شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهید ناصر صداقت طلب

شهید ناصر صداقت طلب

     شهید ناصر صداقت طلب که در بین دوستانش به ادریس شهرت داشت، به سال 1342 در یک خانواده‌ی مذهبی در میگون چشم به جهان گشود. در دوران طفولیت مادر نازنینش را از دست داد و در سایه سار پدر و برادرانش بزندگی کرد و تحصیلات خودش را هم در میگون سپری نمود. در ابتدای انقلاب همگام با مردم در اکثر صحنه‌ها حضور پر رنگی داشت. در سن 18 سالگی به اتّفاق دوست شهیدش علیرضا علیخانی به خدمت سربازی اعزام شد و در لشکر 77 خراسان مشغول انجام وظیفه گردید. در طول مدّت سربازی همواره این دو دوست صمیمی در کنار هم بودند. منطقه‌ی حاجی عمران آخرین محل خدمت این دو شهید بزرگوار بود. ناصر صداقت طلب در تاریخ 10/5/62 بر اثر بمباران دشمن به شهادت رسید. به مدّت سه روز پس از شهادت ناصر، دوست و همسنگرش علیرضا کربلایی علیخانی هم در همان منطقه به شهادت می رسد. پیکر پاک این دو شهید بزرگوار یک روز در میگون تشییع و به خاک سپرده می‌شوند. روحشان شاد

شهید یونس کیارستمی

شهید یونس کیارستمی

     شهید یونس کیارستمی فرزند قربانعلی در تاریخ 1341 در یک خانواده ی مومن و مذهبی در میگون به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در محل تولّد خود گذراند. در ابتدای انقلاب همراه با مردم ایران در برنامه‌های انقلاب از جمله: راهپیمایی و تظاهرات شرکت فعّالی داشت. در خرداد ماه 1359 به خدمت مقدّس سربازی اعزام شد. پس ار پایان دوره‌ی آموزشی به اهواز اعزام شد. در اهواز بود که با بمباران شدید دشمن مواجه می‌شود. یونس کیارستمی در تاریخ 12/7/59 توسط همین بمباران‌ها به درجه‌ی رفیع شهادت نائل می‌شود.

     شهید یونس کیارستمی اولین شهید جنگ تحمیلی در میگون است. پیکر پاکش را به میگون انتقال می‌دهند و با تشییع باشکوهی که توسط مردم به عمل می‌آید، در جوار مرقد مطهر امامزاده سید میرسلیم (ع) به خاک سپرده می‌شود. مراسم تشییع، تدفین، و مراسم یادبودی که برای آن شهید بزرگوار گرفته شد، باعث تحریک و تشویق بچه ‌های میگونی شد. بعد از آن سیل رزمندگان میگونی به جبهه‌ها سرازیر می‌شود.

     از این خانواده نه تنها شهید یونس کیارستمی، بلکه دو تن از فرزندان دیگر، همچون شهید بهروز گشتاسب میگونی و شهید اسماعیل کیارستمی هم به خیل شهدا پیوستند.

     فرازی از وصیّت نامه‌ی شهید یونس کیارستمی: مادرم، می‌دانم داغ فرزند برایت سخت و دشوار است، امّا پس از شهادتم، همانند گذشته پشتیبان امام و انقلاب باش. رضایت پدر و مادر و دوستان آرزوی من است.

شهید احمد رجبی اولین شهید انقلاب میگون

شهید احمد رجبی اولین شهید انقلاب میگون

     شهید احمد رجبی فرزند حسن به سال 1334 در میگون از توابع استان تهران و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در محل تحصیل خود گذراند. دوران دبیرستان را به اتمام نرسانده بود که برای امرار معاش خود و خانواده­اش به کار مشغول شد.

     در ابتدای انقلاب همگام با اکثر ایرانیانی که شوق انقلاب داشتند، در بیشتر راهپیمایی­ها و تظاهرات بر علیه نظام شاهنشاهی شرکت می­کرد. ایشان به تاریخ 21/11/57 در تظاهرات تهران شرکت کرد. بر اثر گلوله­ای که از جانب عوامل رژیم منحوس پهلوی به وی اصابت کرد، جان به جان آفرین تسلیم نمود. این شهید پس از تشییع در جوار مرقد امامزاده سیّد میرسلیم (ع) به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش گرامی باد.

     در هنگام تشییع جنازه­ی این شهید، بچّه­های محل تصمیم گرفتند به ژاندارمری فشم و پادگان لشکرک حمله کنند. فردای همان روز بچّه­های محل با یک دستگاه کامیون که متعلّق به مرحوم پرویز سلیمانی بود به سمت لشگرک رفتند. پس از یکی دو ساعت همراه با سلاح­های فراوان برگشتند. یادم هست اولین گلوله توسط محمد بختیاری با تفنگ ژ3 که از پادگان لشکرک گرفته بود، در حین پیاده شدن از کامیون، در ایستگاه میگون به طرف آسمان شلیک کرد.

از بسیج 58 تا بسیج 97

روزی بسیج  کلمه ی طیبه و نامی مقدّس برای امام و فرزندان امام بود. بسیجی که در لابلای تاریخ انقلاب دستخوش حوادث تلخ و شیرین بود. ثبت نام در بسیج برای کسانی بود که دست از همه ی امور دنیوی کشیده بودند و به یک باره شیطان را از خود دور نموده و برای ثبت نام، پشت درب پایگاه های بسیج صف کشیده بودند. روزگاری که جمعیّت مردم ایران در مرز 20 میلیون نفر قرار داشت، توصیه ی امام بر آن بود که باید ارتش مردمی ایران هم بیست میلیون نفر باشد. یعنی بسیج بیست میلیونی داشته باشیم تا همگان در دفاع از کشور یکپارچه و همدل باشند. همین معنویتِ بسیج و فرماندهان جوان، مکتبی و پرورش یافته از اندیشه های والای حضرت امام باعث شده بود تا بسیج و بسیجی برای دفاع از امنیّت داخلی و مرز و بوم تلاش مخلصانه و  شبانه روزی داشته باشد. چه شهدای گرانقدری که در این راه جان به جان آفرین تقدیم کردند. چه انسان های والامقامی که در این راه جانباز شدند. اوج اقتدار بسیج در حماسه ی هشت سال دفاع مقدّس بود. قربانگاههای اسماعیل را به چشم دیده بودیم.یاران برای قربانی شدن وضو می گرفتند و بی محابا و تنها برای ارادت حضور در محضر خداوند تبارک و تعالی سر از پا نمی شناختند. هر چه از آن دوران به این زمان ها نزدیک تر شدیم، انگاری عواملی دست به دست هم دادند تا به مرور زمان آن اخلاص، یکرنگی و یکپارچگی افت چشمگیری داشته باشد. اولین چیزی که به افت این نهاد مقدّس انجامید، ترک کردن سنگرها بود. در اوایل اسلام چنین مواردی هم وجود داشت. در جنگ احد به رزمندگان توصیه شده بود به هیچ وجه سنگر خودشان را ترک نکنند. یاران نادان و ناآگاه با پیش زمینه ی این که پیروز میدان شدند، برای جمع آوری غنائم پست های خود را ترک کردند. همین ترک میدان باعث شد تا در غزوه احد شکست سختی بخورند. افت ارزش های انقلابی هم از زمانی شروع شد که قطعنامه ی 598 تایید شد. اگرچه عملیّات مرصاد هم اتّفاق افتاد، امّا بعد از پیروزی مرصاد  اکثر یاران انقلابی، برای جمع آوری غنائم به هر ریسمانی متّصل شده بودند. از درجه، مقام، قدر، منزلت، جانبازی، ایثارگری و خلاصه هر چه در طبق اخلاص داشتند به یکباره رو کردند و از این اداره به آن اداره و از این ساخت و ساز به آن ساخت و ساز، از این پارتی به آن پارتی، از این رشوه به آن رشوه، کار چاق کنی، پولشویی، اختلاس، زمین خواری، فیش های نجومی و همه و همه باعث شد تا دیگر کسی به فکر روسری عقب رفته نباشد. روزگاری که یک تار موی نامحرم برای یک بسیجی غیرت محسوب می شد، امروزه کشف حجاب دوم به راحتی اتّفاق می افتد. اگر در کشف حجاب دیروز رضا خان مقصّر بود، در کشف حجاب امروزی همه ی ما مقصّر هستیم. شاید همه ی ما نه! همه ی آنهایی که به هر دلیل و بهانه ای برای رسیدن به قدرت، مقام، ثروت بی خیال ارزش ها شده اند. این فضاهای مجازی نیستند که جوانان ما را به خود جذب کرده اند و مسخ شده اند، بلکه این بی عدالتی، پارتی بازی، رشوه، نورچشمی، آقا زاده گری، بیکاری و در نهایت همان چیزی که شریعتی را عصبانی می کرد، زر و زور و تزویر باعث شد تا دوران معنویّت و ارزش ها رو به افول برود. آنچه که امروزه مردم ما را خشمگین می کند، هزار فامیلی در دستگاه های اداری و در پست های کلیدی و حسّاس است. آنچه مردم ما را خشمگین می کند، مسوولانی هستند که چندین سال میز صدارت را ترک نمی کنند. به نظر می رسد مقام معظّم رهبری دامت برکاته تنهاست. حضرت آقا در سخنرانی هایش دارد که این ها همانند هشت پا می مانند. یک سر آن را قطع می کنی، بقیه به آدم حمله می کنند. همه ی کسانی که فکر می کنند طرفدار رهبری و در خط ولایت هستند، نیم نگاهی به محیط اندرونی خودشان بکنند، ببینند اموالی که جمع کردند، از چه را هی بود. ببینند با اقشار کم درآمد و پایین جامعه چقدر تفاوت  و اختلاف طبقاتی دارند. زمانی که حضرت امام (ره) فرمان حضور در جبهه می دادند، همه ی کسانی که به هر نحوی می توانستند برای جبهه مفید باشند به جبهه اعزام می شدند. این به آن خاطر بود که همه یکرنگ، همدل و مخلص بودند.