شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

هفته ی بسیج بر تمامی بسیجیانی که هنوز زحمت بسیجی بودن را به تن و جان دارند مبارک باد

هفته ی بسیج مبارک باد

     هفته ی بسیج را به تمام بسیجیانی که هنوز لباس بسیجی به تن دارند تبریک می گویم. بسیجیانی که با گذشت سه دهه و نیم از انقلاب هنوز فرقی در تفکرات غیر بسیجی نداشته اند . ناملایمات زمانه نتوانسته است آن ها را در پیچ و خم خودش اسیر کند. بسیجیانی که به همان چهار دیواری خودشان قانع بودند و برای رسیدن به برج های سر به فلک کشیده دست به هر حیله و ترفندی نزدند. آنقدر محو ماهواره ها نشدند تا مارهایی در آستین خود پرورش بدهند. هنوز به نان حلال پایبند و ابوذر وار آماده ی تبعید هستند. یکی از بزرگان می گفت که من فقط یک بسیجی می شناسم و آن هم مقام معظم رهبری است. این حرف تاثیر زیادی در من گذاشت و از آن زمان تا به حال سعی می کنم از این جرگه جدا نشوم تا در روز شمارش مرا نیز به شمار آرند.


     برخی از  کسانی اسماً بسیجی هستند، اما بویی از بسیج واقعی نبرده اند.  وقتی وارد چاردیواری منازلشان می شوی غربت بسیج را احساس می کنی. از حجاب که قربانش بروم خبری نیست. ماهواره اوقات فراغت عهد و عیالشان را پر کرده است. در مقابل کوچکترین تخلفی هیچگونه برخوردی ندارند.انگاری ماستِ ماست شده اند.شاید خودشان به سختی نماز بخوانند، اما بچه هایشان در نماز خواندن به زحمت افتادند. از هر دری درآمد دارند و بی حساب و کتاب خرج می کنند. برخی هم برجشان بیشتر از خرجشان است. خدا را شکر که فقط خودشان به ظاهر، ظاهرشان را حفظ کرده اند. آدم شاید از آن دسته بسیجیانی که بعد از جنگ به دنیا آمده اند و امام و شهدا را درک نکردند چندان دل نگرانی نداشته باشد که بیشتر بسیجیانی بی بصیرتی دل آزار شده اند  که از ابتدای بسیج بوده اند و کاملاً با اوضاع آن زمان آشنایی دارند.

      اگر چه ملت ایران نشان داده اند که تعصّب دارند و در مقابل هر هجمه ی بیگانه ای سر از پا نمی شناسند و در مقابل دشمن بیگانه تا پای جان دفاع می کنند، پس به یک معنا همه ی مردم ایران بسیجی هستند. باید این هفته را به همه ی مردم ایران تبریک گفت، چرا که در انقلاب و حماسه ی هشت سال دفاع مقدّس نشان داده اند. اما باید بدانیم که بسیج در دوجبهه ی عملی فعّالیت دارد. یک جبهه ی فرهنگی و دیگر نظامی است. نمی دانم بعد از دفاع مقدس ما در جبهه ی جهاد اکبر موفّق بوده ایم یا نه! به عقیده ی من نه! نه با اسناد و مدارک که بیشتر گول زننده است!


نفر وسط ایستاده شهید حمید رضا ایوب میگونی

     اگر به ظاهر نگاه کنیم یکی حجاب است که یک مقدار نگران کننده است. انگاری چادر بیرنگ شده است. بیرنگ تر از آن مادر چادری تا دندان حجاب را می بینیم که دختر و دخترانش بد حجاب در کنارش راه می روند. یا یک خانواده ی با حجاب عروسی را به منزل می آورند که کاملاً از نظر شکل و ظاهری با آنان مغایرت دارد. فقط به این دلیل که اولاد ذکورشان دل به این بد حجابی بسته است آن ها هم سر تعظیم فرود می آورند و در مقابل هیچ کرنشی از خود نشان نمی دهند و صد در صد موافق قضیه می شوند.

