نمی دانم از چه زمانی امام علی(ع)راشناختم . اما آنچه به یاد دارم از زمان کودکی است.انگاه که پدر پیرم دستان کوچک مرا می گرفت وبلند می کرد می گفت :بگو یاعلی وبلند شو.چهار جیز ازکودکی زمزمه گوش ما ودر نهایت باخون ماعجین شده بود. اول اینکه هرکاری می کنی بگو بسم الله . دوم اینکه هنگام اب خوردن بگو سلام برحسین.سوم هنگام برخواستن ویا انجام کار بامشقت بگو یا علی . چهارم اینکه اب را به خاطر مهریه بودن حضرت فاطمه(س)نه الوده می کردیم ونه اسراف .این چهار چیز درواقع چهار ستون اجتماعی و معنوی خانه ما را شکل می داد.کم کم همراه پدر به مراسم عزاداری وبخصوص ایام ماه مبارکرمضان به مسجد می رفتیم.از واعظان منبرشخصیت ائمه بزرگواربه ویژه امام علی(ع)وامام حسین(ع) رامی شناختیم.امام علی (ع) شخصیت چند بعدی است.هر یک از ابعاد شخصیتی ان بزرگوارقابل تکریم وستایش است.هیچ انسان عاقل وباشعوری دیده نشده که ازاین شخصیت تاسی نجسته و سربه کرنش در مقابل عظمت وی خم نکرده باشد.داستان عمر بن عبدود یکی از صدها نمونه شجاعت ودلاوری درمیادین مبارزه حق برعلیه باطل است.زانو زدن درمقابل یک کودک یتیم، نمونه ای از تواضع وفروتنی است. درخانه خدا بدنیا آمدن، بدون هیچ کم وکاستی در راه خدا قدم برداشتن، سر به محراب عبادت گذاشتن، آنگونه که نیزه از پای درآوردن و آخ نگفتن. نمونه دیگری از رازونیاز یک مخلوق در مقابل خالق است. هزاران سیرت نیکو که از این صورت مادی تراوش می کند.همه اینها ما را به فکر فرو می برد که فاصله ما تا ایشان چقدر است. ایا می توان این فاصله را کم کرد.امروزه اگرچه مولادر میان ما نیست تا ارادت خودمان را نسبت به ولایت ایشان امتحان کنیم، اما گفتارو کردار آن بزرگواردر میان ما است. ما می توانیم اعمال خودمان رابا اعمال ورفتار آن حضرت مقایسه کنیم.
نمی دانم ازکتابی مطالعه کردم یا در کلاس آموختم اینکه امام علی (ع) نه تنها درجامعه خودش غریب بود، بلکه احساس می شود امروزه هم در جامعه ما غریب است. ما به چه مقدار از نهح البلاغه آگاهی داریم؟ ما با این کتاب از ایام کودکی آشنا هستیم و آن را در میان کتاب های کتابخانه ها می بینیم. بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگر به گوشمان می خورد و شاید چند خطبه از آن را حفظ کرده ایم. اما اکثر ما با دنیای نهج البلاغه بیگانه هستیم و بیگانه وار با آن برخورد می کنیم. شیخ محمد عبده مفتی اسبق مصر که نهج البلاغه را با شرح مختصری در مصر چاپ و منتشر ساخت و برای اولین بار به توده ی مصری معرفی کرد. مدعی است که هیچگاه نهج البلاغه را نمی شناخت و نسبت به آن آگاهی نداشته است تا اینکه در یک حالت دوری از وطن این کتاب را مطالعه می کند و سخت در شگفت می ماند، احساس می کند به گنجینه ای گران بها دست یافته است. همان وقت تصمیم می گیرد آن را چاپ کند و به توده ی عرب معرفی نماید. بیگانگی یک عالم سنی با نهج البلاغه چندان عجیب نیست. عجیب این است که نهج البلاغه در دیار خودش و در میان شیعیان علی (ع) حتی در مکان های علمی هم غریب و تنهاست. همچنان که خود علی (ع) غریب و تنهاست. بدیهی است که اگر محتویات کتابی و یا اندیشه ها و احساسات و عواطف شخصی با دنیای روحی مردمی سازگار نباشد این کتاب و یا آن شخص در عمل تنها و بیگانه می ماند، هرچند نامشان با هزاران تجلیل و تعظیم برده شود.
جامعه ی اسلامی با دنیای نهج البلاغه بیگانه و آن را نمی شناسد. آنکه می شناسد از حد و شرح کلمات و ترجمه ی الفاظ تجاوز نمی کند. امروزه شنیده می شود که جهان اسلام سعی بر آن دارد تا نهج البلاغه را کشف کند. چیزی که مایع حیرت است این است که قسمتی از محتوای نهج البلاغه را چه در ایران شیعه و چه در کشورهای عربی اولین بار بی خداها و یا با خداهای غیر مسلمان کشف کردند و در اختیار مردم مسلمان قرار دادند. البته هدف غالب آنها از این کار این بود که از علی (ع) و نهج البلاغه توجیهی برای درستی پاره ای از مدعا های اجتماعی خود بسازند و خود را تقویت کنند، ولی برای آنها نتیجه ی معکوس داد. نتیجه این شد که به جای اینکه علی (ع) و نهج البلاغه آن ها را توجیه نماید، آنها را شکست دادند. ولی باید اعتراف کنیم که آشنایی اکثریت ما از حدود چند خطبه و موعظه ای تجاوز نمی کند.
نهج البلاغه منتخبی است از خطبه ها، وصایا، دعاها، نامه ها و کلمات قصار علی (ع) که سیّد رضی در حدود هزار سال پیش جمع آوری کرده است. کلمات مولا بدان چه سیّد رضی گرداورده است منحصر نیست، بلکه در حال حاضر حدود چهارصد و هشتاد و اندی خطبه از علی (ع) در دست مردم است. در صورتی که همه ی خطبه های گرداوری شده ی سیّد رضی 239 است. سیّد رضی شیفته ی سخنان علی (ع) بوده است. او مردی ادیب و شاعر و سخن شناس بود به خاطر همین شیفتگی که به ادب داشته است بیشتر از زاویه ی فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولا می نگریسته است. یعنی آن قسمتی بیشتر نظرش را جلب کرده است که از جنبه ی بلاغت و ادب برجستگی خاصی داشته است و از این رو مجموعه ی منتخب خویش را نهج البلاغه (راه و روش بلاغت) نهاده است. امید آن داریم تا با شناخت بیشتر نسبت به تمامی زوایای زندگی آن مولای سرافراز جامعه را پاک و درخور شایسته ی نام آن بزرگوار داشته باشیم.
گشت وگذاری پیرامون نمازو مساجد میگون
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر (عنکبوت 45)
مقام معظم رهبری در تاریخ 16/7 /60 فرمودند: الذین ان مکنا هم فی الارض اقامو الصلوه و اتوالزکوه و امرو بالمعروف و نهو عن المنکر...اقامه نماز فقط این نیست که صالحان خود نماز بگذارند، این چیزی نیست که برای تشکیل حکومت الهی متوقف باشد، بلکه باید این ستون دین در جامعه به پا داشته شود و همه کس با رازها و اشاره های آن آشنا و از برکات آن برخوردار گردد.درخشش معنویت و صفای ذکر الهی همه آفاق جامعه را روشن و مصفا کند و تن و جان هم به نماز بشتابند و در پناه آن طمانینه و استحکام یابند... حقیقت آن است که در کار معرفی نماز کوتاهی های زیادی شده است، و نتیجه آن که نماز هنوز جایگاه شایسته خود را ، حتی در نظام اسلامی ما ، به دست نیاورده است. این مسوولیت سنگین به دوش دانشوران و آشنایان به معارف اسلامی است که نماز را به همه بخصوص نسل جوان بهتر بشناسانند. از کودک دبستانی تا پژوهشگر دوره های عالی، هر یک به فراخور ذهن و معرفت خود، می توانند در راه شناختن نماز و رازهای آن قدم هایی بردارند، و با ناشناخنه هایی آشنا شوند.حتی عرفای بزرگ نیز برای سالکان وادی معرفت اسرارالصلاه نوشته و آموخته اند.یعنی اعماق این اقیانوس همچنان ناشناخته و پیمودنی است.
واسلام علیکم سید علی خامنه ای 16/7/60
نماز در لغت به معنای اظهار بندگی و اطاعت، سجود بردن، خدمتگزاری، فرمان بری و اطاعت آمده است، و به مفهوم اسلامی عبادت،
islamic concept of worship
Worship, according to islam, is a means for the purification of man's soul and his practicullife.
Worship had been an indispensable part of all religions' since the beginning of history.
عبادت از نظر اسلام وسیله ای برای پاکسازی روح و زندگی عملی و دنیوی انسان است. از آغاز تاریخ عبادت یک قسمت ضروری و واجب تمام ادیان بوده است. به هر حال آن(عبادت) در عمل و شکل در هر دین تفاوت دارد و در قاعده و قانون مختلف انجام می گیرد...
قبل از حضرت محمد(ص) در آئین حضرت عیسی(ع) هم نماز بوده است. و قرآن کریم از زبان او نقل می کند که خداوند مرا به نماز سفارش کرده است. و او صانی با الصلاه (مریم 30) و قبل از او موسی کلیم الله (ع) بوده که خداوند به او خطاب می کند: اقم الصلاه لذکری (طه 14) و قبل از موسی پدر زن او حضرت شعیب بوده است که نماز بر پا داشته است: یا شعیب اصلاتک تا مرک(هود 87) و قبل از همه ی آنها ابراهیم خلیل (ع) بوده که از خداوند برای خود و ذریه اش توفیق اقامه ی نماز را خواسته است. رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی(ابراهیم 40) و این لقمان حکیم است که به فرزندش می گوید: یا بنی اقم الصلوه و امر با المعروف و انه عن المنکر(لقمان 17) پسر من نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن. جالب آن است که معمولا در کنار نماز سفارش به زکات می شود ولی از آنجا که نوجوان معمولا پول ندارد در این آیه در کنار نماز به جای زکات و مالیات به امر معروف و نهی از منکر سفارش شده است.
نماز بهترین عمل، برنامه ی انبیا، ستون دین، شستشو دهنده ی جان، معراج عارفان و در یک جمله "رمز وصول به مقصد اعلای انسانیت" است. در اسلام هیچ چیز به اندازه ی نماز مورد توصیه و تاکید قرار نگرفته است. امام صادق (ع) فرمود: من پس از شناخت اصل دین هیچ عملی را با ارزش تر از نماز نمی دانم. بنیان گزار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در وصیت نامه ی اخلاقی خود به فرزندش پس از بر حذر داشتن از انکار مقام اهل معرفت، و توصیه به اجتناب از خود خواهی و خودبینی و تاکید بر مجاهده ی با نفس درباره ی راه رسیدن به مقصد اعلای انسانیت چنین می نویسد: پسرم...نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان راه وصول به این مقصد است، و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقیق یک رکعت آن و مشاهده ی انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش شمه ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشهام نمودیم، و دورنمایی از صلاه معراج سید انبیا و عرفا علیه و علیهم و علی آله الصلوه و السلام را مشاهده کرده ایم، که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد.
یکی از مهمترین رازهای نماز که در قران کریم به آن تصریح شده، پیشگیری از مفاسد اجتماعی است."اقم الصلاه، ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر(عنکبوت45). اگر نماز فلسفه ای جز جلوگیری از فساد نداشت، تنها همین یک راز برای اثبات بهترین عمل بودن آن کافی بود. این اعتقاد ایجاب می کند، کشوری که قانون اساسی آن قرآن است باید بیشترین بودجه ی فرهنگی خود را به طرح اقامه ی نماز اختصاص دهد. نماز، آثار عمیق و گسترده ای در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. از این رو روز قیامت که وی برای رسیدگی به پرونده ی اعمالش در محضر حق تعالی مورد بازجویی قرار می گیرد، ابتدا درباره ی نماز از او سوال می کند.
پیامبر اسلام (ص) در این باره چنین فرمود: نماز ستون دین بوده و نخستین عملی است که در قیامت مورد بررسی قرار می گیرد، اگر درست انجام گرفته باشد، سایر اعمال نیز بررسی خواهد شد، و اگر درست انجام نشده باشد، سایر اعمال بدون بررسی رد خواهد شد.
منابع:
جشن تکلیف- تالیف محمدی ری شهری
سازمان مطالعه و برنامه ریزی دانشگاهی- English
درباره ی نماز- تالیف سید هاشم رسولی محلاتی
آشنایی با نماز- تالیف محسن قرائتی
یکصد و چهار نکته درباره ی نماز- تالیف محسن قرائتی.
مذهب در میگون
اکثریت قریب به اتّفاق میگونیها مسلمان و شیعه بوده و هستند. تعداد دو سه خانوار از زرتشتیها در میگون زندگی میکنند که اصالتاً میگونی نیستند. تعداد محدودی از اهل تسنّن هم در میگون به طور موقت زندگی میکنند که بیشتر آنها کارگران کُرد و یا افغانیهای مقیم میگون هستند. میگونیها به دین اسلام تعصّب خاصی دارند و به اهلبیت (ع) و به خصوص سیدالشهدا (ع) دلبستگی ویژهای دارند. تعداد یک مسجد جامع و دو مسجد بزرگ و تعداد زیادی مساجد کوچک و هم چنین یک حسینیهی بزرگ و منحصر به فرد، نشان از علاقهی مردم محل نسبت به مذهب است. امامزادهای در محل وجود دارد که روزانه و به خصوص شبهای جمعه و در ایّام مذهبی جمعیّت زیادی را به خود جذب میکند.
مساجد، بناها و برنامههای مذهبی
مساجد: میگون دارای یک مسجد جامع در بالامحل و دو مسجد بزرگ در پایین محل و سادات محل میباشد. علاوه بر اینها چهار مسجد کوچک به اندازهی یک اطاق 4X3در پایین محل (معروف به مسجد خاتون)، بالامحل( مسجد علیاصغر)، کیامحل(معروف به مسجد حاج زینالعابدین) و سادات محل( مسجد امام رضا (ع) وجود دارد. مساجد بزرگ میگون دارای یک آبدارخانهی کوچک و سرویس بهداشتی میباشد. هر مسجد دارای یک هیئت امنای جداگانهای است که به فراخور محل و ایام الله، برنامههای ویژهای دارند.
مسجد جامع: مسجد جامع که با مجوز حضرت آیتالله گلپایگانی در اواخر سال 40 بنا گردید، بزرگترین مسجد میگون است. بنای مساجد میگون ساده و بدون هیچ گونه کار هنری است. گلدسته، محراب و کتیبههای سردر ورودی و کاشیکاریهای اطراف محراب تنها نقش و نگارهایی هستند که تزیین شدند. مسجد جامع میگون مجهّز به یک آبدارخانهی کوچک و سرویس بهداشتی است. بیشتر برنامههای کلی و عمومی در مسجد جامع برگزار میشود.
مسجد جامع در بالامحل قرار دارد. نمیدانم چه کسی زمین اولیهی این بنا را وقف نمود. به نظر میرسد که اولین مسجد میگون بوده و هر چهار محل از آن استفاده میکردند. این مسجد در سه مرحله تعمیر و بازسازی شده است. در اولین بازسازی و مرمّت، حدود دههی 20 یا 30 جناب آقای مومن کیارستمی قسمتی از ملکش در سمت جنوبی مسجد را وقف مسجد نمود.
قسمت همکف این مسجد همراه با یک انباری کوچک و یک آبدارخانه برای استفادهی مردانه و نیم طبقهای در طبقه فوقانی، همراه با یک آبدارخانه کوچک برای استفادهی خانمها در نظر گرفته شد. در اصلی مسجد دو لنگهای و رو به خیابان باز میشود. یک لنگه از درب ورودی به وسیلهی راه پله به نیم طبقه بالایی زنانه و پشت بام متّصل میشود. درب دیگر مسجد به اندازهی یک پلّه ارتفاع از سطح خیابان قرار دارد که بعد از ورودی یک راهرو، به سمت در اصلی و حیاط مسجد هدایت میشود. در گذشته خانمها سرویس بهداشتی نداشتند.
در حدود سالهای 46 تا 47 منزل و محوطهی پشت مسجد جامع که متعلّق به حاج حجّت کیارستمی بود خریداری و به مسجد اضافه شد. از این ملک مدّتی به عنوان منزل روحانی مسجدجامع استفاده میشد. بعد از انقلاب کانون فعّالیّت انجمن اسلامی، بسیج و شورای محلّی گردید.
در اوایل انقلاب ساختمان کلنگی این بنا تخریب شد و بنای سه طبقهی جدیدی احداث گردید. طبقهی فوقانی در اختیار روحانی مسجد، و طبقه دوم به پایگاه بسیج و طبقه همکف هم برای استفاده کتابخانه و قسمتی از آن هم برای سرویس بهداشتی خانمها و آقایان در نظر گرفته شد. منزل دیگری هم که متعلّق به خام کربلایی بلقیس بود، وقف خانهی روحانی مسجد جامع شد. از آن مکان مدّتی برای منزل روحانی استفاده میشد. چند سالی است که از این فضا برای مهد کودک استفاده میشود. در آمدهای حاصل از اجارهی آن باید صرف مسجد جامع گردد.
علاوه بر این ملک، ساختمان روبروی مسجدجامع که قبلاً در طبقهی فوقانی آن به قهوهخانه اختصاص داشت، توسط مالک آن حاجزینالعابدین سالارکیا وقف مسجد جامع میگون شد. امروزه این ملک به صورت اجاره و درآمد آن صرف مخارج مسجد میشود.
برخی از روحانیون و عالمان دینی که در میگون فعّالیّت داشتند:
آقایان: ملّارجبعلی حیدرینوری، شیخ محمد حیدرینوری، شیخ عبدالحسین رضایی، حجهالاسلام حاجآقا علی عنایتی، حضرت آیتالله روحانی(تبعید در میگون)، حجهالاسلام حاجآقا شیرازی، حجهالاسلام شیخمحمود غفّاری، حجهالاسلام حاجآقا ابراهیمی(رئیس کمیتهی اول انقلاب)، حجهالاسلام حاجآقا مهدی رامشک (حضور پر شور در اوایل انقلاب)، حجهالاسلام حاجآقا پنج تنیان، حجه الاسلام حاج سیّدولیاله میرمحمّدی (اصالتاً میگونی هستند)، حجه الاسلام حاجآقا ابوالحسنی و ... در مساجد میگون فعّالیّت داشتند. حجه الاسلام حاج حمید سالارکیا هم اصالتاً میگونی هستند، ولی در میگون فعّالیّت نداشتند.
علاوه بر روحانیونی که نام برده شد، روحانیون دیگری هم به صورت سالانه، ماهانه و فصلی در میگون حضور داشتند که نماز جماعت، منبر و سخنرانیهای مساجد را برپا میکردند. اولین روحانی که به عنوان دبیر دینی، قرآن و عربی در دبیرستان میگون فعّالیّت داشت، شخصی به نام سامعی بود. قبل از انقلاب مردم برای مساجد بزرگ میگون سه روحانی از قم میآوردند. عامّهی مردم چون مقلّد حضرت آیتالله گلپایگانی بودند، قبل از ماه مبارک رمضان به دفتر آن حضرت در قم میرفتند و از دفتر ایشان درخواست روحانی میکردند. گاهی هر سه محل به اتّفاق از یک روحانی برای مسجد جامع دعوت میکردند و همگی در ماه مبارک رمضان در مسجد جامع حضور پیدا میکردند. یکی از رسوم مردم میگون هنگام ماه مبارک رمضان در این بود که بعد از خوردن افطاری و شام، برای اقامهی نماز جماعت به مسجد میرفتند. به این صورت از ابتدای اذان تا نماز مغرب و عشا فاصلهای حدود دو ساعت به تاخیر میافتاد. با توجّه به این که نماز اول وقت بسیار تاکید شده است، نمیدانم چرا اینگونه عمل میشد.
برخی روحانیون با عامّهی مردم ارتباط تنگاتنگی داشتند و مردم هم با آنها همراه میشدند. بعد از انقلاب برخی از روحانیونِ جوان ارتباط خودشان را با نوجوانان و جوانان حفظ میکردند و در بیشتر برنامههای علمی، ورزشی، هنری و تفریحی حضور مثمر ثمری داشتند. برخی از روحانیون علاوه بر اقامهی نماز جماعت و سخنرانی، کلاسهای قرآن، عربی، اصول عقاید، احکام و غیره برای نوجوانان و جوانان برپا میکردند. جای خالی یک حوزهی علمیه در رودبارقصران احساس میشود.
حضرت آیت الله سیّد محمّد صادق حسینی روحانی: معظّم له، در سال 1345 ش به دنبال سخنرانی افشاگرانه و اعتراض آمیزشان به لایحه کاپیتولاسیون و اعمال ضد دینی و ملّی دولت، دستگیر و به شهرهای: زابل، یزد و سپس میگون تبعید شدند.
از تألیفات علمی و تألیف کتب فقهی و اصولی ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: فقه الصادق (41 جلد) * زبدة الاصول (6 جلد) * منهاج الفقاهه (6 جلد) * منهاج الصالحین (3 جلد) * مسائل المستحدثه و دهها جلد کتب استفتائی شرعی، اعتقادی و قضایی به زبانهای فارسی عربی و انگلیسی.
حضرت حجهالاسلام والمسلمین حاج سیّد ولیاله میرمحمدی: جناب حاج سیّد ولی اله میر محمد میگونی از اولین روحانیون بومی میگون است. انسانی بسیار شریف، مهربان و دوست داشتنی است. ایشان علاوه بر درس و بحث و منبر و اقامهی نماز به کشاورزی هم علاقه دارد. اکثر کارهای کشاورزی مربوط به باغات شخصی را خودش انجام میدهد. بعد از انقلاب چند سالی در مساجد میگون به اقامه نماز پرداختند. جا دارد مسوولان، بزرگان و ریش سفیدان در یک فرصت مناسب از مقام شامخ ایشان تجلیل به عمل آورند.
حضرت حجهالاسلام والمسلمین حاجحمید سالارکیا: حاج حمید سالارکیا از جمله کسانی هست که در جرگهی روحانیون در آمده و ملبّس به لباس روحانیّت شدند.
آخرین اطلاعاتی که از ایشان داریم به عنوان یک سفیر مذهبی در کشورهای آسیایی مشغول تبلیغات بودند. ایشان پس از اخذ دیپلم متوسطه وارد حوزهی علمیهی قم شد و در مدارس حقّانی و شهیدین دروس حوزوی (مقدماتی و سطوح) را گذراند. پس از آن در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات: مکارم شیرازی، سبحانی، وحید خراسانی و جوادی آملی حاضر شد. هم زمان با اشتغال به دروس حوزوی، مترجمی زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی را در دانشگاه پیام نور نیز به پایان رساند. همچنین در دانشکدهی علوم حدیث قم موفّق به اخذ مدرک فوق لیسانس علوم حدیث شد.
آقای سالارکیا به تحصیل در مقطع دکترا در رشتهی علوم حدیث تطبیقی در جامعه المصطفی مشغول بود. از سال 75 مدیر بخش ترجمهی مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی بود. از سال 87 به مدّت سه سال، سردبیر بخش انگلیسی اتاق گفتگوی اینترنتی(موسوم به پالتاک) وابسته به مجمع جهانی اهل بیت(ع) بود. ضمناً با شبکهی بین المللی سحر انگلیسی نیز همکاری داشت (بحث تفسیر آیات معاد در قرآن در تابستان 1390). برای شبکه تلویزیون انگلیسی زبان Press TV هم دو جلسه برنامه با موضوعات (عصمت و مهدویت) داشت (سال 1387).
حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج مهدی رامشک: جناب آقای رامشک روزگاری امام جماعت مسجد جامع میگون بود. به پاس زحمات ویژهاش در میگون باید از ایشان تشکّر کرد. دست روزگار چنان رقم زد که سالهای بسیاری گذشت و ما از ایشان خبری نداریم. امیدوارم در هر کجای ایران و جهان هست سالم و تندرست باشد.
حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا مهدی خلیلیان: جناب آقای مهدی خلیلیان هم پس از اتمام دورس دبیرستانی به جرگهی روحانیت درآمدند. بیشتر فعّالیّت ایشان هم در تهران است. گهگاهی در میگون اقامهی نماز هم داشتند. در برخی از فعّالیّتهای فرهنگی و مذهبی هم عاشقانه کار میکردند.
مسجد باب الحوائج: مسجد باب الحوائج در سادات محل نرسیده به امامزاده قرار دارد. این مسجد کوچکتر از مسجد جامع و دارای دو در ورودی است. یکی از این درها با ورودی خانمها مشترک و طبقهی همکف مخصوص آقایان و نیم طبقه فوقانی هم برای خانمها است. آبدارخانهی کوچکی هم در انتهای قسمت مردانه قرار دارد. این مسجد همانند مساجد دیگر میگون فاقد هرگونه کار هنری از قبیل تزیینات و گچبری و ... میباشد. تنها نمای آن یک گلدسته و کاشیکاریهای اطراف محراب که با آیاتی از قرآن تزیین شده است. مسجد چند سالی فاقد سرویس بهداشتی مجهّزی بود، در اواسط سال 70 منزلی را که با مسجد به اندازه یک کوچه فاصله داشت خریداری کردند و سرویس بهداشتی را به آن مکان انتقال دادند. امروزه با همّت هیئت امنا و اصحاب مسجد از لحاظ معماری و توسعه ترقّی کرده است.
مسجد امام حسن عسکری(ع): این مسجد در ابتدای سربالایی پایین محل قرار دارد. به علّت موقعیّت این بنا در ارتفاع, چشم انداز بهتری نسبت به دو مسجد دیگر دارد. این مسجد هم فاقد هرگونه کار هنری بوده و تنها گلدسته و کاشیکاریهای اطراف محراب، جلوهای به مسجد داده است. مسجد دارای یک در ورودی دولنگهای است. یکی از آنها مخصوص ورود و خروج خانمها است. بنای مسجد در سه طبقه قرار دارد که از نیم طبقهی قسمت پایین برای سرویس بهداشتی و در طبقهی دوم برای آقایان و طبقه سوم هم مخصوص خانمها در نظر گرفته شد. در انتهای ورودی آقایان آبدارخانه کوچکی قرار دارد که برای پذیرایی از آن استفاده میشد. در اواخر سال 70 توسط هیئت امناء و اصحاب مسجد تغیراتی همراه با توسعهی آبدارخانه، کفشداری و سرویس بهداشتی انجام شد.
نمیدانم علّت ساخت این مساجد برای چه منظوری بود. بهتر بود صاحبان وقف، از این املاک برای یک کار تجاری و تولیدی در نظر میگرفتند و سود حاصل از آن را برای توسعه و گسترش مساجد دیگر استفاده میکردند. اگر چه برای پیر مردان و پیر زنانِ اهل نمازی که در کنار این گونه مساجد قرار دارند، نماز خواندن سهل و آسان است، امّا از طرف دیگر، مساجد بزرگ خلوت میشوند. خلاصه به هر نیتّی که صاحبان آنها وقف کردند، مورد قبول حق قرار بگیرد.
مسجد حضرت علیاصغر (ع): این مسجد در چهار راه حیدری بالامحل قرار دارد. فضای این مسجد به اندازهی یک اطاق دوازده متری است. زنان محلی از این فضا برای ادعیهها استفاده میکنند. فکر میکنم فعّالیّتش از بقیّهی مساجد مشابه خودش بیشتر است. جلسات قرآن، ختم انعام و صندوق قرض الحسنه، از جمله فعّالیّت بانوان این مسجد است. در سنوات گذشته اقدام به نوسازی مسجد کردند.
مسجد حضرت رقیّه (س)(معروف به حاج زینالعابدین): نمیدانم واقف این مسجد کیست. مرحوم حاج زینالعابدین سالارکیا اقدام به بازسازی و تعمیرات آن پرداخت و از آن زمان به مسجد حاج زینالعابدین معروف شد. مکان آن در بالامحل نرسیده به حسینیه قرار دارد. فضای مسجد به اندازهی یک اطاق دوازده متری است که همسایگان و غیره از آن مکان برای اقامهی نماز صبح و غیره استفاده میکنند.
مسجد ...(معروف به حاجیه خاتون): این مسجد کوچک که در ابتدای سربالایی ایستگاه، در پایین محل قرار دارد به مسجد خاتون معروف است. واقف آن حاج حبیباله رودباری است. در زمان تعریض خیابانِ جلوی مسجد، مقداری از مسجد تخریب و در فضای خیابان قرار میگیرد. حاجیه خاتون رودباری به شهرداری مراجعه میکند و برای ساخت و تعمیرات آن بینهایت تلاش میکند. بالاخره به کمک شهرداری و برخی از افراد خیّر، مسجد بازسازی و مرمّت میشود. از آن زمان این مسجد به مسجد خاتون معروف میشود. مسجد چون نزدیک به ایستگاه میگون است، مورد استفاده رانندگان و مسافران هم قرار میگیرد.
مسجد امام رضا (ع) سادات محل: این مسجد کوچک هم در ابتدای ورود به سادات محل، بعد از پل قرار دارد. این بنا همانند مساجد کوچک میگون فضایی به اندازهی یک اطاق سه در چهار و چون در نزدیکی ایستگاه هم قرار دارد، مورد استفاده رانندگان و مسافران نمازگزار قرار میگیرد.
مسجدالمهدی(عج):در دههی هشتاد حاج مهدی بهرامی در تالارسر، کنار هفتچشمه مسجدی بنا نمود. مدّتها بود که زنده یاد حاج مهدی بهرامی نیّت کرده بود تا در کنار هفت چشمه مسجدی بنا نماید. بالاخره با تلاش ایشان و کمک جمعی از مومنین، مسجد کوچکی در تالارسر میگون احداث شد. خداوند روح این مرد بزرگ و همهی کسانی که در ساخت بنای اولّیهی مساجد میگون قدم برداشتند، شاد بگرداند.
مسجد و بسیج: قبل از انقلاب مساجد فعّالیّت چندانی نداشتند. فقط در ایام ماه مبارک رمضان با دعوت از یک روحانی، مراسم نماز جماعت، سخنرانی و مراسم شب قدر برگزار میشد. بیشتر برنامههای ایّام ماه رمضان هر چهار محل در مسجد جامع برگزار میگردید. حضرت آیتالله روحانی هنگام تبعید، مدّتی را در میگون بسر میبرد. اگر چه ممنوع المنبر بود، ولی در مسجد جامع میگون هم حضور پیدا میکرد و نماز میخواند. هر کسی که وفات میکرد مراسم خوم و پذیرایی از عزاداران در مساجد انجام میشد.
بعد از انقلاب مساجد کانون فعّالیّت برای حفظ و حراست از انقلاب شد. با توجّه به این که در هر انقلابی، سیستم اقتصادی و نظم امور جامعه از هم پاشیده میشود، در ایران انقلابی هم این مساجد بودند که توانستند بر این مشکل فائق آیند. در ابتدا انجمن اسلامی و کمیتههایی در این مساجد شکل گرفتند. کمیتههای مردمی پاسداری از شهر و روستاها را بر عهده گرفتند تا ضد انقلاب و اخلالگران نتوانند از وضعیّت بهوجود آمده سوء استفاده کنند و باعث مزاحمت مردم بشوند. انجمن اسلامی هم نقش مثمر ثمری در همراهی با انقلاب داشت. با شکلگیری بسیج, مساجد پایگاههای خوبی برای این نهاد شدند. از همین پایگاهها مردم جذب و به جبهه اعزام میشدند. کمکهای اهدایی مردم برای جنگزدهها، زلزلهزدگان و غیره توسط همین مساجد جمعآوری میشد. مساجد ایران نقش مثمر ثمری در همراهی با انقلاب داشته و دارند. مساجد میگون به ویژه مسجد جامع هم در فعّالیّتهای دوران انقلاب و همچنین در هشت سال دفاع مقدّس نقش مثمر ثمری داشتند. مسجد جامع میگون نه تنها کانون انقلابی میگون، بلکه پایگاه مرکزی اولیهی بسیج رودبارقصران و لواسان هم بود. بچّههای بسیج رودبارقصران برای نگهبانی و پاسداشت انقلاب به نوبت در این پایگاه حضور پیدا میکردند و به وظایف خود عمل مینمودند. پس از آن که ساختمان سپاه اوشان برای سپاه و بسیج در نظر گرفته شد، بسیج رودبارقصران به آنجا منتقل شد. مسجد جامع میگون توسط انجمن اسلامی و بسیج اداره میشد. در طبقهی فوقانی ساختمان قدیمی همجوارِ مسجد, پایگاه بسیج مستقر شد. اسلحهخانهی دیواری توسط شهید سیّد اسماعیل میراسماعیلی در همین مکان بنا گردید. شبها بچّههای بسیج به گشت و نگهبانی از محل میپرداختند. آموزشهای نظامی و عقیدتی، جذب نیرو، اعزام نیرو به جبهه و شرکت در برنامههای عمران و آبادی محل از جمله کارهایی بود که بسیج محل با کمک شورا و انجمن اسلامی انجام میداد.
بعد از اتمام جنگ، پایگاه بسیج ثارالله میگون با برنامههای کوتاهمدّت و بلندمدّت توانست در خدمت مردم محل باشد.
این برنامهها عبارت بودند از:
1 – تاسیس کانون فرهنگی و هنری: این کانون که با مجوّز سپاه در پایگاه بسیج شکل گرفت. کانون توانست با یک دستگاه سی دی و یک دستگاه تلویزیون به عنوان شروع کار برای آموزش و پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان محل اقدام نماید.
2 – تشکیل پایگاه تابستانی: این پایگاه مختص تابستانها بود که با بسته شدن مدارس شکل میگرفت. پایگاه برای پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان برنامههایی ارائه میداد. این برنامهها عبارت بودند از: هفتهای دو بار استخر شنا برای افراد زیر پوشش، تله کابین توچال، کوهنوردی، سینما، شهربازی، بازدید از شهرک هواپیمایی، بازدید از باغ وحش، بازدید از شهرک سینمایی، اردوهای امامزاده عبدالله آمل، زنجان و دریا، شرکت در مسابقات ورزشی از قبیل: تنیس روی میز، فوتبال، شطرنج و ژیمناستیک، شرکت دادن جوانان و نوجوانان در آموزش کلاسهای خط، نقاشی، گلدوزی، خیاطی و گلسازی و گلآرایی و ...
۳ - آموزش قرآن: با توجّه به برنامههایی که برای آموزش قرآن و احکام اسلامی در دستور کار مدیران فرهنگی مساجد بود، مربّیانی از طلّاب علوم دینی و اساتید علوم قرآنی دعوت به عمل میآمد تا یک دوره، برای آموزش قرآن در خدمت علاقمندان باشند.
سعید فهندژی سعدی
من کتاب قرآنم
من کتاب قرآنم .آخرین کتاب آسمانی که از طرف خداوند برای سعادت و راهنمایی توسط آخرین پیامبر خدا به بشریت اهدا شد.تمامی آنچه که در درون من قرار دارد دارای 114 سوره و6236 آیه می باشد. مرا به 30 جزء و 120 حزب تقسیم کردند. تمام آیات من از 77437 کلمه و 323671 حرف تشکیل می شود.غیر از سوره توبه مابقی سوره های من با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شود.چون در سوره توبه با بیزاری از مشرکین شروع می شود به احترام نام خدا از بسم اله استفاده نشده است.در آیه 30 سوره نمل چون حضرت سلیمان نامه ای به ملکه سبا می نویسد که با بسم اله شروع می کند، در این صورت تعداد بسم اله درون من هم 114 عدد می شود. در ابتدای 29 سوره من با حروف مقطعه شروع شده که هیچگونه معنایی برای انسانها ندارد و تنها من و پیامبر و خدا از آنها آگاهیم.مجموع حروف مقطعه من 71 حرف است که به صورت یک حرفی (ص) دوحرفی (طه) سه حرفی (الم) چهار حرفی (المص) و پنج حرفی مانند (کهیعص) آمده است.هنگام قرائت باید این حروف را به صورت حرف به حرف و جدا جدا بخوانند.اوایل سوره علق اولین آیاتم بود که بر پیامبر نازل و آخرین آنها سوره نصر بوده است.کل سوره های من در مدت 23 سال بر پیامبر نازل که از این تعداد 13 سال در مدینه و 10سال در مکه نازل شد.به سوره هایم که در مکه نازل شده مکی و به سوره هایم که در مدینه نازل شده مدنی نامیده اند.بزرگترین سوره من بقره و کوچکترین سوره کوثرو همچنین بزرگترین آیه من آیه 282" بقره" و کوچکترین آیه" طه" می باشد.بزرگترین کلمه ای که در آیات من قرار دارد کلمه" فاستقینا کموه " در آیه 21 سوره حجر می باشد، و همچنین کوچکترین کلمه با بسم اله می باشد.قلب من سوره" یس" و عروس من سوره "الرحمن" است. کلمه "ولیتلطف" که در آیه 19 سوره کهف قرار دارد وسط تمامی کلمات من قرار دارد و حرف" تا" حرف وسط می باشد. تعداد چهار سوره من سجده واجب و تعداد 11 آیه من سجده مستحب دارد. هنگام تلاوت آیات سجده واجب و یا شنیدن زنده آن باید سجده کرد.سوره حمد فاقد حرف" فا" و سوره کوثر بدون بسم اله فاقد حرف "میم" می باشد.امید بخش ترین آیه من عبارت است از"قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله" و عدالت آمیز ترین آیه من " ان الله یامر بالعدل و الاحسان" و ترس آور ترین آیه من عبارت است از " فمن یعمل مثقال ذره شره یره" مهمترین آیه من آیه الکرسی می باشد.
من در ابتدا به صورت یک کتاب نبودم. در هر واقعه و لحظه هایی که نیاز بود از طرف خدا برای پیامبر نازل می شدم تا پیامبر مرا برای مردم بخواند وعمل کند. وقتی من توسط جبرئیل امین برای پیامبر نازل می شدم ، پیامبر برای مردم می خواند و کسانی که سواد داشتند یاد داشت می کردند و کسانی هم که سواد نداشتند آیات مرا حفظ می کردند.کسانی که آیات مرا حفظ می کردند به حافظین وحی و کسانی که آیات مرا می نوشتند به کاتبین وحی شهرت پیدا کردند. اولین کسانی که مرا جمع آوری کردند، پیامبر گرامی اسلام(ص)، حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بودند.البته این مصاحف شخصی بوده و تعداد دیگری هم مصحف شخصی داشتتند که عبارت بودند از: سالم، ابوزید، سعد بن عبید، معاذ بن جبل، ام ورقه، ابن ابی کعب، ابن مسعود، ابوالدرداء، مقداد بن اسود، ابو موسی اشعری، حفصه، زید بن ثابت، مجمع بن جاریه، عایشه، عقبه بن عامر، ام سلمه، عبدالله بن عمرف انس بن مالک . جمع آوری آیات من توسط حضرت فاطمه(س) که به صحیفه فاطمه(س) معروف بوده دست به دست در نزد امامان معصوم(ع) گشته و در معرض عوام قرار نگرفته است. این مصحف اکنون در نزد امام زمان(عج) قرار دارد. جمع آوری رسمی و حکومتی آیات من بعد از یک حادثه ای اتفاق افتاد. حادثه از این قرار بود که در دوره ابوبکر شخصی به نام مسیلمه کذاب ادعای پیامبری کرده بود که سپاه اسلام برای مقابله با آن آماده جنگ شده بود. در این جنگ تعداد 70 نفر از صحابه و حافظین قرآن به شهادت رسیدند.شهادت این تعداد از حافظین وحی باعث شد تا یاران پیامبر به این فکر بیافتند تا آیات مرا در یک مجموعه جمع آوری کنند. بعد از آن از تمام کسانی که آیات مرا در ذهن داشته و یا جایی یاد داشت کرده بودند خواسته شد تا آنها را با دو شاهد که گفته های آنها را گواهی بدهند برای جمع آوری اقدام نمایند.برای جمع آوری قرآن گروهی را به سرپرستی زید بن ثابت انتخاب کردند. از اینکه چرا در میان آن همه صحابه مومن و پرهیزگار و شجاع و غیره زید بن ثابت انتخاب شده است، باید گفت که زید بن ثابت جوانی بیست و یک ساله و شجاع و مومن و با سواد و به تعدادی از زبانهای آن روز هم آشنایی داشته و همچنین بیشتر آیات را در زمان رسول خدا می نگاشت و تعصب خاصی هم نداشته و بالاتر از همه مورد اعتماد انتخاب کننده یعنی ابوبکر بوده است. به این صورت تمامی آیاتم در یک کتاب جمع آوری گردید. مشکل بعدی که برای مردم سراسر دنیای اسلام آن زمان بوجود آمده بود در این است که فارسها و دیگر مللی که با زبان عربی آشنایی کاملی نداشتند، هر کدام به یک نحوی مرا قرائت می کردند.اگر به این شکل ادامه پیدا می کرد اختلاف در قرائت بوجود می آمد و هر سرزمینی به گونه ای که خودش یاد گرفته بود فرا می گرفت و احتمال اینکه این اختلافات عمیق تر شود بوجود می آمد. در زمان عثمان پی به این اختلافات برده و به چاره جویی پرداختند.در ان زمان انجمنی تشکیل دادند که اعضای آن عبارت بودند از: زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن حارث .نخستین کاری که آنها کردند این بود که نوشته های زمان پیامبر اکرم (ص)را گرد آورند و نسخه جمع شده زمان ابوبکر را که حالا در خانه عمر در اختیار حفصه بود، در اختیار انجمن قرار دهند. بعد از نوشتن نسخه اصلی که کاری بس دشوار و وقت گیر بود عثمان تصمیم گرفت تا از تعدادی از این نسخه نوشته شود و به شهر های بزرگ و زیر مجموعه حکومت اسلامی فرستاده شود تا همه از این نسخه هایم استفاده نمایند.پس از تدوین عثمان دستور داد تا تمام کتیبه ها، نوشته ها، استخوانها، سنگهای نازک سپید، چرمها، سفالها و الیاف خرمائی را که صحابه آورده بودند و آیاتم بر روی آنها نوشته شده بود بسوزانند و یا پاره کنند و بشویند تا اختلافی در آنها بوجود نیاید و همه یکپارچه و یکدست شود.مصحفم که در دوره عثمان جمع آوری شده بود مورد تایید حضرت علی(ع) هم قرار گرفته است. خط من هم که در زمان عثمان برای کتابتم برگزیده شد، انتخاب و به نام او هم معروف گردید. بعد ها رسم الخطهایی دیگر هم بوجود آمده از قبیل: خط نبطی، خط کوفی، خط نسخ و غیره اما امروزه هم خط عثمانی از بهترینها است. یکی از مشکلات دیگر در خواندن آیاتم کلماتی بود که بدون نقطه و اعراب بودند.این مشکل هم بعد ها برطرف گردید و تمامی نوشته هایم با اعراب و نقطه گذاری شد.
امروزه من که عمری 1400 ساله دارم در میان شما بوده و هر کدام از شما مرا دوست داشته ، ولی نوع نگاه شما با من فرق دارد.بعضی ها مرا فقط برای نگهداری در کتابخانه شخصی منازل استفاده می کنند. بعضی ها مرا هر روز می بوسند و دوباره در جای خود قرار می دهند. بعضی ها فقط مرا می خوانند، بدون آنکه بفهمند. بعضی ها هم مرا هنگام مردن و در قبرستان و مسجد می خوانند. بعضی ها مرا به دیگران هم یاد می دهند. بعضی ها مرا هم می خوانند و هم عمل می کنند.بعضی ها هم مرا تفسیر می کنند.بعضی ها هم مرا با خط زیبا می نویسند.راستی شما جزء کدام دسته هستید؟
همایش استانی تبیین ولایت فقیه
سومین همایش استانی تبیین موضوع ولایت فقیه و مدیریت مقام معظم رهبری و نیز فتنه شناسی در 89/3/6 در استان مازندران - شهرستان ساری - در حسینیه عاشقان ثار الله توسط دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری و هیأت نظارت شورای نگهبان در استان مازندران برگزار گردید.
در این جلسه که بیش از هزار از خواص و نخبگان استان - اعم از اساتید دانشگاه ، تشکل های دانشجویی ، ائمه جمعه استان ، فرهنگیان ، مسئولین و اقشار دیگر از مردم - حضور داشتند ، پس از اعلام خیر مقدم توسط نماینده دبیرخانه خبرگان رهبری و نیز نماینده هیأت نظارت استان ، نمایندۀ ولی فقیه در استان مازندران حضرت آیت الله طبرسی به ایراد سخن پرداختنه و بر ضرورت ارائه این همایش ها تأکید کردند.
سپس سخنران اصلی این همایش ، حضرت آیت الله محسن اراکی به تبیین مسأله ولایت فقیه پرداختند. ایشان در سخنان خویش ، مفهوم ولایت ، فقیه ، ولایت فقیه و نیز ادله عقلانی و نقلی ولایت فقیه و جایگاه مردم در تئوری ولایت فقیه را مورد بررسی قرار داده اند.
حضرت آیت الله اراکی مراد از مطلقه بودن ولایت را تمام اختیاراتی دانستند که حاکم در إعمال حکومت خود به آن نیازمند است ، به طوری که اگر آن اختیارات نباشد مصالح جامعه فوت می شود. در ارائه ادله نیز ضمن بیان یک دلیل عقلی به چند آیه در قرآن و نیز روایات معتبر در زمینه ولایت فقیه اشاره کردند.
ایشان در مورد نقش مردم اظهار داشتند که مردم صرفا در مقبولیت نقش ندارند بلکه تحقق حکومت نیز با اقدام آنها است . به عبارت دیگر ، حکومت یک فعل اجتماعی است و فاعل های آن مردم هستند یعنی مردم ایجاد کننده حکومت هستند.
در ادامه دکتر محمد جواد لاریجانی به ایراد سخن پرداختند. ایشان به خطرات فکری در مورد نظام اسلامی اشاره کردند. خطراتی که از سوی اصلاح طلبان و روشنفکران متوجه انقلاب اسلامی شده است. از جمله اینکه اسلام به دوران سنت تعلق دارد و دوران سنت هم گذشته است و هم در عصر مدرن حرفی از اسلامی بودن یک نظام نمی توان زد ، و در زمینه دین نیز این شبهه مطرح شد که دین با معرفت دینی شما متفاوت است و نمی توان به هیچوجه دین را فهمید و حتی پیامبر هم دین را به درستی درک نکرده اند.
همچنین در حوزه مسائل اجتماعی برای تضعیف باورهای دینی در مرحله اجرا در جامعه بی عفتی را در دستور کار قرار داده اند و این امر را مرادف آزادی دانسته اند ، در حالی که در همه کشورهای دنیا رعایت عفت عمومی به عنوان یک نُرم اجتماعی و اخلاقی یک اصل است و به همین جهت است که در جامعه آمریکا اگر زن نیمه لختی در جامعه حاضر شود توسط پلیس دستگیر و به دادگاه فرا خوانده می شود. رعایت نُرم اخلاقی اصلی است که همه جوامع باید آن را رعایت کنند و ما نیز در جامعه مان باید آن را مراعات کنیم.
این همایش که از ساعت 9 صبح شروع شده بود تا ساعت یک بعد از ظهر ادامه داشت و با اقامه نماز جماعت به پایان رسید.
حضرت آیت الله مصباح یزدی بر این امر تاکید کردند که اگر چه مقدمات بیان شده در جلسه قبل در اثبات ولایت فقیه، عقلی میباشند اما باید توجه کرد این مقدمات از منظر دیگر شرعی نیز میباشند بر اساس فقه شیعه ما معتقدیم که تمام افعال انسان دارای یک حکم شرعی از احکام پنچ گانه: وجوب، استحباب، اباحه، کراهت و حرمت است. برای نمونه وقتی که برائت عقلی در مباحث اصولی و نیز فقهی مطرح میشود، این امر کاشف از وجود یک حکم شرعی در این زمینه است.
در محل بحث نیز وقتی در مقدمه اول استدلال بر ولایت فقیه بیان شده است که حکومت ضروری است، این امر را اگر چه عقل و عقلاء میفهمند اما این حکم عقل کشف کننده یک حکم شرعی در مورد ضرورت حکومت می باشد و به همین جهت است که در منابع احکام، عقل به عنوان یک منبع کاشف از حکم شرعی معرفی شده است.اندک توجهی به مباحث مختلف فقهی این امر را روشن میسازد که فقهاء در بسیاری از استدلال های خویش به مسأله «اختلال نظام » متوسل میشوند یعنی وقتی امری منجر به اختلال نظام شود کاملاً آن را رد میکنند.
علاوه بر این، روایات زیادی هم بر ضرورت حکومت تایید میکند. برای نمونه حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه تصریح میکنند: «لابد للناس من امیر برّ أوفاجر» مردم نیاز به حاکم (و حکومت) دارند و اگر حاکم متقی نبود حکومت آنقدر ضروری و مهم است که اگر حاکم فاجر باشد اشکالی ندارد.
و این همه بدین خاطر است که در فرض عدم وجود حکومت و حاکم مقتدر هرج و مرج لازم میآید و موجب میشود که زندگی اجتماعی مردم و امنیت و رفاه مردم دچار آسیب و خطر شده و از بین برود اگر پلیس و قوانین راهنمایی و رانندگی نباشد در گذر از چهارراه ها و نیز عبور از میادین و خیابانها هرج و مرج و تصادف و دعوا و ... رخ خواهد داد و همین امر موجب اختلال در زندگی اجتماعی مردم خواهد بود. وجود قوانین قضایی و حاکمان است که امنیت در جامعه را تامین خواهد کرد.بنابراین ضرورت حکومت امری است که هم عقلی است و هم شرعی.
در مقدمه دوم استدلال عقلی آمده بود که اگر حاکم معصوم باشد مطلوب به صورت کامل حاصل است چون معصوم اعم از انبیاء و ائمه علیهم الصلاة و السلام هم علم به قانون (که در اینجا قانون اسلامی مراد است چون بهترین قانون و برخاسته از علم و حکمت نامحدود خدای متعال است) به صورت کامل و درست دارند و هم اهل هوی و هوس در مقام اجرا نیستند از این رو، بهترین حاکم، معصومین علیهم السلام هستند.
در مقدمه سوم آمده بود که درمصالح اجتماعی مسأله دایر مدار همه یا هیچ (به عبارت دیگر، صفر یا صد) نیست یعنی اینطور نیست اگر مصلحتی و کمال زندگی اجتماعی را به صورت کامل و صد درصد نتوان بدست آمد پس باید آن رها کرد و بدنبال استیفای آن نبود بلکه عقل حکم میکند که مصلحتهای اجتماعی درصورتی که دستیابی به مرتبه کمال آن میسر نیست باید بدنبال دستیابی به نزدیکترین مرتبه به درجه کامل بود (اصل تنزل تدریجی) یعنی اگر صددرصد یک مصلحت اجتماعی قابل دستیابی نیست باید بدنبال نود ونه درصد آن بود.
ازاینرو، در زمان غیبت که از حضور معصوم علیه السلام محروم هستیم نباید مصلحت اجرای قوانین اسلام را از دست داده و آن را رها کنیم بلکه باید به سراغ حکامی رویم که نزدیکترین شخص به معصوم علیه السلام است و مراد از ولایت فقیه همین امر است.
شبهه رهبری شورایی:
ممکن است اشکال شود که درست است که در زمان غیبت معصوم علیه السلام باید بدنبال اقرب به معصوم باشیم ولی این هدف از دو راه ممکن است حاصل شود:
یک نفر از فقهاء حاکم شود.
شورایی از فقهاء حاکم شوند.
شاید بتوان گفت که شیوه دوم صحیحتر و اطمینانیتر است اگر در این شورا همه در یک رأی اتفاق داشته باشند اطمینان بیشتری حاصل میشود و اگر اتفاق نبود رأی اکثریت شورا ملاک باشد.
پاسخ
اما آیا میتوان از نظر اسلامی این حرف را پذیرفت؟ آیا دلیل عقلی این فرض را تایید میکند؟
نکته اساسی توجه به این امر است که مراد از دلیل عقلی و یا امکان عقلی، امکان ذاتی عقلی مورد بحث در مباحث فلسفی نیست بلکه امکان وقوعی و عقلایی است.
اگر دقت کنیم در طول تاریخ بشریت – تا آنجایی که اطلاع داریم – و نیز در طول تاریخ اسلام، سراغ نداریم که تا بحال کسی احتمال شورایی بودن رهبری را مطرح ساخته باشد.
در تاریخ ادیان ابراهیمی، پیامبرانی که حکومت کردهاند – مانند حضرت داود و سلیمان علیهما السلام هیچگاه حکومتشان شورایی نبوده است در تاریخ اسلام نیز از پیامبر و ائمه علیهم السلام و نیز هیچ فقیهی سراغ نداریم که مسأله شورائیت را در کتب فقهی خود مطرح ساخته باشند.
مشکل مسأله حکومت شورایی آنقدر روشن و واضح است که هیچ کس به سراغ آن نرفته است در تاریخ حکومت بشری فقط شوروی سابق بوده است که حکومت شورایی داشته است اما خود این شورا نیز دارای صدر هیأت رئیسه بوده است پس هیچ یک از عقلای عالم در مسأله حکومت احتمال شورای رهبری را مطرح نکرده است.
از سوی دیگر اصل عدم ولایت احدی براحدی (غیر از ولایت خدای متعال) است. سیره دینی بر این امر قائم شده است که حاکمیت یک نفر از اصل عدم ولایت خارج است اما ولایت چند نفر و به صورت شورایی، تحت اصل باقی مانده و دلیل برای خروج آن از تحت اصل نداریم.
اینکه فرض کنیم امکان دارد که عقلاً تصمیم چند نفر بهتر از تصمیم یک نفر باشد؟ این سخن اگر چه به لحاظ امکان ذاتی عقلی فلسفی وجود دارد ولی روشن است که در مباحث سیاسی و اجتماعی بدنبال امکان ذاتی عقلی فلسفی نیستیم بلکه بدنبال امکان وقوعی هستیم. در مقام عمل، دشواریها و مشکلات شورای رهبری بسیار بیشتر از رهبری فردی است لذا در مقام عمل رهبری فردی ترجیحات فراوانی بر رهبری شورایی دارد.
اگر دقت کنیم یکی از اهداف حکومت تصمیمگیری سریع و قاطع نسبت به مسایل حساس در زندگی اجتماعی مردم است برای نمونه، وقتی دشمن به کشور حمله میکند در این حالت تصمیمگیری سریع و قاطع نیازمند است اگر تصمیم برای مقابله و عدم آن متوقف بر تصمیم شورا باشد بدیهی است تشکیل شورا با تأخیر انجام میشود. ممکن است که عدهای حضور نداشته باشند عدهای مریض باشند و ... بدیهی است که کشور در مقاطع مختلف نیازمند چنین تصمیمات سریعی میباشد و اگر تصمیم به شورا داشته باشد موجب نوت مصلحت میشود.
روز 21 بهمن ماه سال 1357 امام خمینی(ره) دستور دادند که مردم به خیابانها بریزند در حالی که هیچ کس از سیاسیون مطرح موافق این کار نبودند همان تصمیم قاطع امام باعث شده که انقلاب به پیروزی رسیده است در حالی که اگر چنین تصمیمی شورایی بود یقیناً مصحلت عظیم پیروزی انقلاب فوت می شد.
البته روشن است که رهبر باید مشورت کند خدای متعال دستور داده است که با دیگران مشورت بکنید ولی به پیامبر صلوات الله علیه و آله میفرماید پس از اینکه مشورت کردی «فإذا عزمت فتوکّل علی الله» تصمیم با شخص پیامبر است که با توکل بر خداوند باید انجام شود بنابراین رهبری شورایی هم سابقهای در میان حکومت بشری و نیز حکومت دینی ندارد و طرح آن بیسابقه است و از نظر عقلی و نقلی نیز مردود است.
اشکال دیگر این است که درست است که رهبری باید فردی باشد و نیز باید نزدیکترین شخص به معصوم علیه السلام باشد اما سؤال این است که أقرب به معصوم را چه کسی تشخیص میدهد؟ درصورتی که چند فقیه موجود باشد چگونه از میان آنها باید نزدیکترین شخص به معصوم علیه السلام را تشخیص داد؟
پاسخ
در پاسخ به این اشکال باید گفت که همان کاری که همه عقلا، در مشابه چنین اموری انجام می دهند در اینجا نیز باید انجام داد. برای نمونه اگر بخواهیم برترین استاد را در میان اساتید دانشگاه در یک رشته خاص را انتخاب کنیم روشن است که اگر همه اساتید با اتفاق رأی یا اکثریت اساتید یکی از اساتید را به عنوان برترین استاد انتخاب کنند روشن است که این انتخاب اطمینان آور است.
و یا اگر بخواهیم برترین پزشک را درمیان پزشکان انتخاب کنیم درصورتی که همه یا اکثریت پزشکان آن را انتخاب کرده و به برتری آن شخص در علم پزشکی شهادت دهند طبیعی است که برای انسان اطمینان آور است.
دقیقاً مانند اینکه ما وقتی که میخواهیم درمسأله تقلید، شخص اعلم را انتخاب کنیم به سراغ افراد وارد و قابل اعتماد میرویم.
در مسأله تشخیص فقیه برتر و نزدیکتر به معصوم علیه السلام نیز باید به معتمدین مراجعه کرد و در واقع فلسفه تشکیل مجلس خبرگان رهبری همین امر است و اینها هستند که چنین رهبری را انتخاب و کشف میکنند.
حضرت آیت الله مصباح در پاسخ به این سؤال که چرا در مسأله ولایت فقیه میان فقهاء اختلاف رأی است و عدهای آن را قبول دارند و برخی نیز آن را نمیپذیرند؟ بیان داشت که مسأله ولایت فقیه یک مسأله نظری فقهی است و اختلاف نظر میان صاحبنظران در مسأله نظری امری طبیعی است در هر علمی میان صاحبنظران آن علم در مسایل نظری اختلاف رخ میدهد.
ملاحظه میکنیم که در زمان حضرت آیت الله بروجردی، ایشان در مسجد اعظم تدریس میکردهاند که معتقد بودند که نماز جمعه مجزی از نماز ظهر نیست ولی در همان وقت حضرت آیت الله خوانساری در فیضیه در درس خارج خود اثبات میکردهاند که نماز جمعه واجب عینی است و حداقل اینکه احتیاط واجب است.
آیا میتوان گفت که چرا میان فقهاء در مسأله نماز جمعه با اینکه در قرآن از آن نام برده شده است اختلاف است؟ یا در مسأله تسبیحات أربعه ملاحظه میشود که میان فقهاء اختلاف است که آیا ذکر یک تسبیح مجزی است یا سه بار باید گفته شود و این اختلاف سابقه بیش از هزار ساله دارد.
بنابراین، اختلاف در مسایل نظری فقهی امری طبیعی است.
حضرت آیت الله مصباح یزدی در انتهای سخنان خود این امر را مطرح کردهاند که انشاء الله در جلسه بعد بیان خواهیم کرد که ملاک أقرب بودن به معصوم در رهبری چیست؟ یعنی فقیهی که رهبر میشود در چه صفاتی باید نزدیکترین شخص به معصوم باشد؟
- احتمال یکم. همه فقهای واجد شرایط یک عصر به صورت عام استغراقی از جانب ائمه(ع) منصوب باشند. در این صورت هریک از آنان بالفعل ولایت داشته و مستقلا حق اعمال ولایت دارند.
- احتمال دوم. همه فقها به نحو عموم ولایت دارند، اما اعمال ولایت جز برای یکی از آنان جایز نیست.
- احتمال سوم. فقط یکی از آنان به ولایت منصوب شده باشد.
- چهارم. همه منصوب به ولایت باشند، لکن اعمال ولایت هر یک از آنان مقید به هماهنگی و اتفاق نظر با دیگران باشد.
- پنجم. مجموع آنان منصوب به ولایت باشند که در واقع همه آنان به منزله امام واحد هستند که واجب است در اعمال ولایت با یکدیگر توافق و هماهنگی کنند.
« | حتی مقام رهبری هم بنا بر نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی ما که ملهم از دین و اسلام است با انتخاب مردم انجام میگیرد. این مردمند که عالیترین مقام کشور ... یعنی رهبر را انتخاب میکنند، آنها میخواهند تا رهبر، رهبر شود...همه در نهایت به انتخاب مردم برمیگردند. | » |
« | بعضیها روی نظریه کشف تأکید کرده و می گفتند: نقش ما این است که آن چیزی را که در واقع متعیّن است، کشف کنیم. ولی من فکر میکنم ممکن است در هر زمانی تعداد زیادی از فقها باشند که صلاحیت داشته باشند، ولی نهایتاً باید یکی از آنها انتخاب شود... ممکن است در انتخاب اشتباه هم رخ بدهد؛ یعنی اکثریت اعضای مجلس خبرگان به یک فرد رأی بدهند، اما در عین حال فرد اصلحی هم در جامعه وجود داشته باشد. در چنین صورتی طرفداران نظریه کشف چه میگویند، آنها باید بپذیرند فردی که انتخاب شده ولی امر واقعی نیست.» | » |
« | مراد از ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط این است که دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد دین حکومت و اداره امور جامعهاست، لذا همه طبقات جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه اسلامی پاسداری نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّی قوی بر ضعیف جلوگیری نماید، و وسائل پیشرفت و شکوفائی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند. این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و این توضیح مختصری درباره ولایت مطلقه است. | » |
------------------------------------