شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

حرم امام حسین ‌(ع)، کی و چگونه ساخته شد؟

تاریخ بارگاه امام حسین(ع)‌

اولین علامت بارگاه امام حسین(ع) از سوی قبیله‌ بنی اسد که در نزدیکی کربلا سکنی گزیده بودند بنا نهاده شد. آنها مراسمی خاص برای به خاک سپردن سید الشهدا(ع) برگزار کردند و علامتی بر قبر شریف وی گذاشتند که سایبانی کوچک بر قبر حضرتش بود. با بر سر کار آمدن مختار بن ابی عبیده ثقفی که حکومتش را به نام خونخواهی از قاتلان حسین(ع) در کوفه برقرار کرده بود، این بارگاه پیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.

از آن به بعد شیعیان رهسپار زیارت قبر شریف امام حسین(ع) و اهل بیت و صحابه آن حضرت شدند و این قبر به قبله‌گاهی برای شیعیان بخصوص در کوفه، مدائن و شهر بصره تبدیل شد و مختار در آن زمان بنایی در اطراف قبر شریف امام حسین(ع) ساخت و روستایی در آن منطقه تشکیل شد.

دشمنی خلفا و محبت مردم

حرم حسینی در طول تاریخ از یکسو همیشه مورد دشمنی خلفا و کژدینان و از طرف دیگر مورد علاقه مردم بوده است و در آغاز حکومت عباسی‌ها، زمینه برای زیارت قبر شریف امام حسین(ع) از سوی مسلمانان فراهم شد و این روال ادامه داشت تا زمان هارون‌الرشید، پنجمین خلیفه عباسی که در سال 193 هجری قبر شریف امام حسین(ع) و تمامی خانه‌های اطراف آن را ویران کرد.

پس از هارون‌الرشید، بنایی دیگر بر آرامگاه امام سوم شیعیان ساخته شد که تا سال 233هجری قمری یعنی به خلافت رسیدن متوکل عباسی بر جای ماند، اما متوکل عباسی پای خود را در همان مسیری گذاشت که هارون‌الرشید گذاشته بود و سیاست حکومت خود را، سیاست دشمنی با اهل بیت قرار داد. متوکل عباسی که عشق و محبت به حسین(ع) را ریشه در حب اهل بیت می‌دانست و طاقت دیدن افزایش زائران گسترده‌ بارگاه امام حسین(ع) را نداشت، دستور منهدم ساختن قبر شریف امام حسین(ع) و تمامی خانه‌های اطراف آن را صادر کرد و زیارت امام حسین(ع) را ممنوع کرد.

متوکل عباسی تمام آن منطقه را زیر و رو کرد و سپس سراسر آن منطقه را پر از آب کرد. در تاریخ این واقعیت ثبت شده است که شخصی به نام"دیزج" که یهودی‌الاصل بود، مامور متوکل عباسی برای کشتن زائران امام حسین(ع) شده بود. این شخص ماموریت آن را داشت که هر زائری را که برای زیارت قبر امام حسین(ع) به آن مناطق پا می‌گذاشت، از دم تیغ بگذراند. بعد از آن که متوکل عباسی در سال 247 هجری به هلاکت رسید، بار دیگر بنای بسیار بزرگی بر مزار امام حسین(ع) ساخته شد به گونه‌ای که این بنا آنقدر ارتفاع داشت که مردم از دور دست آن را تشخیص می‌دادند و برای زیارت به سوی آن رهسپار می‌شدند. از آن به بعد بسیاری از علویان توانستند خانه‌های خود را در نزدیکی قبر شریف امام حسین(ع) در کربلا بنا نهند که در راس آنان "ابراهیم المجاب بن محمد العابد بن الامام موسی بن جعفر(ع)"قرار داشت و او اولین علوی بود که در سرزمین کربلا سکنی گزید و این حادثه در سال247 هجری اتفاق افتاد.

عشق ایرانیان

پس از تاسیس دولت آل بویه، عضدالدوله در سال 379 هجری قمری، ضریحی از عاج برای قبر شریف امام حسین(ع) ساخت و با بنا نهاده شدن بارگاهی جدید برای سیدالشهدا، بازارها و خانه‌های بیشتری در اطراف آن ساخته و شهر کربلا با دیوارهایی بزرگ احاطه شد. این شهر در زمان عضدالدوله بسیار پر رونق و از لحاظ دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ادبی به شهری بسیار مشهور تبدیل شد.

بعد از انقراض حکومت آل بویه، سلجوقیان بر سر کار آمدند که سیاست سلجوقیان نیز بر اهمیت گذاشتن نسبت به عتبات مقدسه قرار گرفت. در آن زمان سلطان ملک شاه سلجوقی و وزیر آن نظام‌الملک در سال 553 هجری قمری دیوارهای بنا نهاده شده و ساختمان‌های حرم شریف امام حسین(ع) را بازسازی کردند و خلیفه "مفتفی" خود شخصا به زیارت قبر امام حسین(ع) رهسپار شد و پس از آن دیگر خلفا نیز از این سیاست تبعیت کردند و به زیارت حرم حسینی رهسپار می‌شدند، به طوری که خلیفه ناصرالدین‌الله و المستعصم و المستنصر نیز قبر شریف امام حسین(ع) را زیارت کردند.

زمانی که شاه اسماعیل صفوی درسال 914 هجری بغداد را فتح کرد، خود شخصا برای زیارت قبر شریف امام حسین(ع) راهی کربلا شد و دستور داد که ضریحی از طلا برای قبر شریف امام حسین(ع) ساخته شود. او همچنین 12 چلچراغ طلا به قبر شریف امام حسین(ع) هدیه و دستور ساخت صندوقی از نقره‌ خالص را برای بارگاه صادر کرد. وی همچنین بارگاه امام حسین(ع) را با فرش‌های بسیار گرانقیمت آراست. شاه اسماعیل صفوی به مدت یک شب در حرم امام حسین(ع) اعتکاف کرد و پس از آن راهی زیارت قبر امام علی(ع) در نجف اشرف شد. در عهد قاجار، 3 بار گنبد امام حسین(ع) طلاکاری شد و آغامحمدخان، موسس قاجاریه در ایران خود شخصا در سال 1207 هجری گنبد امام حسین(ع) را طلاکاری کرد. فتحعلی شاه قاجار نیز به دلیل آن که طلای گنبد امام حسین(ع) سیاه شده بود، برای دومین بار مجددا به طلاکاری این گنبد اقدام کرد. در سال 1216 هجری کربلا و حرم امام حسین(ع) مورد هجوم وحشیانه‌ گروهی از وهابیون به رهبری سعود ابن عبدالعزیز قرار گرفت. وی در روز عید غدیر این شهر را به محاصره درآورد و اکثر اهالی آن را چه آنانی که در بازار بودند و چه آنانی را که به خانه‌های خود پناه بردند، از دم تیغ گذراند.

سعود ابن عبدالعزیز در آن زمان با بیش از 12 هزار سرباز وارد شهر کربلا شد و پس از کشتن بسیاری از ساکنان این شهر، صندوق‌های قبر شریف امام حسین(ع) را که انبوهی از طلا و پول و اشیای گرانبهای هدیه شده بود، به تاراج برد.

کربلا از زبان مورخان

ابن بطوطه، تاریخدان بزرگ عرب اینچنین زیارت خود از کربلا را در سال 726 هجری یا 1307 میلادی توصیف می‌کند: من در زمان حاکمیت سلطان سعید بهادرخان بن خدابنده عازم زیارت کربلا شدم.

این شهر، شهر کوچکی بود که اطراف آن را نخلستان‌های بسیار زیبا فرا گرفته بود و رودخانه فرات خاک این شهر را به حاصلخیزترین خاک تبدیل کرده بود. این شهر، شهر بسیار زیبایی بود که بارگاه مقدس امام حسین(ع) به آن قداست و حرمتی دیگر می‌داد. هیچ کس وارد حرم امام حسین(ع) نمی‌شد، مگر آن که از درگاه وی رخصت می‌خواست. بارگاه این قبر شریف مزین به نقره بود و پرده‌های آن از حریر.

پدرو تکسرا، مورخ اسپانیایی که در سال 1604 میلادی و 1024 هجری از کربلا دیدن کرده بود، از این دیدار چنین می‌گوید: این شهر 4000 خانه دارد و ساکنان آن اکثرا عرب و نیز ایرانی و ترک هستند. بازارهای بسیار بزرگ و انبوهی دارد. در این شهر مکان‌هایی خاص ساخته شده است که به صورت رایگان به زائران این شهر غذا توزیع می‌‌کنند. حرم امام حسین از مهم‌ترین مناطق کربلا به شمار می‌رود و مسلمانان از شهرهای مختلف راهی زیارت قبر امام حسین می‌شوند.

این مورخ اسپانیایی همچنین از ساقیان حرم امام حسین(ع) می‌نویسد که برای کسب ثواب و اجر الهی به صورت رایگان آب به مردم می‌دادند و نیز شب‌های به شهادت رسیدن امام حسین(ع) را احیا می‌کردند؛ به گونه‌ای که در این شب‌ها به دلیل انبوهی تعداد زائران خیمه‌هایی برای آنها در اطراف حرم بنا نهاده می‌شد.
نقشه ساختمان حرم امام حسین(ع)‌

محل دفن حضرت امام حسین(ع) یا همان گودال قتلگاه، اکنون دارای سقفی است که روی آن صندوقی نهاده شده است. ضریح متبرک این بارگاه در میان روضه منوره قرار گرفته که همان نیز در بین مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر)و در طرف پایین پا در زاویه روضه قبور شهداست. این مجموعه هم‌اکنون حرم امام حسین(ع) را تشکیل می‏دهد و حرم نیز میان رواق و رواق در وسط صحن است. ضریح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده که در پیش روی آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"و در بالای سر، "آیه نور" نوشته شده است. صحن مطهر حسین(ع)‌ دارای هفت باب است که عبارتند از: باب قبله که ساعتی بر فراز آن نصب است، باب قاضی‌الحاجات، باب زینبیه که در حدود تل زینبیه قرار دارد، باب سلطانی، باب بازار بزازها، باب سدره که در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد و باب صافی که به در بین‌الحرمین نیز معروف است.

حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود: "نماز در چهار مکان کامل خوانده می‏شود:مسجد‌الحرام (مکه)، مسجدالرسول(مدینه)، مسجد کوفه، و حرم امام حسین علیه‌السلام."

ضریح شش گوشه

در میان اقوال مورخان درباره چگونگی دفن حضرت سیدالشهداء و یاران باوفای آن حضرت اندک تفاوتی، دیده می‌شود.

شیخ مفید پس از ذکر اسامی 17 نفر از شهیدان بنی‌هاشم که همگی از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسین(ع)‌ بودند، می‌فرماید: آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر(گودی بزرگ) دفن شدند که هیچ اثری از آن نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام(ع)‌ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین(ع)‌ (علی‌اکبر) از جمله آنان است، برخی گفته‌اند: محل دفن علی‌اکبر نسبت به قبر امام حسین(ع)‌ نزدیک‌ترین محل است.

شیخ همچنین می‌گوید: ‌پس از بازگشت عمر بن سعد از کربلا، جماعتی از بنی‌اسد که در غاضریه سکونت داشتند، آمده و بر پیکر امام حسین(ع)‌و یارانش نماز گذاردند و آن حضرت را همان جایی که الان قبر اوست، دفن کردند و علی ابن الحسین (علی‌اکبر ع)‌ را در پایین پای پدر به خاک سپردند، سپس برای دیگر شهیدان از اهل بیت و اصحاب، حفیره‌ای کندند و همه آنان را در آن به صورت دسته جمعی دفن کردند و عباس بن علی(ع)‌ را در راه غاضریه، در همان محلی که به شهادت رسید و اکنون قبر اوست به خاک سپردند.

(منبع: وبلاگ شقایق کویرزرند)

القاب امام حسین(ع)

عطشان از القاب سید الشهدا که تشنه در کربلا به شهادت رسید . این تعبیر در روایات ، تواریخ و زیارتنامه ‌ها درباره آن امام آمده است .

مظلوم ستمدیده ؛ از لقب ‌های سید الشهدا است که اغلب با نام او همراه است . ( یا حسین مظلوم ) . در زیارتنامه ها و احادیث ، تکیه بر روی این لقب ، ظالم بودن حکومت اموی و سپاهی که در کربلا آن حضرت را به شهادت رساند .

قتیل العبرات کشته ‌ی اشک ها ؛ شهیدی که هم نامش گریه آور است و هم اشک ریختن در سوگ او ثواب دارد و موجب احیای عاشورا است .

سید الشهدا به معنی سرور و سالار شهیدان . حماسه و ایثار ابا عبدلله چنان بود که او را بر همه ‌ی شهیدان برتری و سروری داد و شهدای کربلا را نیز بر دیگر شهیدان فضیلت بخشید و این سیادت و برتری در عرصه ‌ی ‌قیامت هم مشهود خواهد بود .

ثار الله یعنی خون خدا . شدت همبستگی و پیوند سید الشهدا با خدا به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله‌ ی خدا می ماند که جز با انتقام گیری ‌و خونخواهی او‌لیاء خدا تقاص نخواهد شد .

قتیل الله کشته شده ای از قبیله ‌ی ‌خداوند که جز با انتقام گیری و خونخواهی اولیاء خدا تقاص نخواهد شد .

وتر الله دارای معنی ثار الله و قتیل الله است .

خامس اصحاب کسا پنجمین نفر از اصحاب کسا . رسول خدا بنا به دستور خداوند ، فاطمه ، علی ، حسن و حسین را جمع کرد و همه را در زیر عبایی قرار داد و آن ها را اهل بیت خود خواند .

وارث وارث برنده ؛ وراثت حسین بن علی (ع) از انبیا و اوصیا برای آن است که خط جهاد در راه و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت ، سرلوحه ‌ی دعوت همه‌ ی انبیا بوده است ‌و کربلا تجلی این خط ممتد درگیری حق و باطل است .

موضع سرّالله یکی دیگر از لقب های‌ ‌سید الشهدا (ع) که اشاره به این دارد که ایشان محل نگهداری راز های خداوند است.

لدلیل علی ‌الله حسین (ع) دلالت کننده بر وجود خداوند است .

مجاهد یکی از لقب های سید الشهدا است که اشاره به کارزار کردن امام با کافران برای آزادی دارد .

شهید شاهد ، شهادت دهنده ، همچنین به معنی کشته شدن در راه خدا و دین است که یکی از لقب های سید الشهداست .

رشید خوش قد و قامت ، رستگار ، دلیر و شجاع . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .

غریب الغرباء تنها و بی یاور ؛ چون امام حسین (ع) در کربلا بی یار و یاور بود و لشکر یزید او را بسیار آزار و اذیت کردند ، ایشان به غریب الغربا ، یعنی غریب ترین غریبان ملقب شده اند .

شاهد گواه ، حاضر ، مرد خدای تعالی ؛ اثریست که مشاهده در قلب ایجاد می کند و آن مطابق است با حقیقت آنچه در صورت مشهود بر قلب‌ ظاهر می شود . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .

حجت الله حجت به معنای دلیل و برهان است و امام حسین (ع) برهان خداوند بر روی زمین است .

خازن الکتاب المسطور خزانه دار قرآن ، یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا است .

سفیر الله فرستاده ‌ی خداوند . یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا ست .

عابد عبادت کننده و یکی دیگر از لقب ها سید الشهدا . از نمونه های بارز اهمیت ایشان به عبادت ، می توان به برپا داشتن نماز ظهر عاشورا توسط ایشان اشاره کرد .

سید شباب اهل جنه سرور جوانان بهشت . امام حسین (ع) به همراه برادرشان ، این لقب را از حضرت محمد (ص) دریافت کردند.

سفینه النجات امام حسین (ع) به عنوان کشتی نجات آدمیان معرفی شده است که هر کس به آن پناه بیاورد در امان است.

امام به معنی پیشوا ، شیعیان اثنی عشری به دوازده امام اعتقاد دارند که امام حسین (ع) سومین آن هاست .

مقتول کشته شده ؛ یکی دیگر از لقب ها سید الشهداست .

زکی پاکیزه ، پارسا ، یکی دیگر از لقب های سیدالشهدا است .

عبدالله بنده خاص خدا را گویند ،‌ شهیدی که عبد خداوند و مطیع اوامر الهی بود .

وصی الله قضاء ، مقامی است که در آن نمی ‌نشیند ،‌ مگر وحی ،‌ یعنی امام یا کسی که امام او را معین کرده باشد ، وحی ‌الله به معنی تعیین شده از طرف خداوند است .

قتیل الکفره شهید به دست کفر ، در زمانی که کفر بر حق و عدل حکومت می ‌کند و امام حسین (ع) خود را ملزم بر قیام بر علیه کفر می‌ داند .

ولی الله ولی به معنی قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است ، به نحوی که فاصله ‌ای در کار نباشد ؛ یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آن‌ ها نباشد ،‌ ماده ولی استعمال می ‌شد ، این که در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است ، ولی‌الله ، به معنی قرب و نزدیکی معنوی به خداوند .

سبط پیامبر سبط به معنی نواده است . از لقب های امام حسین (ع) ، سبط محمد النبی و سبط النبی است . امام حسین (ع ) سبط اصغر پیامبر و امام مجتبی (ع) سبط اکبر نامیده می ‌شوند.

آل الله مقصود از آل الله و خاندان خدا ، اهل بیت پیامبر (ص) اند . امام حسین (ع) خود و دودمان پیامبر را آل الله دانسته است ، آن جا که می فرماید " نحنُ آل الله و و‏‎َرثَه رسوله "

ابوالشهداء پدر شهیدان ، کنیه ‌ای که بر شهیدان اطلاق می ‌شود . از آن جا که امام حسین (ع) الهام بخش شهیدان راه حق بود و کربلا یش دانشگاه شهادت محسوب می ‌شد و می ‌شود ، به آن حضرت این عنوان را داده ‌اند.

ابوالاحرار حسین (ع)‌ هم چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد از آن جا که حسین (ع)‌ الهام بخش احرار و آزادگان است و کربلایش محل رجوع آزادگان و شیفتگان طریق هدایت است.

ابوالمجاهدین حسین (ع)‌ هم چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد از آن جا که حسین (ع)‌ الهام بخش مجاهدین و شهدا است و کربلایش محل رجوع مجاهدین و شیفتگان طریق هدایت است.

خامس آل عبا از لقب ‌های سید الشهدا است که پنجمین نفر از " اصحاب کسا " است.

خون خدا لقب سید الشهدا (ع) است و به معنی ثارالله می ‌باشد.

سلطان کربلا از القاب سید الشهدا است به معنی بزرگ شهید کربلا.

وترالموتور یکی از القاب سیدالشهداء (ع) تنهایی اوست.

سریع العبره یکی از القاب امام حسین (ع) به معنی این است که یادش به سرعت اشک ‌ها را جاری می ‌سازد.

قتیل اشقیاء یکی از القاب حسین بن (ع) است . او که از خاندان خداوندی برابر دست شقی ترین مردمان به شهادت رسید و این لقب را گرفته است.

عابس بن شبیب شاکرى

عابس بن شبیب شاکرى این بزرگ مرد حقّ و حقیقت، از رجال شیعه و رئیس قبیله خود و شجاع بمعنى الکلمه و سخنور و خطیب و پارسا و شب زنده دار بود. ابوجعفر طبرى مى گوید: مسلم وقتى وارد کوفه شد رجال شهر و مردم شیعه براى ملاقات او به خانه مختار گرد آمدند. او هم نوشته امام را بر آن ها قرائت مى کرد . آنان از شوق مى گریستند. عابس در یکى از آن جلسات از جاى برخاست و بدین صورت داد سخن داد :اى فرستاده حضرت حسین (علیه السلام)! راستى را من نه از این مردمان خبرت مى دهم و نه از اندیشه ایشان آگاهى دارم و نه از طرف آن ها وعده فریب آمیزت مى دهم ، ولى به خدا قسم من خبرى که از خودم مى دهم و مى گویم بر آن دل نهاده ام و آخرین تصمیم را گرفته ام، هرگاه و بیگاه که مرا صدا زنید اجابتتان مى کنم . به همراهتان با دشمنانتان مى جنگم. براى آن که نگذارم هیچ صدمه اى به شما نزدیک شود ، تا دم مرگ و نفس آخر که خدا را ملاقات کنم در برابرتان شمشیر مى زنم و مراد و مقصودى هم از این کار ندارم و چیزى نمى جویم جز آنچه نزد خداست .این گونه سخنرانى عابس در برابر مسلم در آن انجمن ، هم خدمت به مافوق است و هم به مادون و هم به همگنان وظیفه مى آموزد و زبان به دهان آنان مى گذارده ، دستور به آن ها مى دهد و حرارت مى بخشد .

براى مافوق همین گونه سخن، کار چندین داعى و مبلّغ را انجام مى دهد . معلوم است خطیب لشگر بلکه کشور ، اگر اعتماد به نفس را به پایه اى رساند که گفت : با تنهایى هم باید پیش رفت، و اکتفا به حقیقت را به پایه رسانید که گفت : این گونه هدف براى جان نثارى کافى است، در منطقه مردانگى و برازندگى جوّ اعتماد به نفس را ایجاد مى کند ، و به اهتزاز این جوّ از امواج شجاعت و هنر و رشادت، دیگران و خود را در عالم زندگى جدیدى وارد مى کند و بر حسّ اعتماد مى افزاید و گوینده را در فداکارى پیشرو خواهد کرد . یعنى کم یا بیش مردم را به دنبال خود مى کشاند، و اگرچه خود او نظرى به این گونه اغراض نداشته باشد به ناچار ، آن ها را وادار مى کند که آنان نیز بر رشادت برخیزند ، سخن بگویند و اقدام کنند. اینجا چون عابس تکیه به حقیقت داشت براى اقدام خود جز اعتماد به نفس را لازم نشمرده ، گفت : اعتماد به دیگرى در مقام خدمت به حقیقت لازم نیست و نباید هم باشد ، براى اقدام ، در آغاز اعتماد به نفس باید و بس ، و در بهره بردارى از وجود در انجام ، اکتفاى به احراز حقیقت باید و بس. رشیدانه گفت: در اقدام، کمکى لازم نیست جز نفس ، و در بهره بردارى از عمر ، جز به فضیلت نظرى نباید داشت .وقتى مردم با مسلم بیعت کردند و زمانى که از خانه مختار به خانه هانى منتقل شد نامه اى براى حضرت حسین (علیه السلام) نوشت و همراه عابس به مکّه فرستاد. در هنگامه عاشورا که تنور جنگ گرم شده و بعضى از اصحاب شهید شدند، عابس شاکرى همراه شوذب آماده دفاع از حقّ شد. با شوذب گفتارى عجیب دارد. در آتش فشان جنگ تو گویى انفجار آتش فشانى از حکمت است. در میان جنگ هاى هوایى و دریایى و خشکى و سواره و پیاده، جنگ تن به تن از همه خطرناک تر است، و آن هنگامى رخ مى دهد که کارد به استخوان رسیده باشد و در آن موقع عقل از سر مى پرد، و ضبط نفس و حکومت داخلى از بین مى رود، و اگر حکمى مختصر در نفرات باقى بماند از دایره حفظ جان بیرون نیست ولى اصالت راى باقى نخواهد ماند. اینک بنگریم گوینده یک نفر حکیم است در پیراهن سلحشور، یا سلحشورى در پیراهن حکمت؟ گویا کوه حکمت منفجر شد، عابس فرمود : اى شوذب ! امروز مى خواهى چه کنى ، چه بسازى؟ به پاسخ گفت: چه مى سازم؟ به همراه تو پیش روى پسر دختر پیامبر جنگ مى کنم تا کشته شوم. عابس گفت: گمانم به تو همین گونه بود، حالیا که تکلیف معلوم شد ، پیش افتاده در مقابل ابوعبداللّه فداکارى کن، تا با کشته شدن چون تو احتساب کند، هم چنان که به جان نثاران دیگرش احتساب کرده و من نیز به کشته دادن چون تو احتساب کنم. احتساب یعنى چه ؟ مرگ عزیزى را بیند و داغ او را در حساب خدا آورد و از خدا عوض بگیرد .عابس بعد از آن گفت وگویى که با شوذب کرد، رو به امام آمد ، پیش روى حضرت ایستاده و به قصد وداع سلام کرد و با جوشش وفا خطاب به حضرت عرضه داشت: اى ابوعبداللّه! آگاه باش به حقّ خدا در پشت زمین، نه خویش و نه بیگانه، نه دور و نه نزدیکى دارم که عزیزتر یا محبوب تر از تو باشد، اگر مقدور بود که براى دفع ظلم و دفاع از این ستم و جلوگیرى از کشته شدنت، چیزى عزیزتر از جان و خونم صرف کنم البتّه مى کردم .شاهد باش که من همانا بر هدایت تو و هدایت پدرت استوارم و بر آن رفتم. سپس پیاده با شمشیر برهنه به جانب آن مردم رفت . احدى را جرات آمدن به میدان او نبود. این معنى براى پسر سعد سنگین بود. فرمان سنگ باران داد و فریاد زد : با سنگ بدنش را درهم بشکنید. پس از آن فرمان از هر جانب سنگ بارانش کردند . او وقتى چنین دید ، زره را از تن و کلاه خود را از سر به عقب انداخت و سپس بر آن دیوانگان جهنّمى حمله کرد.راوى مى گوید : به خداوندى خدا دیدمش که بیشتر از دویست نفر از این مردم را در جلوى شمشیرش پراکنده مى کرد و مى تاراند ، بالاخره در میانه اش گرفتند، جنگ سختى در گرفت تا او را کشتند و سرش از تن بریدند .محدّث سماوى مى گوید : از سرهاى بریده اصحاب امام ، سه سر بریده را پیش پاى حسین پرتاب کردند: اول: سر عبداللّه بن عمیر.دوم: سر عمر بن جناده که مادرش آن را برگرفت و گفت : احسنت اى میوه دلم! سوم: سر سربلند عابس، چون آن هنگام که کشته شد سرش از تن بریده شد، جمعى گرد سرش با هم منازعه کردند و عمر سعد کشمکش آن ها را فیصله داد، سپس سر را نزد حسین پرتاب کرد.

راه اندازی هیئت رزمندگان رودبارقصران

جا دارد از فرماندهی و کلیه ی پرسنل و بسیجیان زیر مجموعه ی حوزه ی سپاه پاسداران رودبارقصران به خاطر فعالیتشان مخصوصاً راه اندازی هیئت رزمندگان رودبارقصران تقدیر و تشکر گردد.

گاهی دل هایمان از تیرگی زنگ می زند. گاهی نگاه میان ما و خدایمان کم رنگ می شود. گاهی فرشتگان برای بردن ثواب نزول می کنند و صف می کشند و گاه سال ها برایمان دعا نمی کنند. گاه این طریق برای یک نفر بسته می شود و گاه جمعیتی از این دست می شوند.

حاج سعید حدادیان گفته بود که از استادم حاج منصور ارضی شنیدم که باید یکبار تمامی مفاتیح را تعقیب کنیم؛ شاید دعایی، روضه ای، نمازی، نذری، نیازی و زیارتی جا مانده و نکند که از او غافل شویم

هیئات مذهبی هر شهر و دیاری جلا دهنده ی روح و روان مردم همان شهر و دیار و بلکه گاهی یک نگاه، یک آه، یک اشک می تواند خرمنی را بسوزاند و یا یک امتی را از گزند حوادث نجات بدهد. بیشتر شکست ها در چنین هیئات مذهبی عینک بدبینی است؛که فلانی آمد و فلانی رفت. که او چنین بود و این چنین است. این زشت است و آن دیگری زیبا، و و و هزاران نگاه مغرضانه و کم خردی که باید بچه های هیئت به این گویش ها و بینش ها و گفتارها نه آلوده بشوند و نه اجازه بدهند که کسی غیبت بکند. اگر چنین باشد هیئت همواره ثابت و استوار، جان دار و پرمایه و با صلابت خواهد بود. فعالیت هیئات مذهبی فقط به صرف دهه ی اول محرم نیست. ما می توانیم در تمامی سال هیئات را زنده نگه داریم. در شادی ایام الله ها شاد و در تعزیت مردان و زنان خوب و دوست داشتنی هم عزاداری کنیم. مساجد ها و تکایا را باید زنده و خمیر مایه ی آن را بیشتر کنیم. برای مثال:

- شنبه بعد از نماز مغرب و عشا تفسیر سیاسی هفته بگذاریم. از یک نفر آگاه و مطلع به اخبار صحیح دعوت کنیم تا در این جلسات حضور داشته باشد و به پرسش های احتمالی مردم جواب بدهد. در واقع شم سیاسی افراد را بالا برده تا آن ها از دیگران خوراک تبلیغاتی کسب نکنند.

- یکشنبه بعد از نماز مغرب و عشا روخوانی قرآن مجید داشته باشیم. از یک نفر که تجویدش صحیح است استفاده کنیم تا روزانه مقداری از قرآن را به صور دسته جمعی خوانده شود. رحل و قرآن به اندازه نیاز در مساجد باشد.

- دو شنبه بعد از نماز مغرب و عشا جلسات هفتگی بسیج در مسجد شکل بگیرد. نه در یک اطاق کوچک و محقر، تا اینکه دیگران هم ببینند و مشتاق شوند.

- سه شنبه بعد از نماز مغرب و عشا دعای توسل برگزار شود.

- چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشا زیارت وارث، دعای عهد، حدیث کسا و ... خوانده شود.

- پنجشنبه بعد از نماز مغرب و عشا دعای کمیل خوانده شود.

- جمعه بعد از نماز مغرب و عشا اختصاص بدهند به نهج البلاغه و صبح جمعه هم دعای ندبه برقرار شود.

اگر طوری برنامه ریزی کنیم افرادی که نزدیکان خودشان را از دست می دهند، برنامه هایی را اگر دارند و می خواهند هزینه کنند، از قبیل طعام و غیره در همین هیئات مذهبی خرج شود.

در انتها باید گفت که بچه های هیئت مخصوصاً مداحان اهلبیت (ع) باید تا آنجائیکه امکان دارد از حرکات ناشایست در خلوت و آشکار پرهیز کنند. که تقوی خود انگیزه ای برای جذب مردم و مخصوصاً جوانان می شود.