصران در محیط کوهستانی واقع شده است .این بقعه شامل بنای آجری ساده با پوشش سقف شیروانی به مساحت 50 متر مربع است که بر اساس کتیبه سر در ورودی ،در سال 1328 شمسی مرمت گردیده است .ضریح چوبی کوچکی به ابعاد 5/1*5/2 متر بر روی مرقد مطهر نصب شده است .قدمت بنای اولیه این بقعه متعلق به قرن نهم هجری است و در فهرست آثار تاریخی فرهنگی سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده است .


           بقعه متبرکه امامزادگان طیب و موسی (ع)


بقعه متبرکه آنان بر روی تپه ای در جنوب روستای آبنیک رود بار قصران بعد از مناطق اوشان و فشم در منطقه ای کوهستانی واقع شده است .اگر چه در فهرست بنا های تاریخی میراث فرهنگی بقعه مزبور به قرون هفتم و هشتم هجری منسوب است لکن دارای بنایی کوچک و ساده با دیوارهای سنگ چین و گنبدی بدون تزیینات است که به علت شرایط آب و هوای بسیار سرد منطقه ،آسیبهای زیادی دیده است .

 

            بقعه متبرکه امامزاده طیب حسین طاهر(ع)


از دیگر نوادگان هفتمین اختر تابناک آسمان ولایـت حضرت امام موسی کاظم (ع) امامزاده طیب حسین طاهر (ع) است.بقعه ایشان در روستای خوش آب و هواو کوهستانی ((کمرد)) پس از جاجرود و در 3 کیلومتری جاده آبعلی واقع شده که جاده ان آسفالته است .این بقعه در فضایی مشجر قرار دارد و مشتمل بر بنایی با گنبد مخروطی و ایوانی در قسمت جلو است که حدود 50 متر مربع مساحت دارد .وجود غار و آبشار زیبایی در اطراف بقعه ، علاوه بر ایجاد فضای معنوی ، محیط مناسب گردشگری به ویژه در فصل تابستان برای زائرین محترم فراهم نموده است.


                    بقعه متبرکه امامزاده طیب (ع)


نام آن حضرت یونس ،لقبش طیب و نوادگان امام موسی کاظم (ع) است .بقعه کوچک ایشان با طرحی هشت ضلعی و برجی شکل دارای گنبدی شلجمی با پوشش فلزی است و در بخش لواسان بزرگ در روستایی به نام رسنان در دامنه تپه بزرگی واقع گردیده و پیرامون آن از درختان فراوان پوشیده شده است .محیط سرسبز و فضای کوهستانی این بقعه متبرکه زائرین مشتاق را در فصل بهار و تابستان به خود جلب می نماید.


                  بقعه متبرکه امامزاده عبدالله (ع)


بقعه متبرکه آن حضرت در روستای لالان (لالون ) و در 20 کیلومتری فشم در کنار جاده ای فرعی و خاکی که از روستای زایگان منشعب می شود و حدود 2 کیلومتر مسافت دارد واقع شده است. داخل حرم این بقعه و بر روی سنگ مرقد آن حضرت ،این عبارت نوشته شده است :
((امامزاده عبد الله از فرزندان فضل بن امام رضا (ع) می باشد .جعفر و عبد الله از مدینه روی به ولایـت رود بار قصران نهادند ،چون به موضع لالان رسیده اند ایشان را شهید کرده اند )). اگر چه در فهرست بناهای تاریخی و فرهنگی میراث فرهنگی ،قدمت این بقعه به قرون نهم و دهم هجری نسبت  داده شده لکن بنای آن با مساحت 140 متر مربع در سالهای اخیر کاملا نوسازی گردیده است .


                بقعه متبرکه امامزاده عبد الله (ع)


بقعه متبرکه این امامزاده در روستای جائیچ ،واقع در بلوار امام خمینی گلندوک در مرکز لواسان کوچک قرار گرفته است .این بقعه دارای مساحتی حدود 1500 متر مربع است که 100 متر مربع آن به بنای بقعه اختصاص دارد .قدمت اولیه بقعه یاد شده با پلان شش ضلعی منظم ،به قرن هفتم یا هشتم هجری باز می گردد . گنبد ان با ارتفاع 4 متر به صورت مخروطی شکل و فاقد گلدسته است و بنای مزبور در فهرست آثار تاریخی سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده و در سالهای اخیر تحت نظر کارشناسان آن سازمان مورد مرمت و باز سازی قرار گرفته است .در سال 1357 ضریحی فلزی به وسیله استاد روزگاریان با ابعاد 64/1*22/2 و ارتفاع 20/2 متر دارای ده دهانه مینا کاری متضمن خطوطی قر آنی و اشعار فارسی برای این بقعه ساخته و نصب گردیده است .


                  بقعه متبرکه امامزاده علی اکبر (ع)


این امامزاده جلیل القدر از نوادگان امام زین العابدین (ع) است .بقعه متبرکه ایشان در روستای ایگل در 5/4 کیلومتری غرب اوشان ،در کنار رودخانه و در محیطی مشجر ،با صفا و کوهستانی و در فضایی مطلوب واقع شده است .بنای این بقعه متبرکه با مساحتی حدود 50 متر مربع در فضایی به وسعت 100 متر مربع قرار دارد و از وضعیتی ساده و فاقد تزیینات برخوردار است .محیط مصفای این زیارتگاه موجب جلب و تشرف زائرین فراوانی در فصل بهار و تابستان می گردد.


       بقعه متبرکه امامزاده فضل علی (فضل بن علی)(ع)


وی از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است .بقعه آن حضرت در روستای ناران (نارون)در پنج کیلومتری گلندوک در منطقه ای کوهستانی واقع شده است .بنای اصلی بقعه مربع شکل و با مساحت حدود 100 متر مربع در فضایی به مساحت 2500 متر مربع قرار دارد و کاملا بازسازی شده است .درب جنوبی و قدیمی بقعه همراه با نقوش کنده کاری کیاهی با تاریخ 1272 هجری متعلق به دوره ناصر الدین شاه قاجار است که بر روی آن با خطوط شکسته نستعلیق نام استاد سازنده را ((آقا بابا نوایی )) معرفی کرده است .
در مجاورت این بقعه حسینیه ای بزرگ و مجهز ،و در قسمت جنوبی آن ،صحن بقعه قرار دارد.


              بقعه متبرکه امامزادگان فضل و فاضل(ع)


این بقعه در فاصله 300 متری جنوب غربی روستای چهار باغ در بخش لواسان بزرگ در موقعیتی خوب از نظر دسترسی ،قرار دارد .قدمت اولیه بقعه مزبور به قرن دهم و یازدهم هجری باز می گردد. بنای ساهد بقعه با دیوارهایی از لاشه سنگ حدود 100 متر مربع مساحت دارد و فاقد آثار معماری و هنری قابل توجه است .صندوق چوبی منبت کاری با تاریخ 1316 ش بر روی مراقد مطهر این امامزادگان قرار دارد .بقعه مزبور در فهرست آثار تاریخی _فرهنگی میراث استان تهران به ثبت رسیده است .


                بقعه متبرکه امامزاده محمد باقر (ع)


این امامزاده بزرگوار از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است .بقعه ایشان در جنوب و در بالاترین نقطه روستای رودک رود بار قصران در 20 کیلومتری فشم در دامنه منطقه کوهستانی واقع شده است . قدمت اولیه بنای بقعه مزبور به قرن پنجم و ششم هجری باز می گردد ،لکن بنای فعلی و نو ساز بقعه به مساحت 150 متر مربع در فضایی به وسعت 500 متر مربع قرار دارد و دارای گنبدی است مخروطی و شیروانی که پوششی از ورق سفید دارد .بقعه مزبور در سالهای اخیر مرمت شده و ضریحی مطلا در آن نصب گردیده است .این بقعه در فهرست آثار تاریخی _فرهنگی میراث فرهنگی به ثبت رسیده است .


                  بقعه متبرکه امامزاده محمد (ع)


این امامزاده از نوادگان امام موسی کاظم (ع)است .بقعه متبرکه ایشان در روستای بوجان در 10 کیلومتری گلندوک در بخش لواسان کوچک در منطقه ای کوهستانی و خوش آب و هوا واقع شده است . بقعه با مساحتی حدود 20 متر مربع در فضایی به وسعت حدود 2500 متر مربع بنا شده است و چندین درخت چنار قدیمی نیز در محل بقعه قرار دارد .قدمت بقعه به دوره صفویه باز  می گردد .پلان بنا مربع شکل و سقف آن از داخل به صورت مدوراست که در قسمت بالا به صورت گچ بری و دارای طرح شمسه است .اراضی و موقوفات زیادی جزو در آمدهای این بقعه است.
بقعه امامزاده محمد بوجان در لیست آثار تاریخی_فرهنگی میراث فرهنگی استان تهران به ثبت رسیده است .