     دوم از جنبه ی اقتصادی که نگاه کنیم باز نگرانی زیاد تر می شود. به قول آن آقای محترم روحانی که در سمت خدا فقط خوب صحبت می کرد، فرمودند: طبق آمار و ارقام حدود 12 میلیون نفر از جوانان سنّشان از مرز ازدواج گذشته است. باز خودش تحلیل می کرد که اگر جمعیّت شهر تهران را 10 میلیون نفر محاسبه کنیم، یعنی یک شهر 10 میلیونی همه مجرد هستند! و این بد است و با معیار بسیجی بودن هماهنگی ندارد. انگاری! نه! مطمئن هستم که ثروت دست یک عدّه ی قلیلی دست به دست می شود و بقیه ی مردم پول دارو درمان خود را به زحمت تهیّه می کنند. این افرادی که ثروت اندوزی کرده اند چه کسانی هستند. مطمئن هستم که از همان بسیجیانی هستند که با زر و زور و تزویر به درجه ی اعلای معرفت اقتصادی رسیده اند، امّا شاید از معرفت ارزش های اسلامی و بسیجی فاصله گرفته باشند. در ابتدای انقلاب یکی از شعایر ملّت بزرگ ایران برادری و برابری بود. این کمرنگ شده است. امروزه شاید برادر به برادر رحم نکند. نظارت بر اوضاع اقتصادی از بقال سر یک کوچه گرفته تا بنگاه های اقتصادی کمتر مشاهده می شود. یکی از همین تاجرانی که از کار کشاورزی به خاطر بارش کم فاصله گرفت در همین مرودشت شرکت تهیه و توزیع زد و به عنوان نصیحت به من می گفت که امروزه به علت فقدان نظارت خوب می توان کاسبی کرد. یعنی کسی به آدم کاری ندارد. هر کاری می توانی انجام بدهی! این نگران کننده است. از آن طرف به جوانی گفتم چرا هی سر کوچه پرسه می زنی و مزاحم نوامیس مردم می شوی؟ گفت: آقای فلانی کجا بروم؟ آنقدر در خانه نشستم خسته شدم. هر چه فکر کردم دیدم راست می گوید کجا برود! نه کاری، نه پولی، نه آشنایی و و و به آن جوان دیگر گفتم چرا به مسجد نمی روی؟ ایشان پدر خودش را با فلان آقای بی سوادی که سردمدار کار مسجد شد و از آن طرف دیگر با تمام سران رابطه ی تنگاتنگی دارد و در کنار این ارتباط زمین های مفت و باد آورده ای را به چنگ آورده و یک شبه ره صد ساله اقتصادی را رفته مقایسه می کند و همین مسئله او را رنج می دهد و بهانه ای شد تا دیگر به مسجد پا نگذارد. از این قبیل مسائل در جامعه ی کنونی ما بسیار است. خودم هم خیلی از جاها برای شغل دوم مراجعه کردم. متاسفانه یا نتوانستم با رفتار آن ها خودم را تطبیق بدهم و یا با شناختی که از من داشتند از هماتن ابتدای کار مرا نسبت به آن کار مایوس کردند و گفتند: اینجا به درد تو نمی خورد. گفتم: چرا؟ گفتند: اینجا باید برای رسیدن به پول دروغ و کلک و حقّه بازی بلد باشی و این با رفتار واندیشه ی شما جور در نمی آید. و به همین دلیل است که هنوزم که هنوز است تشنه ی کارم!؟ فعلاً همین قدر بس است که اگر بخواهم وارد اختلاص های میلیاردی و فیش های نجومی بشوم حالم به هم می خورد!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!


مخلص همه ی بچه بسیجی های با بصیرت


نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 5 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 20:17 http://banooo.gq/

سلامی به شیرینی دلتون، روزتون پر از رنگهاى قشنگ، پر از خبرهاى خوب، سرشار از انرژى مثبت و یه عالمه لبخند خیلی خیلی افتخار میدید پیش من هم بیاین
96518

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد