شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهرک سعدی ما این روزها در غم صندوق ابوفاضل (ع) داغدار است!

من نمی دانم چرا صندوق های مالی و یا کانون های تجاری و دکان هایی که برای سرکیسه کردن مردم ایجاد می شوند، نامشان را از اسامی مبارک ائمه ی معصومین (ع) یا تقدسات استفاده می کنند. قبلاً فکر می کردم، آن هایی که اینگونه مراکز درمانی، یا بنگاه های تجاری و غیره  را احیا می کنند، می خواهند همگام با خدمتگزاری به مردم  و فقط برای رضای خدا نامشان را هم از اسامی مقدس و مورد احترام مردم استفاده کنند. بعدها به بچه هایم می گفتم یک لحظه از مسجد و بسیج دور نشوید که این گونه مراکز ضامن سلامت دنیا و آخرت شما می باشد. اگر چه بچه های من کم کم مثل اکثر نوجوانان و جوانان پایشان را از مسجد و منبر دور کردند و هر چه سر سختی نشان می دادم کاردم نمی برید و در جواب من می گفتند: پدر تو چقدر ساده ای! آن ها که در مسجد حضور دارند ریا کارانی هستند که مسجد و منبر به نوعی تجارتخانه هایشان شده است. همین حرف ها باعث شد تا من و فرزندانم کیلومترها از لحاظ دیداری، شنوایی و تفکرات با هم فاصله داشته باشیم. هر چقدر خودم را به ندیدن ها و نشنیدن ها می زدم، انگاری کارد در استخوان و تیغ در گلو گیر کرده داشته و دارم که اسلام عزیز چه ضربه هایی که از من و ما نخورده اند. بعد از حماسه هشت سال دفاع مقدس می بایست مبارزه اکبری را شروع می کردیم که از جنگ با صدام و حامیانش بس بزرگ و بزرگتر بود که البته اینگونه نشد و مردان دقاع مقدس بعد از جنگ در فکر جمع کردن مال و منال به هر دری می زدند. غافل از آن که دشمن در دورن ما رخنه کرده و بچه های ما هم خوب می بینند و خوب می شنوند که پدرانشان از ارزش های دفاع مقدس فاصله گرفتند. مردی را دیدم که دفاع مقدسی بود و بچه هایش از آن ورِ آبی سرمشق می گرفتند. واقعاً من چه ساده می ریستم و چه ساده فکر می کردم که هنوزم که هنوز هست مثل آن چریک ویتنامی پشت خاکریزها سنگر گرفته ام و منتظرم تا دشمن را در اسرع وقت شکار کنم که اطلاع ندارم جنگ تمام شده است. و مردان بی ادعای ما آخرین داعشی را هم در خانه خودی نابود کرده اند.
اصلاً بگذریم از این درد دل ها؛ من فقط می خواهم بدانم که چرا بنگاه های اقتصادی در دست عده ای بیسواد قرار می گیرد. مسجدها آبشخور این عده از افراد می شود و وقتی کار به میکرفون می رسد این آقا با آن آقا پاس می دهد و از آن حاج آقای ؟ دعوت می کند که بقیه روضه را ادامه بدهد و از این طرف که اساس و هدف صندوق ها، قرض الله است کیسه ای دوخته می شود برای یک عده ای که در ایام محرم، فلان حاجی یک شبی را هم شام حسینی می هد که حجش متقالاً مقبول واقع شود. اصلاً کجای حضرت ابوفاضل (ع)، ابن الزهرا (ع) و حجه ابن الحسن (ع)به صندوق های مالی شباهت دارد که اینگونه می شود تا چهار تا جوان بیکار من هم از دین دینداری زده بشوند. وقتی یک جوان معلول ویلچری از یک بامداد پشت درب صندوق جا می گیرد تا اسمش در لیست نوبت دهی قرار بگیر و روزانه به صندوق مراجعه کند و  از آن مبلع هشت مبلیونی که سه ماه آزگار گذاشته تا وامی دریافت کند؛ بلکه صد تومانی گیرش بیاید. چند شب و روز اینگونه وقتش را صرف کند تا  پولی که این معلول به حضرت  ابوفاضل (ع) اطمینان کرده گیرش بیاید. حضرت ابوالفضل العباس (ع) سمبل وقاداری، مجاهدت، تشنگی، و جانبازی است معلولان ما به ویژه جانبازان دفاع مقدس به ایشان اقتدا می کنند. نام ایشان در ادبیات روضه و تشیع مقدس، حساس، عبوس و ترسناک معنوی است. ترسناک به این معنا که کسی جرئت نمی کند بی وقفه و مدام نام او را برای هیچ و و پوچ صدا بزند، نامگزاری کند، شوخی کن و  آن پیرزن و پیرمرد چطور؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آسمان جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:00

باید بیاید ببینید ک در و دیوار صندوق ابوفاضل حتی سقفش آیه و حدیث و اسم امام و پیغمبر هست هر روز اونجا جنجال و درگیری و بدبختی مردمه ،ب کمرشون بزنه نماز و روره و روضه گرفتناشون ،مردم بیچاره پول های کمشون جمع شده و شده برای اونا اموال میلیاردی ..امیدوارم آب خوش از گلوی هیچ کدومشون پایین نره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد