شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

بالاخره روحانی هم فهمید

بالاخره روحانی هم فهمید که با دم گرگ نمی شود بازی کرد، شوخی کرد، نمی شود گردو بازی کرد، نمی شود اطمینان کرد، نمی شود با این ها نشست و پشت یک میز صبحانه کاری خورد، نمی شود میش وبره های خودمان را به این ها سپرد که این ها از گرگ هم پست تر هستند. این ها در واقع روباهانی هستند که در پشت پوست پلنگ و شیر پنهان شده اند. به این ها نمی شود درس تاریخ و جغرافیا داد که این ها شاگردان بد عهد و پیمان شکنی هستند که هر چه می آموزند می بلعند و به نام خودشان استفراغ می کنند. به همسایه شمالی هم نمی شود اطمینان کرد. البته تا جاهایی بد نیست. اصلاً ما ژنتیکمان به شرقی ها میماند. مثل آن ها نفس می کشیم، مثل آن ها فکر می کنیم، مثل آنها احساس داریم. بیایید با آن ها پیمان ببندیم و با آن ها رابطه ی کاری داشته باشیم. که بیشترین جمعیت دنیا در این قاره آرمیده اند. بیشترین سرمایه فکری، ایمانی و اقتصادی هم در این منطقه نهقته است. اصلاً خدا قاره آسیا را جدا کرد. بیشترین قاره را هم به آسیا داده است. در اروپا فقط این دولت آلمان است که تا حدودی مثل ما می ماند. مثل ما فکر می کند و مثل ما می اندیشد چون ریشه در یک خون داریم.