شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

بودجه فرهنگی شیراز ممکن است صرف زیرگذر و روگذر شود!

     عضو شورای شهر شیراز با بیان اینکه بودجه فرهنگی شورای شهر شیراز بعد از تهران در رتبه دوم کشور را به خود اختصاص داده است، بیان داشت: اگر این بودجه عملیاتی نشود، در همین لایحه باقی می ماند و در متمم آورده می شود و صرف موارد دیگری چون زیرگذر و روگذر میشود. 

بودجه فرهنگی شیراز ممکن است صرف زیرگذر و روگذر شود!

 

     به گزارش «نگاه فارس»؛ محمد رضا هاجری روز گذشته در برنامه افتتاح کتابخانه مفاخر و برگزاری کارگاه ویژه کودکان در بوستان رضوی، با اشاره به استفاده از فرصت ها در مراحل مختلف زندگی، گفت: به عنوان نماینده شهر شیراز امیدوارم بتوانم از فرصت سه ساله باقیمانده در شورای شهر استفاده کنم.

     وی با بیان اینکه اگر بتوانیم آثار نیکو از عملکرد خود بجای بگذاریم، بعدها حلاوت و شیرینی آن را احساس می کنیم، بیان داشت:جای تاسف است که در زمینه فرهنگی با فرصت سوزی روبرو هستیم و از تمام پتانسیل ها بهره برداری نمی کنیم.

     عضو شورای شهر با اشاره به پتانسیل قوی مساجد و مدارس که با غفلت زیادی مواجه شده است، ابراز داشت: در کشوری مانند ژاپن شب ها از مدارس به عنوان پارکینگ عمومی استفاده می¬کنند.

     وی با بیان اینکه می توان از فرصت هایی که همیشه هدر می روند جهت مطالعه استفاده کرد،تاکید کرد: آیت اله خزعلی که حافظ کل قرآن، صحیفه سجادیه و نهج البلاغه بودند، بیان می کردند که بخش عمده ای از موفقیت های ایشان در حفظ، استفاده بهینه از زمان هایی است که معمولا به سادگی هدر می رود.
     رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر شیراز با اشاره به اینکه برای یک مسلمان وجهه خوبی ندارد که هیچ وقتی را برای مطالعه صرف نکند، تصریح کرد: وظیفه داریم فرهنگ کتاب و کتاب خوانی را ترویج دهیم.

     هاجری با بیان اینکه بودجه فرهنگی شورای شهر شیراز بعد از تهران، رتبه دوم کشور را به خود اختصاص داده است، بیان داشت: اگر این بودجه عملیاتی نشود، در همین لایحه باقی می ماند و در متمم آورده می شود و صرف موارد دیگری چون زیرگذر و روگذر می شود.  

منبع:چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳ پایگاه خبری نگاه فارس

