شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شرکت در انتخابات صد در صد ، اما انتخاب این افراد برای ریاست جمهوری صفر در صد!

یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی ایران برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس،  شورای اسلامی و خبرگان رهبری است. در ابتدای انقلاب هر کس به خودش جرئت نمی داد برای نامزدی کاندید بشود. اکثریت فکر می کردند که بهتر از خودشان در مملکت وجود دارد، به همین دلیل بیشتر دوست داشتند رای بدهند تا رای بیاورند. با گذشت بیش ار سی و اندی سال از انقلاب اسلامی و شرکت عده ای از افراد برای نامزدی مجالس و ریاست جمهوری مردم متوجه شدند که دیگر آن خلوص و نیت همگانی وجود ندارد و هر کسی می خواهد کشتی خودش و یا حزب بی ریشه اش را از طوفان حوادث نجات بدهد. همین مورد باعث شد تا نامزدهای ریاست جمهوری و غیره بی نهایت زیاد بشوند. این به دلیل این نیست که قانونی در این زمینه وجود ندارد، این به آن خاطر است که مردم از رفتار قوه ی مجریه و نمایندگانشان به تنگ آمده اند و با حضور خودشان می خواهند به رجال کشورشان بفهمانند که اگر کشور داری این است، ما هم می توانیم.
من فکر می کنم بهترین اعتراض این است که در انتخابات شرکت گسترده داشته باشیم، نه به خاطر دشمنی با فلان دشمن و یا کشور، بلکه به خاطر خودمان که به رجال کشورمان بفهمانیم که ما اصل انتخابات را دوست داریم، اما به هیچکس رای نمی دهیم. یعنی ما از عملکرد شما خوشمان نمی آید! برخی می گویند که اگر رای سفید بیاندازیم شاید آن را به نفع خودشان بنویسند، اگر چه درصد این امر را صفر می دانم، اما می توان آن رای سفید را خط خطی کرد تا هیچگونه شک و شبهه ای هم برای آدم باقی نماند. بگذار برای یک بار هم شده روسای جمهور بفهمند که کارشان نادرست است و مردم از فقر و بیکاری و بی مسکنی و بی عدالتی در رنجند.

دزدان دریایی بهتر از دزدان فرهنگی هستند!

برایم خیلی سخت بود که فکر بکنم گاهی  فرهنگ یک کشور، فرهنگ یک محل، آثار فرهنگی یک فرد  یا گروهی در روز روشن به سرقت برود. البته گاهی شنیده بودم که اشعاری به سرقت می رود.! گاهی می توان در حین تحقیقات و پژوهش برای خلق آثار جدید،  از آثار دیگران برای توجیه و یا تکمیل موضوع انتخابی با حفظ نام منبع اصلی برداشت هایی انجام داد. اما گاهی می شود که از سیر تا پیاز یک آثاری به سرقت برود و هیچ گونه کاری هم نتوان انجام داد. دوستی می گفت که نباید ذهن مردم را روشن کرد، چرا که همان ذهن روشن موجب دلخوری تو می شود. من باورم نشد، اما در طول مسیر صداقتم، هر گاه اتفاق می افتاد که مسئله ای را برای کسی روشن می کردم، همان فرد با نام خودش از همان عقیده من استفاده می کرد و ضمن این که از منبع اصلی صحبت به میان نمی آورد، بلکه این را از افتخارات خودش هم بیان می کرد.
امروزه یکی دیگر از کارهایی که موجب اذیت و آزارم شده، سرقت مودبانه ی یک نوشتار دیگرم است. قرار بود شخصی مجموعه ی تحقیقات مرا مورد مطالعه قرار بدهد و اگر کم و کاستی احساس شد، با ادامه تحقیقاتش آن مورد را اصلاح نماید، اگر چه زحمات زیادی هم کشیده شد، اما به یکباره متوجه شدم که همه ی تحقیقات را به اسم خودش چاپ می کند، شما جای من بودید چه می کردید؟ من به خدا واگذار می کنم، چون هیچ کاری از دست من ساخته نیست! اگر بگویم این تحقیقات مال من است؟ می گوید: خودم تحقیق کردم! البته راست می گوید، اما قرارمان اصلاح تحقیقات اولیه ای است که من انجام دادم، در ضمن این موضوع در ذهن من جاری و ساری شده است، چرا؟ چرا ؟چرا ؟چرا؟دوست دارم بدترین فحش ها را بدهم، به کی؟ نمی دانم! شاید به خودم که صداقتم باعث می شود گاهی زندگیم را تباه بکنم، که کردم!

مبارزه با فقر سخت تر از مبارزه با داعش است!

واقعاً مبارزه با فقر سخت تر از مبارزه با داعش و طالبان و تروریست های داخلی و خارجی است.درها را باز کنید تا داعش بیاید و ببینید که چگونه با آن ها می جنگیم. تن ما از داعش خرد نشده است، استخوان های ما از فقر، بی خانمانی و بیکاری خرد شده است. داعش در مقابل فیش های نجومی عدد و رقمی نیست. داعش در مقابل اختلاص های میلیاردی رقمی به حساب نمی آید. این بی مدیریتی در عرصه های اجرایی کشور است که کمر مردم را خم کرده است. آن هایی که با پارتی بازی به سر کار گمارده می شوند، این حرکت آن ها داعش وار است که شمشیر از پشت بسته اند. من ایرانی ام، فرزند کوروش، فرزند داریوش، فرزند آرش، که از بیگانه هراس ندارم. از دشمن واهمه ندارم.فرزند گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیکم. به همین دلیل ازجور داخلی بیزارم، از ستم داخلی بیزارم، از بی بند و باری، از زالو صفتی، از رشوه بیزارم. من فرزند اسلامم. فرزند پیامبرم. مادرم فاطمه (س) است و پدرم علی (ع) از بیگانه وحشت ندارم.آن که مرا خانه نشین کرد دشمنانی در لباس دوست بودند. بگذارید داعش بیاید. باز مرا امتحان کنید ببینید چگونه حماسه می آفرینم. خونم را به راحتی فدای ایران می کنم، اما، اگر خانواده ام مرا به فقر مبتلا کنند دیگر نمی توانم.

این نامزدهایی که برای ریاست جمهوری کاندید شدند به درد شوراهای حل اختلاف می خورند! نه برای ریاست جمهوری!

تنها چیزی که ما در طول تاریخ حیاتمان نمی دانستیم بعدش چه اتفاقی  خواهد افتاد، انقلاب 57 بود. اگر چه همه چیز به خوبی پیش می رفت، اما، نمی دانستیم که بعد از پیروزی انقلاب، درگیر جنگ با عراق خواهیم شد. اصلاً نمی دانستیم که با آن همه شهید و مجروج پیروز خواهیم شد، اما به فضل خدا و روح مطهر شهدا و بینش و مدیریت رهبر معظم انقلاب و اتحاد و همبستگی مردم، همه چیز بر وفق مراد گذشت.
بعد از انقلاب تقریباً بینش سیاسی مردم رو به رشد رفته بود. از کارگر گرفته تا کشاورز، راننده، بقال ، زن و مرد، پیر و جوان، همه و همه یک بینش سیاسی عجیبی پیدا کرده بودند. در واقع همه ی مردم ایران سیاسی شده بودند. تنها نکته ی بارز انقلاب 57 رشد سیاسی مردم و تا حدودی آزادی افکار عمومی به نسبت قبل از انقلاب بود. اگر ایران انقلابی در همه ی ابعاد سیاسی، مذهبی و فرهنگی رشد کرده بود که این جای هیچ گونه شک و شبهه ای نخواهد داشت، اما بازار اقتصاد، اشتغال و مسکن ایران رو به ضعف و سستی می رفت. در واقع در این زمینه رشد منفی احساس می شود. البته آمار و ارقامش دست کارشناسان واقعی است، اما آن چه که در متن جامعه مشاهده و لمس می شود، بازار اقتصاد ایران برعکس عمل کرده است.
با این وضعیت  رییس جمهور که باید رییس قوه ی مجریه باشد و بعد از رهبری نفر اول کشور خواهد بود، باید این بینش وجود داشته باشد که بتواند آن چیزی که از ریل انقلاب عقب افتاده را ترمیم کند. من با تجربه ای که از این انقلاب داشته و دارم و غیر از پست های بالا، در تمامی پست های پایین جامعه حضور داشته و دارم،باید بگویم:  از دست این افرادی که برای ریاست جمهوری آستین بالا زده اند، هیچگونه کاری بر نمی آید. برخی برای ترمیم این موضوع، می گویند: باید از بد و بدتر بد را انتخاب کرد. من می گویک: مگر می شود بین این همه مردم از بد و بدتر بد را انتخاب کنیم. چرا خوبان پای در این میدان نمی گذارند و چرا رد صلاحیت می شوند؟!!!!