شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

نوروز و بازی ها در گذشته میگون

     نوروز در گذشته های  میگون

     اگرچه از اواسط اسفند ماه رویش گل و گیاه در اکثر نقاط ایران شکل می گیرد اما در میگون به علت سردی هوا و انبوهی برف این رویش ها از اواسط فروردین ماه انجام می شود.از ابتدای اسفند ماه لحظه شماری برای بچه های مدرسه تا رسیدن نوروز ادامه دارد.برفها به یکباره ذوب نمی شوند .به علت گرم شدن زمین از اواسط اسفند برفها از حالت انجماد خارج شده و پوک می شوند.در این هنگام خطر ریزش بهمن هم وجود دارد.بیشترین قسمتی که در مسیر بهمن قرار دارد سراشیبی تند دامنه کوه اسب چال است. در سالهای گذشته که برف بیشتری می آمد از ریزش این بهمن ها غرش هایی مهیب شنیده می شد. گهگاهی بهمن در ابتدای جاده فشم(مسلم) تا اینطرف رودخانه بالا می آمد و وارد خیابان شده و باعث بسته شدن جاده می شد.بعضی از اوقات یک روز تمام جاده بسته بود.مسافرانی که از تهران می آمدند، در فشم پیاده می شدند و از آنجا تا میگون پیاده حرکت می کردند.بارانها گهگاهی با برف مخلوط شده و از آسمان باریدن می گرفت.در اینگونه موارد می گفتند شلاب می آید. گرم شدن هوا و باریدن باران و برف از یکطرف و ذوب شدن برفها از طرف دیگر دره ها پر آب می کرد.با ورود آب دره ها به رودخانه حجم آب رودخانه از بستر اصلی بالا زده و گهگاهی موجب جاری شدن سیل می گردید.هوا به مراتب گرمتر از یکی دوماه قبل می شد اما هنوز سرما وجود داشت و مردم کرسی ها را جمع نمی کردند.این کرسی ها بعضی اوقات در بعضی از منازل تا پایان فروردین ماه هم برقرار بود.از اواسط اسفندماه کدبانوهای خانه خودشان را برای خانه تکانی آماده می کردند.فرش و رخت و لباسهایی که روز شسته می شد و در آویزی قرار می دادند تا خشک شود هنگام شب یخ می بست .بالاخره به هر زحمتی بود آنها را اگر از پایه های کرسی هم مدد می گرفتند خشک می کردند.بعد از شستشو نوبت به سبز کردن سبزه بود. آنچه که در بالا آمده است برای تهیه سبزه انجام نمی شد. اما در هنگام خیس کردن دعا فراموش نمی شد.روزها اگر خورشید از زیر ابر خودنمایی می کرد سبزه ها هم چند ساعتی از پرتو نور آن استفاده می کردند وگرنه روزها هم همانند شبها تا جوانه زدن آنها در پای کرسیها همانند دیگر اعضای خانه از گرمای آن استفاده می کرد.بعد از خانه تکانی و سبزه خودشان را برای خرید لباس والبسه ضروری آماده می کردند.سالی یکبار وقت خریدن لباس داشتیم که آن هم در ایام عید بود.اکثر اوقات انتخاب نوع لباس یا رنگ آن با ما نبود. فقط توسط یک تکه نخ اندازه دور کمر وقد و پا را می گرفتند و با یک گره آن را مشخص می کردند.وقتی پدر توفیق رفتن به تهران را داشت آنها را در مغازه از جیبش بیرون می آورد وبرای ما خرید می کرد.مثل بچه های امروزی زیاد وسواس نداشتیم هر چه که برای ما می خریدند خوشحال می شدیم.بعد از خرید لباس و تنقلات عید و خانه تکانی منتظر شب چهارشنبه سوری می شدیم.روزهای قبل از چهارشنبه آخر سال ،بچه های محل به سیل واز می رفتند و از بوته های آنجا می کندند وبا خود به همراه می آوردند تا برای شب چهارشنبه سوری آماده باشد. برفهای سیل واز میگون زودتر از بقیه محل ذوب می شد وبوته ها خودشان را نشان می دادند.شب چهارشنبه سوری به علت اینکه در کوچه و خیابانها پر از برف بود مردم این مراسم را در پشت بامها انجام می دادند.بچه های محل بعداز غروب آفتاب هنگامی که بوته های گون را آتش می زدند، از روی آن می پریدند و بلند می گفتند" زردی من از تو سرخی تو از من" وقتی پشت بامها روشن می شد یک منظره جالبی پیدا می کرد.بعد از چهارشنبه سوری آماده برای روز عید می شدیم .ایام عید و مراسمهایش لذت بخش بود.نزدیک تحویل سال نو بانوی خانه سفره هفت سینش را در منزلی که برای پذیرایی از میهمانان تر و تمیز کرده بود گسترده و یک بیک اقلام هفت سین را در سفره چیده و سبزه هایش را که قد کشیده اند و سبز شده اند در کنار آنها قرار می داد.بوی مشک وعنبر هم خانه را با طراوت می کرد.ماهی قرمز کوچولو در تنگ آب چنان می رقصید که انگاری می دانست عمری به اندازه سیزده روز نوروز دارد.همه لحظات نوروز زیبا و فرح بخش است. 

 

     قبل از تحویل سال نو پیر خانه قرآنی در دست گرفته و اسامی افراد منزل را در کاغذی یادداشت کرده و آن را درون قرآن قرار می داد . پس از مقداری تلاوت قرآن و دعای سال نو ، قرآن را باز می کرد . از یک نفر که از همه پاک تر است و معمولا این قرعه به نام کودکان زده می شدمی خواست تا یکی از اسامی را در آورده و آن فرد را معرفی نماید.فرد منتخب چند لحظه قبل از سال نو در بیرون از خانه همراه با یکدست قرآن و یکدست گلاب می ایستاد تا بعد از تحویل سال نو وارد منزل شود.عقیده داشتند که ورود افراد با برکت در اول سال نو به منزل نشان از برکت همان سال هم خواهد بود.بعد از تحویل سال نو فردی که بیرون از خانه بود با قرآن و گلاب وارد خانه شده وبا همه اعضای خانه روبوسی و به یکدیگر تبریک می گفتند.بعد از روبوسی با گلابی که خود را عطرآگین کرده دور سفره هفت سین می نشستند ومادر با شیرینی و آجیل و میوه از آنها پذیرایی می کرد. پدر وبزرگترهای خانه هم در این فرصت دستی به جیب و کیفشان برده و از سکه و اسکناسهایی که از قبل اماده کرده بودند به کوچکترها عیدی می دادند.پس از آن منتظر می ماندیم یا برایمان میهمان بیاید و یا به دید و بازدید برویم.معمولا کوچکترها اول قدم پیش نهاده و به دیدن بزرگترها می رفتند.اگر در منزلی از دوستان و فامیلها داغدار و عزادار بودند ابتدا به آنها سرزده  واز آنها دلجویی می کردند.چون در محل همه باهم فامیل و آشنا بودند روز اول عید مخصوص عزاداران بود. مردم به سرعت از منزلی به منزل دیگر در حرکت بودند. با توجه به اینکه اکثر کوچه های میگون در سراشیبی قرار داشته و همچنین وجود برف و یخ برای مردم مشکلاتی را بوجود می آورد، چند سالی است که صاحبان عزا در روز اول عید در مسجد محل حضور پیدا می کنند و مردم هم جهت سرسلامتی و تبریک سال نو به مسجد می روند.امروزه این ملاقات در حسینیه انجام می شود.دیدوبازدید تا دوازدهم فروردین ادامه دارد. در روز سیزدهم فروردین مردم میگون اگر هوا بارانی و برفی نبود وبرف باغات تاحدودی ذوب شده بود به صحرا می رفتند. در غیر اینصورت همانند چهارشنبه سوری پشت بامها بهترین جا برای گذراندن سیزده بدر بود.سبزه ها را از ظرف جدا کرده و در دل طبیعت رها می کردند.

سرگرمی بچه های محل

مرغنه وازی (مرغنه جنگ) 

     در ایام نوروز یکی از سرگرمیهای بچه های محل بازی با تخم مرغ بود.هرکسی با تخم مرغهایی که داشت به جنگ تخم مرغ های دیگران می رفت و هر کدام که شکسته می شد بازنده و می بایست تخم مرغش را به طرف پیروز بدهد.تخم مرغ را بین دو انگشت شست و اشاره می گرفتند به طوری که یک قسمت کوچکی از سر یا ته تخم مرغ آشکار بود و طرف مقابل می بایست با تخم مرغ خودش ضربه ای به تخم مرغ می زد هر کدام که می شکست بازنده محسوب می شد.قسمت نوک تیز تخم مرغ سر و قسمت پهن تخم مرغ را ته می گفتند.گهگاهی بازی سر به سر و گهگاهی ته به ته و همچنین سر به ته یا ته به سر هم انجام می شد.بعضی ها کلک می زدند و درون تخم مرغها را با سوزنی خالی می کردند و درون آنها را گچ ، ومواد دیگری می ریختند تا استقامت آنها را بالا ببرند.در برخی مواقع هم آنها را می پختند. بازیکنان ابتدا با ضربه زدن ته و سر تخم مرغها به دندانهای جلویی خود وشنیدن صدای زیر و بم آنها استقامت تخم مرغهای یکدیگر را محک می زدند و همچنین از سلامت تخم مرغها با اطلاع می شدند .گاهی ضربات به گونه ای بود که نگهداری تخم مرغ امکان پذیر نبود، در چنین صورتی صاحب تخم مرغ آن را به صورت خام سر می کشید و می خورد. بعد از بازی فردی که بیشترین تخم مرغها را می برد به همراه بازیکنان به خانه ای می رفتند و تخم مرغها را نیمرو درست می کردند و همگی می خوردند.

دچه بپر

     بچه های محل در ایام فراغت زمستانی که بیشتر کوچه ها مملو از برف بودو برخی پشت بامها با کوچه ها هم سطح می شد ، روی پشت بامها جمع می شدند. بیشتر بازیهای محلی هم در پشت بامها صورت می گرفت.یکی از این بازیها دچه بپر بود.بچه ها به ترتیب تا زانو خم شده و دیگران به نوبت در حالی که سرعت می گرفتند دو کف دست را پشت افراد گذاشته و از روی آنها می پریدند.و یا کلاهی را روی پشت افراد می گذاشتند و از روی آن می پریدند به طوری که کلاه از پشت طرف نیفتدو اگر کسی در حال پریدن کلاه را می انداخت بازنده بود و می بایست خودش خم می شد و دیگران از روی آن می پریدند.بعضی از افراد محل بودند که از روی افرادی که تمام قد ایستاده بودند می پریدند.

توپکال

     از دیگر بازی های محلی میگون توپکال بود.توپکال از یک چوب دستی و یک توپ کوچک کلکی تشکیل می شد.بچه ها به دو دسته تقسیم می شدند.از مرز پرتاب تا حدود 70 متری محلی را با خط نشان می کردند.یک نفر توپ را با دست به اندازه نیم متر روبروی فردی که می خواست ضربه بزند به هوا پرتاب می کرد و فرد مزبور به وسیله یک چوب دستی ضربه ای به توپ می زد . تا فاصله ای که توپ به هوا پرتاب می شد شخص ضربه زننده می بایست به سرعت خود را به پای خط مشخص(کال) رسانده و به محل اولیه برگردد. افراد تیم مقابل اگر توپ را می گرفتند باید با همان توپ به شخص در حال فرار ضربه ای می زدند اگر توپ به آن فرد برخورد می کرد تیم بازنده و باید جای خودشان را با تیم مقابل عوض کنند.قدرت ضربه زدن در این بازی مهم بود. هرچقدر با قدرت بیشتری به توپ ضربه زده می شد توپ به فاصله دورتری می رفت و فرصت برای رفت و برگشت بیشتر بود.افراد تیم مقابل هرگاه می توانستند با دست ، توپ روی هوا را بگیرند برنده محسوب می شدند.زننده ضربه تا سه بار می توانست شانس خودش را امتحان کند . اگر برای بار سوم هم ضربه به توپ نمی خورد تیم بازنده و جای خود را با تیم مقابل عوض می کرد. البته این بازی نیاز به فضای بازتری داشت که بیشتر در تابستان وپاییز در زمین ها و یا در ایستگاه(میدان) محل انجام می شد.

ترنه وازی

     یک لنگ و یا دستمال بزرگی را تابانده و سر آنها را به یکدیگر گره می زدند تا از هم جدا نشود.معمولا از کمر بند هم استفاده می شد.با خط یک دایره ای را روی زمین می کشیدند و افراد به دو گروه تقسیم می شدند.گروه داخل دایره به حالت یک پا(لی لی) قرار داشته و افراد بیرونی با همین ترنه ها به آنان ضربه هایی وارد می کردند.افراد درون دایره اگر می توانستند با دست و به صورت یک پایی ترنه را از دست افراد بیرونی بگیرند برنده و جای دو تیم عوض می شد.

الک و دولک 

     ابزار این بازی یک تکه چوب دستی و تعدادی چوب باریک و کوچک بود. دو تخته سنگ یا آجر را در کنار یکدیگر به حالت موازی روی زمین قرار داده و یکی از چوبهای کوچکی که تهیه شده را روی آن قرار می دادند.این هم مثل توپکال بچه ها به دو تیم تقسیم می شدند.افرادی از تیم که می خواهند ضربه بزنند باید با همان چوب دستی بزرگ که در دست دارند چوب کوچک را از روی زمین بلند کنند و خودشان ضربه ای به چوب بزنند.تا حدودی این بازی هم همانند توپکال می باشد. افراد برای گرفتن چوب با دست از دستکش و پارچه استفاده می کردند تا به دستشان آسیبی نرسد. اگر چوبی در هوا با دست گرفته می شد برنده بودند.در غیر اینصورت می بایست از همان فاصله ای که چوب کوچک به زمین می خورد یکی از افراد تیم چوب را برداشته و به چوب دستی بزرگی که زننده ضربات روی زمین قرار می داد نشانه می گرفت. اگر نشانه روی دقیق بود و چوب کوچک به هدف می خورد برنده محسوب شده و دو تیم جایشان را عوض می کردند. 

 بازی شاه و وزیر

ا     ین بازی ها معمولا در مجالس عروسی برگزار می شد. مجلس عروسی بیشتر در خانه ها برگزار می شد.جوانان در یک اطاقی دور هم می نشستند و با یک ترنه ای که از پیچ و تاب دادن لنگ و مرطوب کردن آن برای درد بیشترو یک تکه استخوانی که به آن قاب می گفتند این بازی را انجام می دادند.اگر قابی وجود نداشت از یک قوطی کبریت استفاده می شد.چهارطرف قاب را به شاه و وزیر دزد و پوچ علامتگزاری می کردند. قاب یکی یکی توسط افراد روی زمین وسط مجلس پرت می شد.آنقدر پرتاب می شد تا یکی به عنوان شاه شناخته می گردید.تا شاه بعدی حکومت در دست وی بود.هرکسی که قرعه بد اقبالی دزد به سراغش می آمد این شاه بود که به وزیرش دستور می داد چگونه تنبیه شود.معمولا اگر دزد هنری داشت به نمایش می گذاشت در غیر اینصورت توسط شاه حکم زدن ضربات با ترنه و کشیدن سبیل صادر می شد.  

قایم باشک 

  

     از جمله تفریحات و سرگرمی نوجوانان و کودکان در گذشته هایی بود که تلوزیون و اینترنت و ماهواره مردم را در چهاردیواری منازل زندانی نکرده بود.

نماز جمعه شیراز

 اولین نماز جمعه بعد از انقلاب توسط آیت الله طالقانی در دانشگاه تهران اقامه شد.پس از آن ائمه جمعه ها از طرف حضرت امام خمینی (ره ) انتخاب و در اکثر شهرهای ایران این فریضه الهی فراموش شده در پیکره ایران اسلامی حیاتی دوباره گرفت.در هر شهر اگر فضای مناسبی وجود داشت ، برای این منظور در نظر گرفته می شد، و اگر از فضای مناسبی برخوردار نبود از مکانهای دولتی و نظامی استفاده می کردند.مثلا در ابتدای انقلاب نماز جمعه شمیرانات در پادگان لشگرک برگزار می شد و پس از اینکه مصلایی در لشگرک ساخته شد نماز جمعه به آن محل منتقل و امروزه در مکان جدید بر گزار می شود. نماز جمعه ها همواره سنگر مستحکم برای پشتیبانی از انقلاب و دلگرم کننده برای آحاد مردم انقلابی بوده و هست.چرا که اگر بحرانهایی در کشور بوجود می آمد امام جمعه ها از طریق تریبونهای نماز جمعه با خطبه های مذهبی و سیاسی به مردم آرامش و دلگرمی می دادند.امام جمعه ها با اندرزهای مذهبی ستون فقرات مذهبی هر شهر و دیاری را جلا داده و در کنار و پابه پای مردم در همه صحنه ها حضور فیزیکی و معنوی داشتند.امام جمعه ها در خطبه های دوم به مسائل سیاسی و اجتماعی می پردازند. اوضاع سیاسی کشور و منطقه و جهان را برای مردم روشن می کنند.چهار تن از همین ائمه جمعه ها در زمان حیات حضرت امام خمینی (ره) توسط منافقین به شهادت رسیدند که به شهدای محراب معروف شدند. 

       

این شهدا عبارت بودند از:

اولین شهید محراب حضرت آیت الله قاضی طباطبایی که در تاریخ 10 آبان 1358 به شهادت رسید .

دومین شهید محراب حضرت آیت الله مدنی که در تاریخ 20 شهریور 1360 به شهادت رسیده است .

سومین شهید محراب حضرت آیت الله دستغیب در تاریخ 20 آذر 1360 به شهادت رسید .

چهارمین شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی در تاریخ 11 تیر 1361 به شهادت رسید .

غیر از این شهدا انفجار دیگری در نماز جمعه دانشگاه تهران ایجاد شده بود که در آن مراسم مقام معظم رهبری در حال ایراد خطبه های نماز جمعه بودند. اگرچه در آن روز تعدادی از افراد نمازگزار به شهادت رسیدند، اما شجاعت مقام معظم رهبری در آن بود که خطبه ها را قطع نکرد و به ادامه خطبه پرداخت.

امام جمعه های مراکز هر استان در واقع از اهمیت و اعتبار بالایی برخوردارند. دیدگاه مقام رهبری در انتخاب ائمه جمعه ها این است که از افرادی عالم و آگاه و باتقوی و تا آنجایی که احتمال می رود به دور از تنش ها و حاشیه های غیر ضروری باشند.در واقع امام جمعه ها رابط بین مردم و رهبری هستند.

در شیراز اولین امام جمعه حضرت آیت الله دستغیب بود. همانگونه که در بالا اشاره گردید به شهادت رسید.آیت الله دستغیب از یک بار معنوی بسیار بالایی برخوردار بودند.لحن صحبت ، آهنگ صدا ، اندیشه و رفتارش به گونه ای بود که محبوب خاص و عام گردید. به طوری که در آن زمان کتابهایش به شدت مورد توجه همه و مخصوصاْ طیف جوان قرار گرفت.خداوند روح بزرگ ایشان را قرین رحمت بگرداند.   انشاء الله

ابتدا نماز جمعه شیراز در مسجد وکیل برگزار می شد.امروزه این مراسم در محوطه مسجد نو (شهدا) برگزار می گردد.از لحاظ مکانی این جایگاه در کنار حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) قرار دارد و نمازگزاران می توانند قبل یا بعد از نماز جمعه برای زیارت به حرم مطهر مشرف و در واقع با یک تیر دو نشان بزنند. مسجد نو به وسیله اتابکان ساخته شده است. بعد از مسجد جامع عتیق از مساجد قدیمی محسوب می شود.مسجد نو همانند مسجد عتیق تا کنون سه باردر سالهای 690 ، 1183 ، 1269 ه. ق  توسط زلزله ویران و از نو ساخته شده است که به مسجد نو نامگزاری گردید.بنای اولیه مسجد در سال 598 ه.ق توسط سعدبن زنگی پادشاه فارس شروع و در سال 615 ه.ق به اتمام رسیده است. به همین مناسبت به مسجد اتابکی هم معروف است.  

حدود یک سالی است که امامت نماز جمعه به عهده حضرت آیت الله ایمانی قرار دارد. ظاهراْ آیت الله ایمانی از شخصیت های مومن و دوست داشتنی هستند. اینکه می گویم ظاهراْ به چند دلیل است که فقط خودم استنباط می کنم . 

1 – تا کنون از هیچ کس بر علیه ایشان سخنی نشنیده ام.(بهترین کارکرد مسوولین را می توان در صف نانوایی ها، داخل اتوبوس و فضاهای عمومی از مردم کوچه و بازار شنید. بعضی ها به نظرات مردم اهمیت نمی دهند و اعتقاد دارند که آنها نمی توانند مسائل را حلاجی کنند.اما من اعتقاد دارم که همین مردم کوچه و بازار بهترین نقادها هستند. چون اینها کسانی هستند که  در لایه زیرین اجتماع قرار داشته و هر برنامه ای که اجرا می شود در مرحله اول سود و زیان آن به همین مردم رسیده و آنها زودتر لمس می کنند) 

 – صوت و لحن و گفتار ایشان دلنشین است. 

 – ظاهر افتاده و خاضعی دارد.

روان شناسی نخوانده ام، اما هرکسی به مقدار خدادادی از روان شناسی اجتماعی بهره مند است.مثلا با نگاه کردن می توان تا حدودی شخصیت افراد را مورد شناسایی قرار داد.روزی شیخ شوشتری پس از اتمام منبر به سمت خانه اش در حرکت بود که یکی از لوطیان محل جلوی ایشان را می گیرد و به او می گوید: شیخ من همان هستم که می گویند،آیا شما همان کسی هستید که می گویید؟ شیخ در جواب او گفته بود: دعا کن که باشم. امیدوارم آنچه که من از آقای ایمانی در ذهنم نقش بستم ، همانگونه هم باشد.

ستاد نماز جمعه ها از نفراتی تشکیل می شوند که مورد تایید امام جمعه بوده و برنامه های فرهنگی و ... نماز جمعه را به اجرا در می آورند.ستاد نماز جمعه ها هم رابط بین مردم و امام جمعه هستند.

در صورت لزوم به مناسبت ایام ملی و مذهبی که در طول هفته وجود دارد از طرف نهادهای مسوول سخنرانانی دعوت می شوند و قبل از خطبه ها به ایراد سخنرانی می پردازند.

در پایان چند نکته انتقادی و از سر دلسوزی به نماز جمعه شیراز

1 – اگر شخصی به امام جمعه محترم نامه ای می نگارد و به دفتر امام جمعه تحویل می دهد، دوست دارد که امام جمعه شهرش شخصا آن را مطالعه نماید.اگر امام جمعه محترم نمی تواند شخصا همه نامه ها را مطالعه نماید ، لااقل افراد زیر مجموعه آن را مطالعه و جواب را از امام جمعه دریافت و به حامل نامه اطلاع بدهند.نامه ای با موضوع مشکل به امام جمعه نوشته و به دفتر ایشان برده شد.خانمی نامه را جلوی چشم حامل باز و پس از مطالعه در همان زمان جواب رد داده شد. آیا در ذهن همان فرد این تداعی نمی شود که من نامه را برای امام جمعه شهرم نوشتم یا برای فلان خانم . آیا فلان آقا یا خانم از اندیشه های امام جمعه مطلع بود که بیدرنگ جواب نامه را داده است. اگر اینگونه باشد دیگر نیازی نیست که به امام جمعه نامه نگاری شود. فقط باید برای آن خانم یا آقا نامه نوشت و استمداد طلبید.معمولاْ نامه ای که به امام جمعه نوشته می شود ،حاوی مشکلات شخصی افراد بوده که همه راهها را رفته به نتیجه نرسید و در آخرین منزل و یا آخرین امید از امام جمعه استمداد کرده است.

2 – اگر چه برای امنیت نماز جمعه باید دقت لازم را به عمل آورد.این وظیفه و زحمات بر دوش نیروهای بسیجی و سپاهی نهاده شده است.اما ایستادن دو نفر از نیروهای بسیجی با اسلحه در ابتدای در ورودی جلوه ای نا مطلوب دارد.به نظر من باید فکر ها را روی هم گذاشت و برای حفاظت از نماز جمعه راهکار دیگری در پیش گرفت تا از این وضعیت بیرون آید. این وضع برای ما اشکالی ندارد اما افرادی که با نظام سر ستیز دارند و دائم نق و نق می کنند، جلوه خوبی ندارد.

3 – اگر چه دیر! برای زیراندازهای نماز گزاران اقداماتی از قبیل خرید قالی و... انجام شد.اما با گذشت 30 سال از عمر شریف انقلاب که برجها و هتل ها یکی پس از دیگری مانند قارچ سبز می شده و حرکت افقی شهر را به عمودی تبدیل می کنند.نمی توان هم یک مقداری به نماز جمعه ها رسید؟نماز جمعه شیراز در محوطه مسجد نو برگزار می شود.تریبون و جایگاه خطبه و سخنرانی توسط یک داربست هایی ساخته شده که هیچگونه هماهنگی با طاق باستانی مسجد ندارد.این معماری عجولانه اگر در آستانه انقلاب بود اشکالی نداشت، اما امروزه با گذشت سه دهه از عمر انقلاب حداقل یک سروسامانی به این قسمت که در معرض دید عموم قرار داشته و بیانات از آن جایگاه برای دیگران عرضه می شود داده شود.روی تصاویر حضرت امام و مقام معظم رهبری آنقدر غبار گرفته که از دور مشخص است.با توجه به اینکه میلاد رسول گرامی اسلام(ص)و امام جعفر صادق(ع) را در آستانه نوروز داشتیم و با توجه به اینکه خانه تکانی و نظافت از سنن عالی اسلام و ایرانی ما قرار دارد، می توان از افرادی که در نماز شرکت می کنند یک روزی را دعوت نموده و به غبارروبی و عطرافشانی بپردازند.

4 – افرادی که روبروی نمازگزاران به عنوان مسوولین نظم و انظباط می ایستند، اگر چه به خاطر پستی که دارند از نماز جمعه محروم می شوند، لااقل در هنگام خواندن خطبه ها سعی کنند با نمازگزاران به گفتگو و شوخی و حرکات اضافه نپرداخته و ذهن و حواس نمازگزاران را به خود جلب نکنند. اگر اینگونه باشد که خطبه ها هم جزء نماز محسوب می شوند، پس باید هم آنها و هم نمازگزاران به خطبه ها توجه داشته باشند.

 امید آن داریم که تمامی بندگی ما مورد قبول حق تعالی قرار گیرد.

یک بوم و دو هوای دستگاه قضایی

به نقل از روزنامه خبر جنوب مورخه 2/12/88 وزیر دادگستری اعلام کرد 

"ادله کافی برای دستگیری کروبی وموسوی وجود دارد اما ارایه فرصت  

به سران فتنه به سود نظام است و آنها نمی توانند در آینده مظلوم نمایی وتوطئه کنند..."

قربان همان پادشاهان گذشته که اگر مشکل اینچنینی برای کشورشان  

بوجود می آمد در دم به حسانب آنها رسیدگی می کردند.اگر چه بعضی  

از پادشاهان علیرغم فرصتهایی که پادشاهان قبلی به برخی داده بودند ،  

آنها نادیده گرفته و در واقع عبرت نگرفته و در نهایت به مرگ خودشان منجر گردید.مثلا در تاریخ قاجاریه آقا محمد خان قاجار در آخرین سفر جنگی اش 

 به گرجستان ، در بین راه به دو نفر از خدمتکارانش خشم می گیرد که  

اجرای آن را به فردا موکول می کند.خدمتکاران هم چون می دانستند که کمترین ترحم پادشاه به آنان میل کشی روی چشمان است، بیکار  

ننشسته و پنهانی به چادر فرماندهی حمله کرده و به حیات وی خاتمه  

دادند.اگر آقامحمد خان قاجار یک حساب سرانگشتی می کرد و یا یک  

مطالعه سطحی از تاریخ پادشاهان گذشته داشت ، چنین اشتباهی 

 را تکرار نمی کرد.مثلا بر سر نادر شاه افشار هم چنین وضع مشابهی 

 روی داد که به مرگ نادر شاه افشار انجامید.

قوه قضاییه جایگاه عدالت، قسط وعدل است.اینجا بازار خرده فروشان  

نیست که از بالا و پایین چانه زنی در کار باشد.قوه قضاییه همان  

عدالتخانه ای است که در دوران مشروطه به تاکید روحانون مبارز و 

خواست مردم به امضاء مظفرالدین شاه رسید.قوه قضاییه همان  

محکمه ای است که امام علی (ع)برای شکایت زره خود از یک مرد  

 مسیحی به پشت میز قاضی که خود گمارده بود دعوت شد.در دوران  

جنگی یکی از شعارهایمان"جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان" بود. 

اگر سران دستگاه قضایی ایمان دارند که این آقایان عوامل و سران فتنه هستند، اگر به پشتوانه عدالت محوری مردم در 22بهمن به خیابانها  

آمدند، اگر مردم سراسر استنانها با طومارهایی که به برخورد با این  

عوامل از دستگاه قضایی درخواست کرده بودند، دیگر جایی برای درنگ نیست."اشداء علی الکفار، رحماء بینهم"اگر این نظام را نظام الهی  

می دانید، واگر رهبرش را رهبری الهی می دانید، پس هر کس که با  

این نظام سر ستیز داشته باشد در زمره کافران قرار می گیرد، چه آنها  

قرآن به سر داشته باشند و چه نداشته باشند.اگر همین افراد یک آدم  

فقیر و بدبخت بودند شما به آنها رحم نمی کردید.اینها آنقدر خوردند و  

بردند که هیچ نیازی به ترحم ندارند.در این سی سال که عده ای از فقر 

 ونداری دست و پا می زدند این آقایان و آقازاده ها کیسه های خودشان 

 را برای روز مبادا پر کردند.در این سی سالی که عده ای از روی نداری و بدبختی و بی خانمانی به ذلیل ترین و تحقیرآمیز ترین کارها تن داده اند تا  

نانی از سر غیرت بر سفره های زن و فرزند خود ببرند، آن آقایان در بهترین قصرها  زندگی می کردند.در بهترین مدارس درس خوانده اند.دائم در 

 سفرهای خارجی تردد می کنند.وامهای آنچنانی از بانکها دریافت می کنند.شبکه های مدیریتی هزار فامیل دارند. در مقابل کاخهایی که اینها 

 برای خود ساخته اند، وقتی آدم به کاخ گلستان و سعد آباد می رود دیگر نگاهی همراه با عصبانیت برای دیدن کاخها وجود ندارد.چون آنها امروزه به کوخهایی تبدیل شده اند.

امام با کسی تعارف نداشت.هر کسی را که احساس می کرد برای  

نظام جمهوری اسلامی مضر است، اگر در بالاترین سمتها هم قرار  

داشت به یکباره به پایین می کشاند و با او برخورد قاطع می کرد.دستگاه قضایی ما یا به مواضع خود متکی و پایبند هستند و یا در شک وتردید قرار دارند.اگر شک داریم که عیب از خود است و باید به مردم تهمت نزد و به 

 اصلاح عیوب خودمان بپردازیم.و اگر شک نداریم باید با سران فتنه برخورد 

 قانونی کرد و درنگ جایز نیست.دیوان عدالت با هیچکس پیوند اخوت نبسته واجرای عدالت برای همه یکسان است. 

 امیدواریم