ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
یا ثارالله
عاشورا یعنی یکطرف عیش و عشرت و نوش و مستی
عاشورا یعنی یکطرف الله و اکبر و اصغر و همه هستی
عاشورا یعنی یکطرف شور و شوق شهادت
عاشورا یعنی ورای هر چه عبادت
عاشورا یعنی روح اوج گرفته و به معراج رسیده
عاشورا یعنی اسماعیل و ابراهیم و روز واقعه
سلام بر تو ای روح عبادت
سلام بر تو ای شهد شیرین شهادت
از همان لحظه ای که سبزی فروش سبزیها را پیچید تو کاغذهای مجله، چشام به نام و شعری آشنا از دیار یاران افتاد. پیش خود گفتم شاید اشتباه می بینم، اما دقتم را بیشتر و بیشتر کردم، اشتباهی در کار نبود، نام خودش بود و شعری به زیبایی خود و روزگار خودش. از همان لحظه ای که سبزیهای پیچیده شده در کاغذ را به دست گرفتم سعی کردم تا گرد و غبار، روی نوشته ها ننشیند. هنگامی که قدم زنان به سمت خانه بر می گشتم، سعی می کردم تا کاغذ را از زیر سبزی ها بیرون کشیده و مطالب را با دقت بخوانم. شعری از زنده یاد محمو الهوردی در مجله ای با نام یادگاران ماندگار ویژه بازنشستگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مربوط به بهار 84 بود.
ای! اندر یاد رویش، چون شراری سوختیم
در امید وصل و دیدار نگاری سوختیم
جان خود، بر کف نهادیم و به راهش داده ایم
عمر خود، طی کرده و در انتظاری سوختیم
همدم شبهای مستی، از کنار ما برفت
ما، ز هجر روی او، در سوگواری سوختیم
در خزان عمر او، هستی ز یاد ما برفت
همچو گل، نشکفته، اندر نو بهاری سوختیم
خاک ره، بر سر نهادیم و ز سوز عشق او
کنج عزلت بر گزیدیم و به زاری سوختیم
شعله ور گشتیم از شمع نگاه سرد او
هر زمان، پیوسته، دز این پرده داری سوختیم
این که مستی، پیشه کردیم، از سر حسرت نبود
چون که ما، در مستی و در هوشیاری سوختیم
دوش می گفتند یاران: آه، "محمود"! ببین
ما، چه سان، در هجر او، با بردباری سوختیم!
هنرمند و شاعر بزرگ بسیجی، زنده یاد محمود الهوردی، با قلبی مهربان و سینه ای سرشار از نور عشق و ایمان، در نخستین ماه فصل زمستان 1383 در بیمارستان شهید چمران به آسمان سفر کرد. از این شاعر متعهد، که در واپسین سال های حیات کوتاه و پر بارش، مدیریت اجرایی و عکاسی ماهنامه آوای قصران را بر عهده داشت، آثاری بس گران سنگ در زمینه عکاسی، خطاطی، تصویربرداری، شعر، نقاشی، سیاه قلم و ... به یادگار مانده است.
در شب تاسوعای حسینی دعا می کنیم که روح زنده یاد محمود الهوردی و همه آرمیدگان دور و نزدیک از جمله زنده یاد تازه درگذشته کوروش گشتاسب میگونی با ارباب بی کفنمان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش مخصوصاً ابالفضل العباس (ع) محشور گردد.
محمود و تربیت خانواده
زنده یاد محمود عزیز در خانواده ای بدنیا آمد که به حق به او درس درستی و صداقت را آموختند. روح لطیف محمود حاکی از تربیت در خانواده ای است که اینچنین افرادی پرورش می یابند.
محمود و مدرسه
بی شک مدرسه هم در نقش پذیری افراد تاثیر زیادی دارد. شاید این سوال در ذهن تداعی شود که تمام جنایتکاران و خلافکاران هم روزی پای به مدرسه گذاشته اند؛ باید اینگونه تفسیر کرد که اگر تمامی شرایط برای انسان مهیا شود، مدرسه و یا یکی از این کانون ها هم می تواند نقش داشته باشد. مثلاً یک فرد هم در خانواده و هم در مدرسه و هم در اجتماع هم تاثیر پذیر و هم تاثیر گذار خوبی باشد. در چنین شکلی یک فرد به منتهای درجه ی انسانیت خواهد رسید.
محمود و انقلاب و بسیج و سپاه
دوره ی نوجوانی محمود عزیز مصادف با انقلاب اسلامی ایران بود. زنده یاد از همان اوان تشکیل بسیج و سپاه در پایگاه بسیج میگون و سپس در سپاه رودبارقصران مشغول فعالیت شد. فعالیت های ایشان هم در راستای تبلیغات و کارهای فرهنگی بود. نوشتار پلاکاردهای مخصوص شهدا، انقلاب و مناسبتهای مختلفی که در طول سال وجود داشت. ایشان در ادامه به نقشی تصاویر شهدا اقدام کرد. در این راستا با دستگاههای اولیه ای که برای این منظور در اختیار بسیج قرار گرفته بود، تمامی شهدای بخش رودبارقصران را در اندازه های بزرگ تصویر برداری و سپس در قالب قابهایی زینت داده بود. در همین زمان ها بود که در انجمن خوشنویسان تهران ثبت نام نمود و تا مرحله ی ممتاز هم پیشرفت داشت. نود در صد تصاویر مربوط به انقلاب، شهدا و برنامه های اجتماعی رودبارقصران و بالاخص میگون در دهه ی اول انقلاب مربوط به محمود عزیز بود. بعد از سپاه محمود وارد شهرداری اوشان، فشم، میگون شده و در قسمت روابط عمومی و تبلیغات فعالیت می کرد. غیر از کارهای اداری، ایشان هنرش را در تمامی لحظات زندگی حفظ و پرورش می داد.
غیر از مسایل هنر ی، زنده یاد محمود عزیز انسانی با وقار، صبور، خوش برخود، دوست داشتنی، متین و چهره ای که همواره در آن تبسم وجود داشت.
یاد و نامش به خیر و خوشی باد
انا لله و انا الیه راجعون
دیروز مطلع شدم دوست و برادر و همکلاسی و همرزم خودم جناب کوروش گشتاسب میگونی دار فانی را وداع گفته است.ایشان از بدو پیروزی انقلاب به جرگه انقلابیون پیوست و تا آخرین نفس در این وادی گام برداشت. اگر چه در شغل نظامی خودش دارای سمتی بود اما مدتی را هم به حفاظت و نگهداری از مسجد جامع میگون کوشید تا در آن دنیا خدای مسجد از او یاری نماید. آن مرحوم همچنین شوق مداحی اهلبیت را داشت و در این جرگه هم خوب درخشید و در مناسبتها و ایام مربوط به اهلبیت از مولودی و مدیحه خوانان مسجد جامع و همچنین در دستجات عزاداری سیدالشهدا به خواندن نوحه های زنجیر زنی می پرداخت. فوت زود هنگام این بزرگوار در روز چهارم محرم الحرام هم خود نشانه ای از ارتباط ایشان با این ایام می تواند باشد. خداوند روح بزرگ ایشان را قرین رحمت و به خانواده ایشان صبر و بردباری عنایت بفرماید.
مرحوم کوروش گشتاسب به همراه تنی چند از بچه محلها در حال سرو غذا در حسینیه میگون جهت پذیرایی از میهمانان
«مجلس روح الارواح»
جبرئیل:
خطاب من به شما ای گروه حورالعین
دهید زینت و زیور به صحن خُلد بَرین
که حکم حکم خداوندگار مافیهاست
دم ورود شهیدان دشت کرب و بلاست
خبر دهید به فردوس، چشم تو روشن
حسین به قعر تو امروز میکند مسکن
ز چشمهها همه شیر و عسل روان سازید
معطّرات به هر گوشهای بپردازید
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...