              بقعه متبرکه امامزاده محمد شعیب (ع)


امامزاده محمد تقی (ع) ملقب به محمد شعیب (ع) از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است .محل بقعه آن حضرت در روستای خوش آب و هوای کند سفلی در 10 کیلومتری گلندوک و در منطقه ای کوهستانی واقع شده است .بنای بقعه با مساحت 30 متر مربع از فضایی کوچک برخوردار و دارای نمای داخلی ساده و فاقد تزیینات است.سطح مرقد با سنگهای مرمر فرش شده و ضریح چوبی کوچکی روی آن نصب گردیده است . تعداد زائرین این بقعه در ایام سوگواری بیشتر از اوقات دیگر است .


                       بقعه امامزاده محمد (ع)


این امامزاده گرانقدر از نوادگان امام علی النقی (ع) است .محل بقعه ایشان در مرکز روستای شمشک پایین در  ۱۵ کیلومتری فشم ،در نزدیکی دیزین در منطقه ای کوهستانی و خوش آب و هوا قرار دارد .بنای قدیم این بقعه که قدمت اولیه آن احتمالا به قرون نهم و دهم هجری باز می گردد، با مساحت حدود 500 متر مربع در سالهای اخیر کاملا نوسازی گردیده و روی گنبد آن با روکش فلزی پوشیده شده است .ضریح چوبی کوچکی با دیواره های مشبک به ارتفاع 2 متر روی مرقد مطهر نصب گردیده است .این امامزاده در بین اهالی منطقه زائرین فراوانی دارد .


                 بقعه متبرکه امامزاده محمود (ع)


وی از نوادگان امام علی النقی (ع) و برادر امامزاده محمد (ع) و محل دفن ایشان در منتهی الیه غرب روستای دربند سر در  ۱۵ کیلومتری فشم واقع شده است . بنای این بقعه که در منطقه سرد سیر و کوهستانی قرار دارد ،به دلیل بارش برفهای سنگین تخریب شده و در سالهای اخیر مورد مرمت قرار گرفته است . بقعه مزبور در فهرست بناهای تاریخی _فرهنگی استان تهران قرار دارد.


                     بقعه متبرکه امامزاده نور (ع)


  بقعه متبرکه امامزاده نور (ع) از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در 300 متری جنوب غربی روستای امامه پایین از توابع بخش رودبار قصران و مشرف بر این روستا قرار دارد .فاصله آن تا ابتدای جاده منتهی به تهران  ۱۰کیلومتر است .بقعه مزبور که کاملا نو ساز است ،با طرحی شش ضلعی و مساحتی حدود 20 متر مربع در محوطه ای به وسعت 500 متر مربع قرار گرفته و از موقعیتی کوهستانی برخوردار است . زائرین محلی همه هفته به زیارت این امامزاده مشرف می شوند. 

 

 

--------------------------- 

منبع: وبلاگ امامزاده های تهران با اصلاحاتی در آدرس محل دقیق آنها و نگارش

نظرات 1 + ارسال نظر
حسینی دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:15

نام شهر لواسان بدون پسوند یا پیشوند می باشد و نباید آن را با دهستان لواسان کوچک و یا دهستان لواسان بزرگ که دیگر مناطق بخش لواسانات هستند، اشتباه گرفت. گاهی اشتباها آنرا شهر گلندوک یا شهر لواسان کوچک مینامند که این اسامی غیررسمی بوده و کاربرد ندارند زیرا دهستان لواسان بزرگ و یا مرکز آن یعنی روستای لواسان [بزرگ] شهر نیستند که برای عدم تشابه اسمی با آن از پسوند استفاده شود و اگر هم روزی شهر شوند وسعت آنها به اندازه ای نیست که بزرگتر از شهر لواسان باشند. اطلاق نام محله گلندوک بر کل شهر لواسان که تنها یکی از چندین محله شهر لواسان است نیز یک غلط مصطلح دیگر است که در برخی موارد دیده میشود در حالیکه برخی محله های شهر لواسان مثل نجارکلا ((که زمانی مرکز بخش افجه (یازده تهران) شامل لواسان کوچک ، لواسن برزگ ، رودبارقصران و سیاهرود رودهن بود)) و سبو از وسعت بیشتری برخوردارند و تنها دلیل این امر آنستکه شهرداری لواسان در بدو تاسیس در محله گلندوک احداث گردیده است.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد