شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

مجلس گرد همایی دست اندرکاران فرهنگی و اجتماعی شهرک سعدی در سالن فتح المبین

دیشب از ساعت 19 بنا به دعوت دکتر هاشمی فرمانده بسیج حوزه سلمان فارسی شهرک سعدی شیرازمجلس گردهم آیی فعالان اجتماعی و فرهنگی در سالن فتح المبین شیراز تشکیل شد. در این گردهمایی  خیل زیادی از بزرگان و فرمانده های بسیج و سپاه و همچنین هیئات امنای مساجد و فعالان اجتماعی و فرهنگی شهرک سعدی حضور داشتند. این روزها قرار است که جناب دکتر هاشمی از فرماندهی حوزه سلمان کناره گیری کند و به پست های دیگری ارتقاء پیدا کند. اکثریت مدعوین هم فکر می کردند که این جلسه برای معارفه می باشد. به همین دلیل جناب دکتر بعد از قرائت قرآن توسط نوجوان بسیجی آقای اکبرآبادی پشت تریبون رفتند و اعلام کردند که این جلسه فقط برای دیدار زیر یک سقفی فعالان در عرصه فرهنگی و اجتماعی شهرک سعدی می باشد. تعدادی از بانوان هم حضور داشتند که تا حدودی جمع خانوادی بود. سخنران ویژه این جلسه جناب آقای حاج محمد رضا هاجری بود که ایشان سخنانش را با همگرایی، وحدت و همدلی مردم سعدی شروع کرد و یاد و خاطره زنده یاد حاج عزت الله فهندژ را گرامی داشت. در ادامه  به تعدادی از فعالیت های عمرانی  که در سطح شهرک سعدی شیراز انجام شده بوداشاره کردند. از جمله: تونلی که به نام شهدای شهرک سعدی نامگزاری شد، سالن های ورزشی فرهنگسرای طاووسیه که با مدیریت یک نفر بومی اداره می شود، گسترش و فضاسازی دارالرحمه، پایانه مسافربری، ورودی های سعدی و غیره در ادامه صحبت هایش از اینکه نتوانست درشورای اسلامی شیراز کماکان به فعالیت اجتماعی خودش ادامه بدهد، امیدوار بود که هیچگاه برای خدمت به مردم و محلش کوتاهی نخواهد کرد و همیشه با مردم و در کنار مردم خواهد بود.

برای جلسه دیشب از جناب آقای دکتر هاشمی تقدیر و تشکر می کنم. این به تنهایی کافی نیست به جرعت می توان گفت جناب دکتر هاشمی در این مدت فرماندهی اش در حوزه سلمان فارسی از هیچ کوششی دریغ نکردند و همواره در کنار مردم بودند. فرماندهان زیادی در این حوزه آمدند و رفتند،به تایید اکثریت افراد بومی بعد از زنده یاد حاج عزت الله فهندژ، ایشان نقش بسیار درخشانی در این پست به یادگار گذاشتند.باید در یک جلسه با حضور همه ی مردم سعدی و بزرگان شیراز از ایشان تقدیر و تشکر بعمل آید.

برخی فرهنگ عامه مردم میگون

   مردم میگون سفید پوست در برخی از خانوارها بور، چشم آبی و سبزه هم دیده می شوند. عموما با هوش و با استعداد و مردم زحمتکش و مهربان و دلسوز و میهمان نواز هستند. اگر محبتی در حق شان شود محال است آن را بی پاسخ بگذارند. در چهار محل میگون یک اختلافات سلیقه ای و نوع برخورد با افراد هم دیده می شود. اکثر افراد سالم متولد می شوند. در گذشته تعداد معدودی از افراد دچار بیماری صرع،عقب ماندگی ذهنی و ناقص العضو به دنیا آمده بودند. امروزه با وجود بهداشت و مراقبت های اولیه این مشکل تا صد در صد برطرف شد.

     مردم میگون برای حفظ آبروی شان بسیار اهمیت قائلند و برای حق نان و نمک احترام قائلند و احترام خاصی نسبت به افراد مسن و بزرگتر از خود دارند. تمام عقد ها در اینجا عقد دائم است و ازدواج بین جوانان بسیارمتداول است. به ندرت چند زنی دیده می شود و عموماً چون از فامیل و هم طایفه و هم محلی همسر انتخاب می کنند به همان زن اول بسنده می کنند و به همسرانشان نهایت احترام و علاقه دیده می شود. طلاق در میگون کمتر اتفاق می افتد. در مجموع مردمی شاد، سرزنده، باتقوی و باحیا هستند.

آداب و سنن

تولد : وقتی کودکی متولد می شود موارد ذیل انجام می گیرد:

شستشو و غسل نوزاد

زدن ناف نوزاد 

خواندن اذان و اقامه در گوش های راست و چپ نوزاد

قنداق کردن

قبل از این که کودک به دو روز برسد اسم برایش انتخاب می کردند. امروزه با وجود پیش بینی کردن دختر و پسر، برخی قبل تولد هم نامگذاری می کنند.

اغلب نام گذاری به عهده پدربزرگ و مادر بزرگ بود، اما در حال حاضر بیشتر پدر و مادر کودک نام کودک خود را انتخاب می کنند. در گذشته نام ها بیشتر با نام پیامبران و  ائمه ی معصومین (ص) و بانوان مقدس اسلامی انتخاب می شد. برای مردان همانند: ذوالفعلی، قاسم، یدالله، عظیم، امیر، مومن، علی، محمد، حسین، حسن، باقر، کاظم،امین، جعفر، ماشاءالله، احمد، عیسی، جواد، صادق علی، نوروز،صدرالله، مهدی، اکبر، نظر، میرزا آقا، تقی، رضا، نقی، و بعدها اسم های شاهنامه ای و اساطیر ایران زمین همانند: داریوش، کوروش، سهراب، کیومرث، فریدون، فریبرز، فرخ، فرشاد، فرهاد، فرامرز، و امروزه نام هایی همانند: رامین، سامان، دانیال، و امیرعلی، امیر حسین، امیر محمد، و برای دختران نام هایی همچون: بلقیس، خاتون، رقیه، سکینه، زینب، عذرا، هاجر، فاطمه، کبری، و بعدها نام هایی همچون: فرشته، زیبا، فرزانه، فرانک، سارا، و در ادامه نام هایی همچون: هلیا، هانا، هستی،

ایام و اعیاد نقش زیادی در نام گذاری داشتند. اگر کسی در عید قربان به دنیا می آمد، اگر پسر بود اسم او را قربان می گذاشتند و اگر در ایام حج به دنیا می آمد او را حاجی نامگذاری می کردند.

ده روز بعد از تولد نوزاد را به حمام می برند و به حمامی سور می دادند. امروزه این کار در حمام های منازل انجام می شود.

باورها

شب هنگام زیر درخت گردو نمی رفتند و حتی نمی خوابیدند. معتقد بودند که دال (موجود افسانه ای) به آن ها نزدیک می شود و آن ها دچار بیماری صرع می شوند.

عدد سه، هفت، سیزده را نحس می دانستند. هرگاه در هر موردی به سه ختم می شد مثلاً اگر کسی می خواست چیزی تعارف کند و سه مورد بود می گفتند یکی دیگر هم به آن اضافه کن وگرنه مارتی سینَه رِ گو زندَه (یعنی یکی دیگه هم به آن اضافه کن تا از عدد سه خارج شود وگرنه سینه ی مادرت را گاو با شاخ می زند)

هنگام سیر شدن غذا کلمه ی مقدس الهی شکر بر زبان جاری می کردند.

هنگام شرع غذا خوردن و هر کاری با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می کنند.

آب را مهریه ی حضرت زهرا (س) می دانند و داخل آب ادرار، مدفوع و آشغال نمی ریزند.

در سر سفره کوچکترها حق نداشتند قبل از بزرگتر ها دست به غذا بزنند. باید اول بزرگتر مجلس شروع به خوردن غذا می کرد و بعد بقیه از غذا تناول می کردند.

اکثر درب های ورودی به ساختمان های قدیمی باز بود. فامیل های نزدیک بدون انتظار در پشت درب به راحتی وارد منزل می شدند. درب ورودی ساختمان ها بر روی همه باز بود. میهمانان به راحتی می توانستند وارد خانه بشوند.

پخت سمنو در فصل خودش در برخی از منازل رسم بوده و هست.

برای رفتن بچه ها به سربازی پختن آش پشت پا و برخی نذر و نیازها آش رشته مرسوم است.

برای دوری از چشم نظر (زخم) مهره های آبی (میرکا) و یا نعل اسب و الاغ را در زیر سقف های خانه آویزان می کردند. گاهی اسفند دود می کردند و برخی اوقات هم با مراسمی تخم مرغ می شکستند. بعدها دعانویسی در اوشان پیدا شده بود که برای نذر و نیاز به او مراجعه می کردند و دعاهایی در رقعه های کوچک نوشته و داخل پارچه ای می دوختند و در گهواره ی بچه و یا گردن کودک خود آویزان می کردند. بعدها مم یکاد (او یکاد) را در ستون خانه های خود آویزان می کردند.

اگر کسی هنگام ورود به خانه کفش هایش را روی هم قرار می داد می گفتند خوب نیست.

اگر داخل باقی مانده ی چای تفاله ی چای قرار بگیرد می گفتند میهمانی خواهد آمد.

میهمان را حبیب خدا می دانستند و با ورود میهمان به منزل خوشحال می شدند.

فحش ها

الهی بوری خَوَرِت بِیئِه (الهی بروی و خبر مرگت بیاید)

پار پارِه گِرِس، تیکِه پارِه گِرِس (تیکه پاره شده)

زال مَمَد (زال محمد)

نَدَر کوجَه ای (معلوم نیست مال کجایی) معمولاً به غریبه ها می گویند.

شیرمِه حِلالِت نَکُمَه (شیرم را حلالت نمی کنم) این نفرین مادرها به بچه های ناخلفشان است.

غول عَلی (غول علی) به کسی که دست و پا چلفتی است می گویند.

باباشِه گُم بَکُردَه (بابایش را گم کرد) در مورد کسی که خیلی قیافه می گیرد.

الهی لال بَمونی (الهی لال بشوی) در مورد کسی که زیاده از حد حرف می زند و یا هرزه گو است.

کین دیار (برهنه)

یارو رِ دِه راه نِدانَه کَدخُدایی سراغِه گیتَه (یارو را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت)

مِن کِه گویَم تو نِشنویی جیردَنگ قُلی جوردَنگ قُلی(من هر چه می گویم تو گوش شنوایی نداری پس هر چه خواهد بشود)

سید مُرسلین بَکوشِت (سید میرسلیم (امامزاده ی محل) تو را بکشد.

گُهَم ریشِت (گُه من به ریشت)

کین سَرواهِشت (به کسی می گویند که چیزی را گم می کند)

گُهِت گیسَم (گُه تو تو گیسم) بیشتر فحش خانم ها بود.

کین سَر صورَت (سر و تهش مثل هم می ماند، بی ریخت و قیافه)

من بسیجی ام

من بسیجی ام

پر صلابت و با ایمان

دور از حاشیه

من خودِ خودِ بسیجی ام

سی و نه ساله ام

من حکم بسیجی بودنم را از امامم گرفته ام

ساده و بی تکلف

در انقلاب همسو با مردم از امامم تبعیت کردم

در کارزار ها من مرد جنگم

هشت سال دفاع مقدس مردانه جنگیدم

پا در رکاب امامم بودم که خدا او را از ما گرفت

گریه هایم کاردی بر استخوانم شده بود که رهبری سید علی  دارویی بر جراحتم شده بود

تتمه منافقان مانده بودند که فتنه ها زخم دیگری شده بود

من ایستادم و از لابلای فتنه ها بصیرتم را محک زدم

گاهی تا دم فتنه سُر خوردم و به یکباره پا کشیده ام

من بسیجی ام

من خودِ خودِ بسیجی ام

بی حجابی که هیچ از دیدن تار موی زنان نامحرم در جماعات خشمگینم

طالبان و داعش زاییده به دست دشمن است

من  یک طالبان شیعه هستم

در مبارزه با بی دینی و بد حجابی، امامم هیچ ممانعتی نداشت

هیچگاه به فکر زمین خواری و انباشت ثروت نبوده ام،  همواره تابع رهبرم بوده ام

دنیای مرا خراب کردند

من کلاً از تفکر چپ و راستی و هر کس که بخواهد از اندیشه های امام و رهبرم دور شود بدم می آید

من یک حزب اللهی ام

آمریکا ، اسراییل و سعودی ها تا ابد دشمنان من هستند و هیچگاه برجام نمی تواند مرا با این دغل دوستان آشتی نماید

من عاشق رجایی و باهنر و بهشتی وتتمه خوبی ها یعنی احمدی نژادم

سردار من این روزها سلیمانی است

دمش گرم و سرش خوش باد این روزها

اذا زلزلت الارض زلزالها

زلزله یک لرزش زمینی در اعماق زمین با شعاع کوتاه و بلندش می تواند موجب خسارات کم و زیاد جانی و مالی  روی زمین به ویژه انسان ها باشد. از اینکه زلزله ای در غرب کشورمان رخ داده و موجب خسارات بزرگی اعم از جانی و مالی برای خیل کثیری از هموطنانمان گشته جای بسی تاسف است که باید در ابتدا مصیبت از دست دادن این عزیزان را به خانواده و بازماندگان این عزیزان تسلیت گفت و ثانیاً یک هشداری برای مردم به ویژه مسوولان و به خصوص دست اندرکاران شهرسازی ها و نظارت شهرداری ها در زمینه خانه سازی ها باشد. هر روز مشاهده می شود که علیرغم گشت های پلیس ساختمان ها، شاهد ساخت و سازهای غیر استاندارد و شبانه و دور از چشم ماموران برخی از مردم مبادرت به ساخت خانه های خود می کنند. این گونه خانه سازی هیچگونه نظارت و مهندسی نبوده و با یک تلنگری خانه ها خراب می شود و در آینده دوباره باید شاهد خسارات جانی و مالی برای هموطنانمان باشیم.

چه باید کرد؟

آنهایی که اقدام به ساخت و ساز مسکن های غیر مهندسی می کنند به لحاظ فقر و بیچارگی مجبور هستند تا مجوز های شهرداری ها را دور بزنند و با نپرداختن عوارض و دریافت جواز ساخت، اقدام به ساخت بنا کنند. بهترین راهکار در این است که دولت یک مقدار نسبت به فروش تراکم و واگذار کردن مجوز با توجه به شرایط مالی افراد ساده تر برخورد کند تا مردم به راحتی بتوانند وارد شهرداری ها بشوند و برای ساخت بناهای مسکونی جواز بگیرند و با نظارت مهندسان شهرداری خانه هایی بسازند تا اگر اتفاقاتی از این قبیل افتا زیاد خسارت نبینند.