شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

تسلیتی برای از دست دادن دوست گرانقدرم استاد محمد ابراهیم شمس الدینی

یادی از یک سفر کرده
فکر نمی کردم به این زودی قاب تصویر تو را میان سفر کرده های اخروی ببینم.
چهره ات همیشه مظلومانه، ای رفیق، ای استاد، ای بی ریا، ای درسهایت همیشه در روح و جان، ای معلم قرآن و ای همیشه جاودان. هیچگاه فراموشت نخواهم کرد. می دانم که بهشت را قرق خواهی کرد، در جوار اولیاء مسکن خواهی گزید و من هم برای تو دعا خواهم کرد و مصیبت از دست دادنت را به بیت شریفت تسلیت خواهم گفت. روحت شاد.

شهرک سعدی ما این روزها در غم صندوق ابوفاضل (ع) داغدار است!

من نمی دانم چرا صندوق های مالی و یا کانون های تجاری و دکان هایی که برای سرکیسه کردن مردم ایجاد می شوند، نامشان را از اسامی مبارک ائمه ی معصومین (ع) یا تقدسات استفاده می کنند. قبلاً فکر می کردم، آن هایی که اینگونه مراکز درمانی، یا بنگاه های تجاری و غیره  را احیا می کنند، می خواهند همگام با خدمتگزاری به مردم  و فقط برای رضای خدا نامشان را هم از اسامی مقدس و مورد احترام مردم استفاده کنند. بعدها به بچه هایم می گفتم یک لحظه از مسجد و بسیج دور نشوید که این گونه مراکز ضامن سلامت دنیا و آخرت شما می باشد. اگر چه بچه های من کم کم مثل اکثر نوجوانان و جوانان پایشان را از مسجد و منبر دور کردند و هر چه سر سختی نشان می دادم کاردم نمی برید و در جواب من می گفتند: پدر تو چقدر ساده ای! آن ها که در مسجد حضور دارند ریا کارانی هستند که مسجد و منبر به نوعی تجارتخانه هایشان شده است. همین حرف ها باعث شد تا من و فرزندانم کیلومترها از لحاظ دیداری، شنوایی و تفکرات با هم فاصله داشته باشیم. هر چقدر خودم را به ندیدن ها و نشنیدن ها می زدم، انگاری کارد در استخوان و تیغ در گلو گیر کرده داشته و دارم که اسلام عزیز چه ضربه هایی که از من و ما نخورده اند. بعد از حماسه هشت سال دفاع مقدس می بایست مبارزه اکبری را شروع می کردیم که از جنگ با صدام و حامیانش بس بزرگ و بزرگتر بود که البته اینگونه نشد و مردان دقاع مقدس بعد از جنگ در فکر جمع کردن مال و منال به هر دری می زدند. غافل از آن که دشمن در دورن ما رخنه کرده و بچه های ما هم خوب می بینند و خوب می شنوند که پدرانشان از ارزش های دفاع مقدس فاصله گرفتند. مردی را دیدم که دفاع مقدسی بود و بچه هایش از آن ورِ آبی سرمشق می گرفتند. واقعاً من چه ساده می ریستم و چه ساده فکر می کردم که هنوزم که هنوز هست مثل آن چریک ویتنامی پشت خاکریزها سنگر گرفته ام و منتظرم تا دشمن را در اسرع وقت شکار کنم که اطلاع ندارم جنگ تمام شده است. و مردان بی ادعای ما آخرین داعشی را هم در خانه خودی نابود کرده اند.
اصلاً بگذریم از این درد دل ها؛ من فقط می خواهم بدانم که چرا بنگاه های اقتصادی در دست عده ای بیسواد قرار می گیرد. مسجدها آبشخور این عده از افراد می شود و وقتی کار به میکرفون می رسد این آقا با آن آقا پاس می دهد و از آن حاج آقای ؟ دعوت می کند که بقیه روضه را ادامه بدهد و از این طرف که اساس و هدف صندوق ها، قرض الله است کیسه ای دوخته می شود برای یک عده ای که در ایام محرم، فلان حاجی یک شبی را هم شام حسینی می هد که حجش متقالاً مقبول واقع شود. اصلاً کجای حضرت ابوفاضل (ع)، ابن الزهرا (ع) و حجه ابن الحسن (ع)به صندوق های مالی شباهت دارد که اینگونه می شود تا چهار تا جوان بیکار من هم از دین دینداری زده بشوند. وقتی یک جوان معلول ویلچری از یک بامداد پشت درب صندوق جا می گیرد تا اسمش در لیست نوبت دهی قرار بگیر و روزانه به صندوق مراجعه کند و  از آن مبلع هشت مبلیونی که سه ماه آزگار گذاشته تا وامی دریافت کند؛ بلکه صد تومانی گیرش بیاید. چند شب و روز اینگونه وقتش را صرف کند تا  پولی که این معلول به حضرت  ابوفاضل (ع) اطمینان کرده گیرش بیاید. حضرت ابوالفضل العباس (ع) سمبل وقاداری، مجاهدت، تشنگی، و جانبازی است معلولان ما به ویژه جانبازان دفاع مقدس به ایشان اقتدا می کنند. نام ایشان در ادبیات روضه و تشیع مقدس، حساس، عبوس و ترسناک معنوی است. ترسناک به این معنا که کسی جرئت نمی کند بی وقفه و مدام نام او را برای هیچ و و پوچ صدا بزند، نامگزاری کند، شوخی کن و  آن پیرزن و پیرمرد چطور؟

امام چه زیبا آمد و چه زیبا رفت!

امام خمینی (ره) چه زیبا آمد و چه زیبا رفت و چه زیبایی هایی به ما هدیه کرد که تا ابد مدیون ارزش هایی هستیم که از روح و جان و نفس قدسی او بر ما دمیده شد. برخی می گویند که چرا در پیشوند روح الله لفظ امام را به کار می برند، البته اگر از خاصیت پیشوایی و رهبری که در دل امام قرار دارد بگذریم، فکر نمی کنم امام خمینی (ره) از خیل زیادی از امامزادگان ما کمتر باشد.چرا که امام خمینی ارواحنا له الفداء هم خود یک امام زاده است. بالاخره نسبش به ائمه علیه السلام می رسد. اگر امام را نعوذ بالله با آخرین پیامبر خدا (ص) مقایسه کنم چیزهایی دستگیرم می شود که نتیجه اش را نمی توانم تحلیل کنم. مثلاً بعد از رحلت رسول مکرم اسلام (ص) اهلبیت و یا همان افراد بیت شریف و وابستگان درجه یک پیامبر (ص) و جمع قلیلی از یاران یک طرف و بقیه ی افرادی که سردمداران حکومت اسلامی شدند در طرف دیگر قرار گرفتند. امروزه بعد از رحلت امام خمینی عزیز برعکس دوره صدر اسلام اتفاق افتاده است. بیت شریف امام راحل و عده ای از افراد در یک سو و سردمداران حکومت فعلی هم در دیگر سو قرار گرفتند. این دو در ذات و تفسیر خط و مشی امام اختلافاتی دارند که جامعه را به دو دسته بزرگ اصلاح طلبان و اصولگرایان تقسیم کرده است. فعلاً همین مقدار کافی است!

چرا کاندیداهای شورای اسلامی میگون تهران و سعدی شیراز موفق نشدند رای بیاورند؟

از انتخاب ریاست جمهوری که بگذریم، لازم می دانم برای انتخابات شورای اسلامی شهر اوشان، فشم میگون چند نکته ای بگویم، که اگر نگویم شاید دق کنم. در دو تلگرامی که دوستان میگونی به حمایت از کاندیداهای میگونی شورای اسلامی درست کرده اند، از همه چیز صحبت به میان آمد به جز این که چه سیاستی تدبیر کنیم تا رای ها را بیشتر و بیشتر بالا ببریم. البته همه در یک نکته وحدت داشتند؛ و آن هم این بود که برخی افراد به نفع بقیه کنار بروند. این یک گزینه بود و همه روی این گزینه بحث می کردند و پیشنهاد می دادند. البته این هم به نفع خود بود و به ضرر رقیب، که برخی می گفتند: دیگران کنار بروند تا راه برای ما باز بشود. همین امر باعث شد تا روی گزینه های دیگری فکر نکنند. از این که در سال گذشته فشمی ها و اوشانی ها کاندیدایی برای شورای اسلامی شهرشان نداشتند، امسال ایجاب می کرد که دست به ترفند های مثبت و یا منفی بزنند تا رقیب سال گذشته که همان میگونی ها بودند را با تمام قدرت از صحنه بیرون کنند، که همینگونه هم شد. اگر ما به جای خود بینی چند نکته را بیشتر دقت می کردیم بهترمی شد. یکی این که غیر از گزینه ی اول که هیچگونه سودی نداشت، از همه ی میگونی ها می خواستیم تا هر چه همسایه، آشنا، دوست و رفیق تهرانی و غیره دارند با خود هماهنگ کنند تا اگر برای فرد خاصی در تهران نظری ندارند آن ها را برای رای گیری به میگون دعوت کنند و رای آن ها را به نفع خودشان در صندوق های رودبارقصران می ریختند. این کار یک مقدار سخت، اما شدنی و هیچگونه مشکل شرعی هم نداشت. به امید آن که در  انتخابات بعدی با روی باز و سیاست عمل کنیم. این مورد در شهرک سعدی شیراز هم اتفاق افتاد که متاسفانه هیچگونه از کاندیداهای بومی جزء نفرات اصلی شورای شهر نشدند.