چای تلخ و شیرین

چای تلخ و شیرین

     چای تلخ و شیرین به عنوان پذیرایی، صبحانه و گهگاهی هم به عنوان تنوع و ناهار و شام در فرهنگ ایرانی ها و به خصوص میگونی ها از یک جایگاه وی‍‍ژه ای برخوردار بود. نود و نه درصد صبحانه ی ما چای شیرین و تلخ بود. یعنی این که وقتی چه خواه و چه ناخواه از بستر خواب ناز بیدار می شدیم، می بایست بعد از شستن دست و صورت و وضو و نماز پای سفره ای می نشستیم که بساط آن تشکیل می شد از یک قالب پنیر تکه ای نان، چای، قند، شکر، قاشق چای خوری، یک سماور زغالی و بعدها نفتی و بعدها هم برقی که کلید وا‍ژه ی سفره ی ناهار و شام و صبحانه بود. فرق نمی کرد هر چه نوش جان می کردیم، می بایست بعدش یک چای تلخ همراه با دو یا سه حبه قند هم می خوردیم. گاهی اگر به موقع چای نمی نوشیدیم دچار سر درد می شدیم. یادم هست یک بار به موقع چای نخورده بودم که از درد سر کلافه شدم. وقتی به منزل آمدم فوراً درب قوطی چای را باز کردم و بینی ام را داخل آن گذاشتم و یه نفس عمیق کشیدم. همین عمل همچون مسکن سریع عمل کرد و درد سرم بر طرف شد. ما در منزل خیلی چای می خوردیم. استکان های کوچکی بود که مادر بزرگ مرتب چای می ریخت و پشت سر هم خوردن چای را تعارف می کرد. اولین مورد پذیرایی در هر خانه چای بود. برای نوشیدن چای قهوه خانه هایی هم وجود داشت. چوپانان همراه خودشان کتری هایی داشتند و هنگام ظهر هر جایی که استراحت می کردند در ابتدا اجاقکی درست می کردند و با خار و خاشاک آتشی تهیه و کتری چای را روی آن قرار می دادند. هر باغی و مزرعه ای در یک نقطه ای با سنگ و آجر اجاقی برای درست کردن چای وجود داشت. سماور خانه ی ما از ساعت چهار بامداد روشن بود. سماورها در ابتدا ویز ویز می کردند و بعد فیس فیس می کردند و یکی دو قل می زدند و در انتها با قل قل مداوم به کدبانوی خانه می فهماندند که به جوش آمدند و آماده ی دم کردن چای هستند. اولین چیزی که هنگام ورود به کار کشاورزی، دامداری، باغی و کارگری برای رفع خستگی به آن پرداخته می شد چای بود. فرقی نمی کرد که یک دست کباب خورده باشی یا یک چای شیرین می بایست بعدش یک چای تلخ یا قند پهلو نوش جان می کردیم. پدر بزرگ ما در برخی از اوقات به دلیل این که برخی از غذاها با معده ی او سازگار نبود به عنوان یک وعده ناهار یا شام چای شیرین همراه با نان و پنیر می خورد. ما هم به تبعیت از ایشان با چای شیرین اخت گرفته بودیم. گاهی برخی از غذاهای ناهار و شام را با چای شیرین می گذراندیم و گاهی هم بعد از یک وعده غذایی یک چای شیرین هم می خوردیم. بعد ها که بزرگ تر هم شده بودیم وقتی نیمه شب از خواب شبانگاهی بیدار می شدیم یک چای شیرین سفارش ما به همسر بود که در دل شب نوش جان می کردیم و لذت هم می بردیم. هرگاه که مدتی روی پاها می نشستم و بعد بلند می شدم، سرم گیج می خورد و چشم هایم سیاهی می رفت. فکر می کنم به خاطر نوشیدن چای زیاد بود. می گویند چای باعث کم خونی می شود. گاهی وارد برخی از خانه ها می شدم و صبحانه ی آن ها را که نگاه می کردم تعجب می کردم. گاهی می شنیدم که در برخی از جاها به جای صبحانه غذای مانده ی شب قبلشان را می خوردند هم تعجب می کردم. با خود می گفتم مگر می شود که در صبحانه به جای چای چیز دیگری صرف کرد. بعدها خودمان هم یک تنوعی در صبحانه بوجود آورده بودیم. مثلاَ یک لیوان شیر هم به صبحانه اضافه کرده بودیم. وقتی وارد آموزش و پرورش شدم این چای بود که در هر زنگ تفریح می توانست گلوی خشکیده ی ما را تازه کند. وقتی به ورزش هم می رفتیم این چای بود که در میان برنامه ها یا در انتهای برنامه ها خستگی را از تن ما می زدایید. خوبی چای در این بود که هر وقت میهمانی سرزده وارد می شد این چای بود که در هر منزل چه فقیر چه غنی پیدا می شد و آبروی صاحب خانه را می خرید. آن زمان ها زیاد در فکر پذیرایی آن چنانی نبودند و چشم و هم چشمی ها هم وجود نداشت. اگر یک چای هم جلوی کسی می گذاشتند نوش جان می کرد و کلی هم تشکر می کرد و برای رفقایش هم تعریف می کرد که به خانه ی فلان کس رفته بود و چای هم نوش جان کرد.  یک سالی در شمال زندگی کرده بودم. آن جا هم به چای علاقه نشان می دادند. البته چه وارد جرگه ی آموزش و پرورش شدم و چه در شمال زندگی کرده بودم گاهی دیده می شد که در صبحانه دیگران و یا دسته جمعی در اردوها و غیره تخم مرغ (آب پز، املت و نیمرو)، کره، مربا، عسل، سرشیر، خامه، سبزی، خیار و گوجه فرنگی، گردو، حلیم، کله پاچه، سیراب شیردان ... دیده می شد. اما این تنوع صبحانه ها چه به لحاظ هزینه و چه به لحاظ ذائقه ای که با آن عادت کرده بودیم هیچگاه نتوانست صبحانه ی دائمی ما را بوجود آورد. صبحانه ی دائمی ما تشکیل می شد از یک قرص نان، یک تکه پنیر، یک چای شیرین و تلخ و هر چند وقت یک بار مربای خانگی و کره هم استفاده می کردیم. وقتی به شیراز آمدم. دیدم انگور بی نهایت ارزان است گاهی در صبحانه های ما نان و پنیر و انگور هم مشاهده می شد. نان و پنیر و انگور، نان و پنیر و هندوانه، نان و پنیر و خربزه و طالبی هر چه می خوردم سیر نمی شدم. فقط به لحاظ اقتصادی تا یک جاهایی دست از خوردن می کشیدم. آش سبزی بیشتر صبحانه های شیرازی ها را تشکیل می دهد. در ابتدا ما وقتی آش را می دیدیم حالت تهوع به ما دست می داد. روز اول وقتی خریدم هیچ یک از اعضای خانواده نخوردند. خودم هم با بی میلی مقداری از آش خوردم. در سفرهای کوه نوردی وقتی صبحانه آش بود و بچه ها با ولع آن را می خوردند،‌ من هم تا حدودی به آش علاقه پیدا کردم. اما دست از چای بر نداشتم. بعدها کم کم به آش شیرازی علاقمند شدم و آن را از چای شیرین بهتر دانستم، اما چای تلخ را فراموش نکردم. امروزه به کلی چای شیرین را نمی توانم بخورم. اگر چه خانواده گهگاهی از این صبحانه استفاده می کنند. وقتی وارد شیراز شدیم به خاطر عادتی که داشتیم برای دم کردن چای از سماور و قوری استفاده می کردیم. بعدها متوجه شدیم که همسایگان، فامیل ها و آشنایان همواره از فلاکس چای برای نوشیدن چای استفاده می کنند. فلاکس چای دیگر زحمت سماور و قوری و دم کردن و صبر کردن را نداشت. به راحتی و در فرصتی اندک چای حاضر و آماده می شد. با توجه به چای های خارجی که به سرعت رنگ و بو داشتند این فلاکس های چای بودند که در انواع و اقسام به بازار آمدند و زحمت کار چای دم کردن قدیمی را از دوش کدبانوهای خانه برداشتند. بعدها ما هم به تبعیت از شیرازی ها سماور را به کناری گذاشتیم و با یک فلاکس و بعدها با دو فلاکس هم برای خودمان و هم برای میهمانان چای درست می کردیم. از آخرین نوع سماورهای برقی و نفتی که در منزل داشتیم به خاطر جای کم، دائم این طرف و آن طرف پرت می کردیم. البته اگر منزل وسیعی داشتیم بهترین مورد دکوراسیون برای روی تاقچه بود. بعدها دیدیم که دیگر برای ما کاربردی ندارند به نان خشکی ها که همه چیز را می خرند دادیم و چند بسته تاید گرفتیم. وقتی نان خشکی از آخرین پیچ کوچه ی ما می گذشت به سرعت پشیمان شدیم اما پشیمانی چه سود، مرد هست و حرف مرد هم یک کلام!!

22/6/93


سخنی از سر دلسوزی با دست اندرکاران بخش کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی و معاونت شهرداری شهر شیراز

     روز سه شنبه ساعت 10 صبح از طرف کانون تعزیه ی چهارده معصوم (ع) سعدی شیراز زیرمجموعه ی کانون فرهنگی مساجد شهید دستغیب شهرک سعدی به تالار شهرداری در پارک ازادی دعوت شده بودم. در این جلسه قرار بر این بود بین آقای هاجری از کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی و آقای فرخ زاده از معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری و حضرت حجه الاسلام نیازی مسوول کانون های فرهنگی و هنری مساجد استان فارس توافقنامه هایی صورت بگیرد. هر یک از مسولان پیرامون اهمیت موضوع سخنرانی کردند و در انتها توافقنامه به امضای مسوولین این سه حوزه رسیده بود. در اینجا لازم است به چند نکته اشاره کنم.

 - در یکی از همین سخنرانی ها گفته شد که در اوایل انقلاب کار فرهنگی و مذهبی به درستی اجرا می شد. راست است. چون در آن دوران هر یک از حوزه ها در حیطه ی کاری خودشان قدم بر می داشتند و موازی کاری و تداخل در کارها وجود نداشت. از دهه ی دوم انقلاب تداخل در کارها و موازی کاری به شدت گسترش پیدا کرد. و همین موضوع باعث شده بود تا کارها به صورت تخصصی و حرفه ای پیش نرود. امور مذهبی به حوزه ها و سازمان تبلیغات وابسته بودند. امور فرهنگی و هنری به اداره ی ارشاد تعلق داشت و امور آموزشی هم به آموزش و پرورش و دانشگاه ها مربوط می شد. بعدها هرکدام از این حوزه ها در کار یکدیگر دخالت کردند و همین موضوع باعث شد تا در بخش فرهنگ و هنر مقداری تزلزل ایجاد شود.

- شورای شهر اگر چه نیم نگاهی به حوزه شهری دارد اما تنها می تواند به عزل و نصب شهردار دخالت داشته باشد. به زبان دیگر نمی تواند رئیس آموزش و پرورش را عزل و یا نصب کند. پس بیشتر حیطه ی کاری خودش را باید در راستای امور شهرداری قرار بدهد. معاونت فرهنگی شهرداری هم باید به مقوله ی شهرداری در راستای فرهنگی و اجتماعی بپردازد. اگر وارد امور مساجد شود و یا اگر مستقیم وارد امور فرهنگی و هنری شود به نوعی در کار ارشاد، صدا و سیما،  تبلیغات و حوزه دخالت کرده است. مثل آن می ماند که اداره ی ارشاد در بخش شهرداری دخالت کند. منظور از معاونت شهرداری یعنی دخالت در امور فرهنگی شهر و شهرسازی و نگهداری شهری و یا به زبان دیگر اینکه موزاییک شهر باید از بار فرهنگی اسلامی و ایرانی برخوردار باشند. یعنی اینکه کوچه ها، پارک ها، فضای سبز و اماکن شهری در مسیر شهر اسلامی باشد. همان چیزی که دغدغه ی علمای دینی و همچنین مقام معظم رهبری قرار دارد. همان چیزی که در جلسه توسط سخنرانان بیان شد که یک خانواده ی شهری با حضور در آپارتمان های امروزی مشکلاتی دارند که همین مشکلات منجر به بروز مشکلات و هجمه های فرهنگی دیگر می شود. ما هنوز در بخش شهرداری و شهرسازی و خدمات شهری مشکلات عدیده ای داریم. به عنوان مثال ما هنوز فرهنگ شهر نشینی را بلد نیستیم. زباله های ما گاهی از طرف شهروندان در کوچه و خیابان ها رها می شود و یا در ساعات غیر کاری در کوچه ها منتقل می شود و بر عکس آن هم شهرداری در بخش جمع آوری زباله ها ناتوان است. همین فرهنگ دو جانبه نیاز به فرهنگ سازی دارد که معاونت فرهنگی بهتر آن است به جای این که به درون مساجد، کانون ها و یا ارشاد دخول کند به این فرهنگ بپردازد. ما در بخش شهرداری خرده فرهنگ های زیادی داریم که باید با خوش فکری، تبادل نظر، تحقیق و پژوهش و مدیریت صحیح آنها پالایش و در قالب آموزش، تبلیغات رسانه ای و دیواری به آگاهی مردم رسانده شود. فیلم، مستند، نمایش، عکس، پوستر، بنر و نمایشگاه هایی در این زمینه می تواند راه های رسیدن به زندگی سالم در یک شهر سالم را به مردم آموزش داد.

- اساسنامه ای که در روز جلسه به حضار داده شد و همین اساسنامه مورد توافق سه جانبه قرار گرفت؛ درست همان اساسنامه ی کانون های مساجد بود. منتهی به شکل دیگر انشا شد که اگر همین اساسنامه کارایی داشت، همان کانون های مساجد انجام می دادند و دیگر نیازی نبود که در حوزه دیگری دوباره به غلطک بیافتد. اساسنامه ی کانون های مساجد را قبلاً مطالعه کرده بودم. آنقدر کار را برای اجرای یک کار فرهنگی سخت و دشوار کرده بودند که اگر این اساسنامه در اختیار یک کانون قرار بگیرد عمده ی مشکلات رئیس کانون در آن است که چگونه در انجام آن بتواند موفق به در آید و بتواند یک گزارش جامع برای هر محوری که اشاره شد بنگارد. شما یک هیئات را نگاه کنید. ببینید نه اساسنامه ای دارند و نه می خواهند به کسی گزارش بدهند. در روزهایی که می خواهند برنامه اجرا کنند چه سوگواری باشد و چه شادی خودجوش این کار در مساجد، تکایا و حتی در برخی از منازل به درستی انجام می شود.

در پایان لازم می دانم به عنوان کسی که برای شیرازه شهر شیرازش نگران است بگویم که به جای تداخل در امور، کار را به متولیان امور بسپاریم و تنها نظارت و حمایت داشته باشیم. به جای این کار در حیطه ی مدیریت شهری بیشتر دقت کنیم. کار فرهنگی در شهرداری و شورای شهر باید به خود شهرداری ارتباط داشته باشد. آنقدر کار فرهنگی در امور شهرداری می توان انجام داد که وقت سرخاراندن هم نخواهید داشت. ببینید کشورهای پیشرفته با فرهنگ دینی و اجتماعی خودشان چگونه در حوزه شهری موفق هستند. ما هم می توانیم شهرمان را با اصول و عقاید خودمان بسازیم. توجه به کمپ معتادان برای بازپروری، جمع آوری صحیح و منطقی از زباله های سطح شهر و به خصوص حواشی شهر، زیبایی در و دیوار شهری که مردم با دیدن این زیبایی ها سلامت روحی خودشان را افزایش می دهند، توجه به اشتغال جوانان در حوزه ی کاری و مدیریت منطقی در ورود جوانان به بخش های مورد نیاز شهرداری بدون پارتی بازی، توجه به عدالت در گسترش و معماری شهری، تسهیل در صدور پروانه کسب یا تجاری مسکونی برای شهروندان، برخورد صحیح و منطقی با ارباب و رجوع، الگو برداری از شهرهای موفق داخلی و خارجی و ...

- باید به خاطر داشته باشیم که شیراز در سه دوره پایتخت بوده است. اصفهان فقط در دوره صفویه پایتخت بود. از اسپهان و سپاهان به اصفهان نصف جهان رسید و امروزه هم در مدیریت شهری یکی از شهرهای مورد توجه است. زیبایی شهری خود یکی از بار فرهنگی بالایی است که مردم درونش را اطمینان خاطر می دهد. روزگاری مدیر مدرسه بودم و در بین انجمن اولیا یک روانشناس بود که ما را وادار کرده بود تا کلاس ها را با پرده دیواری و کاغذ دیواری زینت بدهیم. رنگ آمیزی هر کلاس با کلاس دیگر متفاوت بود. وقتی با مخالفت برخی از اعضا مواجه می شد که می گفتند بچه ها فرهنگ نگهداری از پرده و کاغذ دیواری را ندارند و به زودی پاره می کنند و یا روی آن چیزی می نویسند در جواب می گفت: اگر پاره و یا کثیف کردند دوباره ما آن را نو می کنیم تا فرهنگ نگهداری را در وجودشان زنده کنیم. گاهی دیده می شود ایستگاه هایی که برای اتوبوس درست کرده اند صندلی های آن توسط عده ای تخریب شده است و همین شکل و شمایل در دید عموم قرار دارد. شاید در دل بگوییم که این مورد برای تنبیه است، اما باید بدانیم که مردم با نگاه کردن به درو دیوار شکسته ی جایگا ه های ایستگاه اتوبوس به نوعی یک تنفر و در نهایت خشم و عصبانیت را در دل تمرین می کنند.

دیدار مردمی استاندار محترم فارس با اهالی شهرک سعدی در مسجد جامع

     ظهر روز دوشنبه 23/4/93 مصادف با شانزدهم ماه مبارک رمضان دکتر احمدی میهمان ویژه نمازگزاران مسجد جامع سعدی بود. در این مراسم بعد از نماز جماعت ظهر و عصر که با امامت حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا مرادی که از همراهان دکتر احمدی بودند اقامه و سپس جناب آقای هاجری حضور استاندار فارس و همراهان را خیرمقدم گفتند. در ادامه بیانات خودشان، روی دو مسئله تاکید داشتند. یکی مربوط به زمین های موقوفه ی شهرک سعدی و دیگر نابسامانی های عمرانی اطراف آرامگاه بود. سپس آقای احمدی با اهمیت موضوع رمضان و اینکه خداوند در قرآن فرمود: شب قدر از هزار ماه برتر است و اگر جمع و تفریق کنیم 83 سال می شود و این در مورد کشورهایی همانند ژاپن که امید به زندگی دارند یک عمر مفید برای انسان ها است. روی همین اصل اگر خداوند اعمال ما را مورد قبول خودش قرار بدهد، یک عمر با سعادت زندگی کرده ایم. جناب استاندار در ادامه صحبت هایش به شهرک سعدی اشاره کرد و گفت: علیرغم این که کارهای عمرانی صورت گرفته است جا دارد که بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و چنین مکانی که باغ دلگشا و آرامگاه سعدی در دل آن قرار دارد و مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی هم هست باید بیش از پیش رسیدگی شود. ایشان با تایید صحبت های آقای هاجری که از اعضای شورای اسلامی شیراز هم هستند؛ فرمود: مسئله ی وقف یادداشت شد و مجدانه پیگیری خواهند نمود. در این دیدار پرسش و پاسخ های کتبی و شفاهی هم انجام شد که یکی از این پرسش ها مربوط به شکایات تعدادی از نمایندگاه مسکن مهر فرهنگیان شهرک امام رضا (ع) لپویی بود که جناب استاندار با توضیحاتی که در این زمینه داده بودند قول پیگیری را هم دادند. مزاحمت صدای بلندگوهای مساجد برای همسایگان، وضعیت نابسامان کوچه و پس کوچه های شهرک سعدی و ... از دیگر مواردی بودند که مردم به عنوان سوال با استاندار در میان گذاشتند و جناب آقای خداشناس معاونت اجرایی شهرداری منطقه 3 هم در جلسه حضور داشت که موارد مربوط به عمرانی کوچه ها و میادین را یادداشت کردند تا برطرف نمایند.

انشاءالله