شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

امام من کجاست

امام من کجاست

من امروز چقدر تنها شده ام

تنها تر از یک، شاید که صفر

کجاست آن روزهایی که مشت هایمان را گره گرده بودیم

مادر می گفت آن هایی که مشتشان را گره می کنند مال جمع کن می شوند

اما، من نه مالی دیدم و نه ثروتی

کجاست آن روزهایی که چکمه به پا کرده بودیم و دنبال دشمن می گشتیم

امروز چقدر دشمن داریم

امام من کجاست

می خواهم شکوه کنم

از درب خانه، از دیوار، از ابر، از آسمان، از خورشید، از زمین و زمانه

نمی دانم چه شد

آنانی که سر به زیر برف کرده اند، چون کبک

مرغانی که با روباه نشسته اند و بستنی می خورند

میشانی که با گرگان تخته بازی می کنند

امام من کجاست

می خواهم ناله کنم

از عمق جان

با تمام کالبد وجودم

سلول های من داغ کرده اند

نفس به سختی وارد ریه های من می شوند

دود سیگار جایی برای ورود ندارد

ایست قلبی همین جاست

دارم از نفس می افتم

می دانم کسی نیست تا فریاد بزنم

نظرات 1 + ارسال نظر
ناشر مولف جمعه 21 مهر‌ماه سال 1396 ساعت 09:27 http://khanehfarda.blogsky.com

دلیل این اتفاق رو باید در افزایش فساد مالی سازمان ها دونست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد