شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

ایران در شعر شعرای قدیم

روزی به همراه دوستی در کنار تربت شیخ اجل سعدی شیرازی قدم می زدیم که همراهم از من پرسید چرا سعدی و حافظ از ایران شعری نسروده اند؟ من لحظه ای تامل کرده و بدون اینکه بگویم نمی دانم ، یا می پرسم و تحقیق می کنم و بعد جواب شما را می دهم، همانند اکثر کارهایم شتابانه و بیدرنگ جواب ایشان را دادم. گفتم در آن زمان حس وطن دوستی وجود نداشت. حس وطن دوستی بیشتر بعد از دوره مشروطیت شروع شده و شاعران بعد از این دوره در شعرهایشان از ایران و آزادی و وطن دوستی بیشتر دیده می شود. گاه شاعرانی که در راه سرودن اشعاری با بوی ایرانی و آزادی زبان بریده و سر سبز بر باد داده اند. انگاری دوستم از جواب من راضی شده بود. اما خودم راضی نبوده و در اسرع وقت به جوانم که دانشجوی رشته ادبیات است و خودش را یک سرو گردن از استادش هم بالاتر می داند پرسیدم و ایشان هم جوابی مشابه من داده و چند کتابی برایم از گنجینه کتابهایش آورده بود که عبارت بودند از: سه جلد کتاب "تاریخ ادبیات ایران" تالیف دکتر ذبیح الله صفا و کتاب "انواع ادبی" دکتر سیروس شمیسا. من کتابها را با سرعت و کمی بی دقت مطالعه کردم. در جاهایی که از حماسه و حماسه سرایی صحبت به میان می آمد با دقت بیشتری مطالعه می کردم. قبل از مطالعه سری به سایت گنجور جستجو در شعر فارسی زدم. کلمه ایران را در شعربرخی از شعرا جستجو کردم. سعدی یکبار در شعرهایش از ایران نام برد. حافظ هیچگونه نامی از ایران نبرده بود. فردوسی با حدود بیش از 100 کلمه از ایران، بیشترین آمار را در بکارگیری از نام ایران در شعرهایش بکار برده است.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که دوران سعدی و حافظ بد ترین دوران ایران بود. قرون هفتم و هشتم قرنهای تاخت و تاز مغولان و در ادامه حمله تیمور به ایران بود که به کشور ما آسیبهای جدی وارد شد.عظمت ایران و غرور ملت ایران با حمله اعراب به ایران شکسته شد.

 سعدی در مقدمه باب پنجم بوستان می گوید: شبی در حال سرودن شعر بودم، بَد نهادی شعر مرا شنید و گفت سخن تو عالی است، منتها، فقط در شیوه "زهد و طامات و پند" و نه در شیوه" خشت و کوپال و گرز گران" که دیگران در آن کار به غایت رسانده اند.

شبی زیت فکرت همی سوختم *** چراغ بلاغت می افروختم

پراکنده گویی حدیثم شنید *** جز احسنت گفتن طریقی ندید

هم از خبث نوعی در آن درج کرد *** که ناچار فریاد خیزد ز درد

که فکرش بلیغ است و رایش بلند *** درین شیوه زهد و طامات و پند

نه در خشت و کوپال و گرز گران *** که این شیوه ختم است بر دیگران

البته سعدی این سخن را قبول نمی کند و مدعی است که اگر بخواهد، در سبک حماسی نیز از دیگران پیشی می گیرد.

نداند که ما را سر جنگ نیست ***وگرنه مجال سخن تنگ نیست

توانم که تیغ زبان بر کشم *** جهانی سخن را قلم در کشم

بیا تا در این شیوه چالش کنیم *** سر خصم را سنگ، بالش کنیم

آمار شعرها

تعداد استفاده از کلمه‌ی ایران در اشعار برخی شعرا

 تعداد به صورت دقیق نمی باشد و فقط درصرد استفاده را مشخص میکند.

شماره

شاعر

قرن

حکومت

تعداد ابیات

تعداد کلمه‌ی ایران که شاعر در اشعارش نام برده است.

1

رودکی سمرقندی

4

سامانیان

1047

1

2

ابوالقاسم فردوسی

4 و 5

غزنویان

49609

100

3

کسایی مروزی

4 و 5

غزنویان

307

-

4

فرخی سیستانی

4 و 5

غزنویان

2952

19

5

منوچهر دامغانی

4 و 5

غزنویان

2816

5

6

ابو سعید ابوالخیر

5

 

1590

1

7

ناصر خسرو القبادیانی

5

 

10783

1

8

فخرالدین اسد گرگانی

5

 

8983

14

9

خیّام نیشابوری

5 و 6

سلجوقی

356

-

10

مسعود سعد سلمان

5 تا 7

 

1227

-

11

سنایی غزنوی

5 تا 7

 

14252

5

12

انوری ابیوردی

5 تا 7

سلجوقی

13308

12

13

عطار نیشابوری

6

 

۹۴۹۹۳

4

14

نظامی گنجوی

6

 

27793

25

15

خاقانی شروانی

6

 

17429

26

16

خواجوی کرمانی

6 و 7

 

8846

32

17

جلال‌الدین مولوی

7

۶۵۹۶۷

۱

18

سعدی شیرازی

7

 

15743

1

19

امیر خسرو دهلوی

7 و 8

 

7562

2

20

عراقی

7 و 8

 

5792

-

21

حافظ شیرازی

7 و 8

 

4751

-

22

عبید زاکانی

7 و 8

 

2925

2

23

سیف فراغانی

7 و 8

 

2758

-

24

شیخ محمود شبستری

7 و 8

 

1034

-

25

اوحدی مراغه ای

8

 

14674

2

26

جامی

8 تا 10

صفویه

5410

-

27

هلالی جغتایی

8 تا 10

صفویه

1811

1

28

عرفی شیرازی

10

 

2703

1

29

رضی الدین آرتیمانی

10

صفویه

1550

-

30

شیخ بهایی

10 و 11

صفویه

1292

-

31

بیدل دهلوی

11 و 12

 

32333

4

32

هاتف اصفهانی

12

افشاریه

1587

-

33

قاآنی

12

قاجاریه

۲۰۵۵۶

34

34

سلمان ساوجی

۱۳۱۰۴

17

35

محتشم کاشانی

۱۰۷۱۶

16

36

وحشی بافقی

۱۰۵۹۵

5

37

فیض کاشانی

۹۸۴۴

1

38

فروغی بسطامی

۵۸۶۳

8

39

صائب تبریزی

۲۸۶۰

-

40

باباطاهر

۷۶۴

-

41

عبدالواسع جبلی

۳۲۰

-

42

خلیل‌الله خلیلی

۱۰۸

-

43

رشحه

۷۵

-

44

اقبال لاهوری

معاصر

 

8270

23

45

رهی معیری

معاصر

 

1050

-

46

ملک الشعرای بهار

معاصر

 

1098

3

47

شهریار

معاصر

 

1522

54

48

پروین اعتصامی

معاصر

 

5613

3

آخرین پادشاه ساسانی یزگرد شهریار که پادشاهی او با فتوحات مسلمین مقارن بود، به سال 651 میلادی (31 ه ) در حالی که از بیم دشمنان از ولایتی به ولایتی می گریخت. در آسیابی نزدیک مرو کشته شد و با قتل او هر گونه فرصتی برای بازیافتن قدرت ملی در ایران از میان رفت. پیامبر عظیم الشان اسلام حکومت اسلامی را از شبه جزبره عربستان آغاز کرد. در سال 611 میلادی به پیامبری و در سال 622 میلادی هجرت (از مکه به مدینه) بود. به زودی در عهد خلفای راشدین و در دوره خلفای اموی سرزمین اسلامی تبدیل به یک حکومت بزرگ جهانی شد. سرزمینهای وسیعی از شبه جزیره ایبری که مسلمانان آن را اندلس مانیدند تا شبه قاره هند و نواخی آسیای مرکزی در تصرف آورد.

در این گیرودار شاهنشاهی ساسانی که آماده سقوط و متلاشی بود با سه فتح عمده لشکریان اسلام در قادسیه (14ه) و جلولاء (16ه) و نهاوند (21ه) ایران منقرض و در شمار یکی از ممالک مفتوحه حکومت اسلامی در آمد.

از تاریخ 21 هجری (فتح نهاوند معروف به فتح الفتوح) تا سال 248 هجری که سال اعلان امارت مستقل یعقوب لیث صفاری در سیستان است، یعنی در مدتی بالغ بر 227 سال حاکمان و والیان ولایتهای هر ناحیتی از ناحیتهای ایران به فرمان خلفا معین می شد.

ایرانیان که با پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک زرتشت خو گرفته بودند در آغاز این پیامها را که از اسلام به سخنی دیگر منتشر می شد به تدریج می پذیرفتند. لطماتی که خلفای بنی امیه و بنی عباس به اسلام و مسلمین وارد کرده بودند ایرانیان پاک طینت را وا داشت تا با همان اندیشه های پاک و مطهری که داشتند به سوی فرزندان پیامبر و امام علی (ع) روی آوردند و در واقع به آنان دل خوش کرده بودند.

" معمولاً اقوامی که دارای زندگی فعال بودند و با اقوام دیگر ماجراهایی از جنگ و صلح داشتند، دارای حماسه های پهلوانی هستند، مانند یونانیان و ایرانیان باستان. اما اقوامی که فعالیت های برون مرزی نداشتند و به اصطلاح در خود بودند، بیشتر حماسه های دینی و فلسفی دارند، مانند چینیان و مصریان و هندیان باستان. در ایران هم بعد از حملات خانمان سوزی از قبیل حمله غزّان و مغولان و تیموریان، زندگی درونی و درونگرایی بر زندگی بیرونی و برونگرایی غالب آمد و حماسه های عرفانی، جای حماسه های پهلوانی را گرفت. (انواع ادبی – دکتر سرروس شمیشا – صفحه68)

فردوسی به سبب ضرورتی که در جامعه از برای تدوین تاریخ ملی ایران احساس می شد، ( از قبیل انکار اعراب فاتح فضیلت ایرانیان را که باعث پیدایش فرقه شعوبی در مقام عکس العمل شده بود و ظهور ترکان در عرصه حکومت ایران) آن را از طریق استماع از موبدان و دهقانان به رشته نظم کشید.

زگفتار دهقان یکی داستان *** بپیوندم از گفته باستان

ز موبد بدان گونه برداشت یاد *** که رستم بر آراست از بامداد... (انواع ادبی – دکتر سرروس شمیشا – صفحه62)

"ماخذ اصلی شاهنامه فردوسی، شاهنامه منثور ابومنصوری بود که بر اثر فرمان ابومنصور محمد ابن عبدالرزاق از روایات شفاهی و قدیم و خدای نامه مدون در عصر ساسانیان و منبع دیگر جمع آوری شده بود. در نتیجه به نظر می رسد که باید این شاهنامه منثور را – که امروزه فقط مقدمه آن باقی مانده است – حماسه اولی و شاهنامه فردوسی را حماسه ثانوی خواند. اما چنین نیست زیرا فردوسی عین همان ماخذ قدیم را تقریباً بی کم و کاست به رشته نظم کشید به طوری که شاهنامه های قبل از او منسوخ شد."(انواع ادبی – دکتر سرروس شمیشا - صفحه66)

"در شاهنامه سه بخش اساطیری و پهلوانی و تاریخی قابل تمییز است. بخش اساطیری از زمان کیومرث تا فریدون را در بر می گیرد. بخش پهلوانی از زمان کاوه تا قتل رستم است. بخش تاریخی که گاهی هم با افسانه در هم آمیخته است از اواخر عهد کیانی (آمدن اسکندر) تا شکست ایرانیان از اعراب است.

منبع اصلی شاهنامه، مع الواسطه، خدای نامه (خوتای نامک) است که در عصر ساسانیان تدوین شده بود و از این رو در شاهنامه از بسیاری از اساطیر موجود در اوستا از قبیل قصص مربوط به مهر و آناهیتا خبری نیست، در نتیجه شاهنامه فقط حاوی بخش کوچکی از حماسه ها و اسطوره های قوم ایرانی است. شاهنامه را به یک اعتبار می توان حماسه ثانوی قلمداد کرد، زیرا بر مبنای کتاب های مدون حماسی پیش از خود به وجود آمده است، اما از آنجا که فردوسی غالباً عین منابع خود را منظوم کرده است شاید بهتر باشد که آن را همان حماسه نخستینه بخوانیم. (انواع ادبی – دکتر سیروس شمیشا – صفحه71)

ندانی که ایران نشست   منست

جهان سر به سر  زیر  دست ِ منست

هنر   نزد  ایرانیان  است و  بـــس

ندادند   شـیر    ژیان     را    بکــس

همه   یکدلانند   یـزدان   شناس

بـه   نیکـی  ندارنـد  از  بـد   هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شــود

کنام     پلنگان   و  شیران    شــود

چـو ایـران نباشد  تن  من مـبـاد

در این بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی  یکسر  بجـنگ  آوریــم

جــهان بر   بـداندیـش   تنـگ آوریم

همه سربسر تن به کشتن دهیم

بـه از آنکه  کشـور به دشمن دهـیم

چنین  گفت  موبد   که مرد   بنام

بـه از زنـده  دشمـن بر او  شاد  کام

اگر  کُشــت  خواهــد  تو را روزگــار

چــه  نیکــو تر  از  مـرگ  در کـــار زار

"فردوسی"

والله علیم حکیم

سعید فهندژی سعدی

بدون ذکر منبع شرعاً جایز نیست

رزمنده ای که دیگر به خانه اش برنگشت تا فرزندش را در آغوش بگیرد

انقلاب در او اثر مثبت گذاشته بود. به جز خدا به هیچ چیز دیگری فکر نمی کرد. به یکباره صدو هشتاد درجه برگشت. اصلاً از این رو به آن رو شد. تو تموم صحنه ها حضور فعّال داشت. اصلاً خودش صحنه گردان بود. انگاری دوباره متولد شد. هر شب پایش تو مسجد و روضه و درس و بحث بود. به جایی رسیده بود که باید تمام برنامه ها با حضور او رقم می خورد. قوه محرّکه تمام راهپیمایی ها در محل بود. بچه های محل به وجودش هم افتخار می کردند وهم احساس امنیت داشتند. به امامش عشق می ورزید. پا به پای انقلابش به پیش می رفت. با شروع جنگ، چندین بار به جبهه اعزام شد. آرام و قرار نداشت. خوب می جنگید. هیچ ترس و واهمه ای از مرگ و شهادت نداشت. صبح که برای نماز از خواب بیدار می شد با صدای بلند نماز می خواند تا دیگران هم از خواب بیدار شوند. از آن روزی که نماز شب را یاد گرفته بود، هیچگاه پیش نیامد که نماز شبش ترک شود. بچه ها به شوخی بهش می گفتند تو فقط یک امامه کم داری. قرار بود بعد از جنگ اگر شهید نشد به حوزه علمیه برود. یکبار هم در حوزه علمیه مسجد نارمک تهران امتحان داده بود. او اصرار بر ازدواج نداشت. با توصیه دیگران قدم در این راه گذاشت. او اعتقاد داشت که ازدواج مانع رفتنش به جبهه می شود. او ازدواج کرد. ازدواجش هم انقلابی بود. می گفت باید با یک خانواده غیر انقلابی ازدواج کنم تا یکی هم به انقلاب اضافه شود. همینطور هم شد. ازدواجی آسان ، با یک جلد کلام الله مجید و 5 سکه بهار آزادی و یک سفر کربلا به عنوان مهریه، عقد بسته شد. مراسم عروسیش هم در مسجد با دوستان دعای کمیل و زیارت عاشورا و تعدادی از دوستان مسجدی برقرار شد. بالاخره عروسی با شیرینی و نبات و خرما به اتمام رسید. روزها به خیر و خوبی می گذشت. جنگ به اتمام نرسیده بود. هنوز بوق و کرنای جنگ در هر کوچه پس کوچه ای شنیده می شد و یاران را به همراهی فرا می خواند. او همواره اخبار جنگ را پیگیری می کرد. چند ماهی بود که پا به جبهه ها نگداشته بود. آرام و قرار نداشت. بالاخره با مشورت همسرش قرار شد یکبار دیگر به جبهه برود. گردانی آماده اعزام بود. تعدادی از بچه های محل هم اعلام آمادگی کرده بودند. روز موعود فرارسید. بچه های بسیج از اینکه با او همراه بودند بی نهایت خوشحال بودند. وصیت نامه ای تنظیم کرد و به همسرش داد. همسرش یک موضوعی را با او در میان نگذاشته بود. انگاری در آینده نزدیک، شوهرش پدر و او هم یک مادر می شود. ساعت دو بعد ازظهریک روز پاییزی گردان آماده اعزام شد. همه پدر و مادرهایی که بچه هایشان عازم جبهه بودند برای بدرقه به ایستگاه محل آمده بودند. یک به یک از زیر قرآن رد شده و با خانواده خداحافظی می کردند. نوبت به خداحافظی او با همسرش رسید. چند لحظه ای چشم در چشم یکدیگر دوخته بودند. انگاری هزار حرف نگفته ای داشتند که می بایست در چشمها می دیدند. همسرش در آخرین لحظه به او گفت: باید چیزی بگویم تا با انرژی بیشتر بجنگی و بدانی که یک نفر دیگرهم منتظر آمدنت هست. گفت: چه کسی منتظر من است؟ همسرش گفت: هنوز بدنیا نیامده است. خوشحالی در چهره مرد جوان موج می زد. گفت: چرا زودتر به من نگفتی؟ گفت: دوست داشتم هنگام برگشتن به عنوان هدیه به شما بگویم، اما طاقت نیاوردم. مرد جوان در حالی که تبسمی بر چهره داشت و در حال سوار شدن بود به همسرش گفت بیش از پیش مراقب خودت باش. اتوبوس حرکت کرد. دستهایی از پنجره اتوبوسها به حرکت افتادند. اشکهایی بود که از چشمان مادران و همسران و کسانی که در بدرقه حضور داشتند سرازیر می شد. اتوبوس شهرها و روستاها را یک به یک پشت سر می گذاشت. بچه ها هرکدام یک حال و هوایی داشتند. یکی دعای توسل می خواند. یکی در فکر این بود که چگونه بجنگد. یکی با تنقلاتی که مادرش در ساکش گذاشته بود به دیگران تعارف می کرد. اتوبوس در انتهای شب به پادگان دوکوهه رسید. در آنجا همه پیاده شدند.چند ساعتی پرسه زدن در محوطه پادگان و شنیدن اذان صبح که همه را به نماز فرا می خواند. پس از نماز فرمانده مقداری صحبت کرده بود. قرار شد بعد از صرف صبحانه چند ساعتی استراحت کنند تا خستگی سفر از تن بدر شود.نزدیک ظهر فرمانده بار دیگر همه تازه واردین را فرا خواند. همه در یک صف ایستاده بودند. اسامی افراد همراه با مهارت و تخصصهایی که داشتند روی صفحه ای از کاغذ نوشته شد. بعضی ها برای چندمین بار بود که اعزام می شدند. آنها نیازی به آموزش نداشتند. جوان رعنای داستان ما هم چون چندین بار اعزام شده بود، نیازی به آموزش نداشت. ایشان به همراه تعدادی از نفرات آموزش دیده جهت انجام عملیاتی به گوشه ای فراخوانده شده بود. پس از توجیه، سوار بر یک دستگاه تویوتا لنکروز شده بود تا برای شناسایی منطقه قبل از عملیات برود. اما این رفتن برگشتی نداشت. نزدیک به منطقه مورد نظر رسیده بودند. از منطقه هم پا فراتر گذاشته بودند. نیروهای خودی را پشت سر گذاشته و تا قلب دشمن هم نفوذ کرده بودند. پس از شناسایی قصد برگشت داشتند. انگاری در کمین دشمن گرفتار شدند. گلوله هایی به سمت آنها شلیک شد. آنها قصد عقب نشینی داشتند. اما انگار عقبی وجود ادارد. از پس و پیش به روی آنها آتش گشوده شده بود. آنها هم در آن لحظه شروع به تیر اندازی کرده بودند. اما حلقه محاصره تنگ تر و تنگ تر می شد. تعداد گروه دشمن زیاد بود. اینها سه نفر بیشتر نبودند. در این حمله نا برابر تصمیم داشتند راهی را باز کنند تا از سد آتش دشمن عبور کرده و نقشه ای را که برای عبور نیروهای خودی کشیده بودند به دست نیروهای خودی برسانند. اما انگاری همه ترفندها  خنثی شده بود. در این گیرودار یکی از بچه ها هدف تیر دشمن قرار می گیرد. جوان داستان ما هم که دو قلبی به وسعت ایران در انتظارش بودند به کمک وی می شتابد اما در این لحظه وی هم هدف تیر دشمن قرار گرفته و نفر سوم هم به خاطر اینکه گلوله هایش به اتمام می رسد و به اسارت در می آید. جنازه ها در خاک دشمن رها شده بودند. فرزند رعنای جوان رعنای ما هم به دنیا می آید بی خبر از اینکه پدرش فبل از تولدش شهید شده بود.  

روحش شاد  

نقدی برسخنرانی دکتر قادری

نقدی برسخنرانی دکتر قادری نماینده محترم مردم شیراز در جمع اصحاب مسجد جامع شهرک سعدی 

حدود 10 سالی بود که چون حافظ سفت و محکم شیراز را چسبیده بودم و سفر برایم امکان پذیر نبود. هفته گذشته سعادت نصیبم گشت دست زن و بچه را بردارم و از راه کویری برای پابوسی ثامن الائمه امام رضا (ع) به سمت مشهد مقدس بروم. شهرها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و ضمن لذت بردن آن طرف دل افسوس می خوردم که چرا شهر شیراز از غافله عقب مانده است. شهرها را نگاه می کردم و به شهرداران و شهریاران دیارش تحسین می گفتم و از شهرسازان شیرازی ناراحت بودم. مرودشت، صفاشهر، ابرکوه،  یزد، طبس و در انتها پس از گذشت چندین شهر و روستا به مشهد مقدس رسیدیم. در هر شهری که خسته می شدیم بساط نشستن را آماده و کمی استراحت می کردیم و مجدداً به راه خودمان ادامه می دادیم. کاری به ساخت و ساز  و توسعه شهر مشهد ندارم. اگر بگویم می گویند مشهد چنان است و چنین است. اما برای نمونه شهر طبس که در دل کویر قرار دارد شاهد و ناظر قرار می دهم. وقتی وارد طبس شدیم انگاری به بهشت رسیدیم. واقعاً نگین کویر طبس است. در آن دیاری که شتر ، رمل ، بیایان ، باد ، نمک طبیعت آن دیار و زمین تشنه یک قطره آب است، شهر طبس چون بهشتی می ماند که خستکی زائران و مسافران را از تن می زداید. جناب واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی فضایی به  وسعت 175000 متر مربع را در حریم امامزاده حسین بن موسی الکاظم (ع) با طراحی و نقشه ای که در خور تحسین است از بودجه آستان قدس بنا نموده بود. زیبایی بنا و محوطه سازی را نمی توان در این نوشتار ترسیم کرد. باید رفت و دید و پسندید. اگر چه همه امامزادگان ما قابل تقدیر و ارزش آن را دارند که مورد مرمت و بازسازی قرار گیرند، اما مرقد مطهر امامزاده طبس چنان است که گویی شاهچراغ سومین حرم اهل بیت (ع) نیست. فضای حریم احمد بن موسی (ع) بینهایت رقت انگیز و مسئله دار است. اصلاً شیراز دست نخورده باقی مانده است. شاید مسوولین در فکر این هستند که دور تا دور شیراز را دیواری بنا نموده و در مجموع به یک شهر  بکر و کهن و جزء آثار باستانی به جهان معرفی نمایند. وقتی وارد مرکز شهر و تنهاترین و قدیمیترین خیابان یعنی کریم خان زند وارد می شوی نگاه کردن به در و دیوار و مخصوصاً سر در مغازه هایی که خود یک کتاب تاریخ است ، انسان را وادار می کند تا با احتیاط از آنها عبور کند. برخی از شهرها اقدام به ساخت دروازه قرآن نمودند. دروازه قرآنهایی که به مراتب شیک تر و بزرگتر از دروازه قرآن خودمان است. البته در بعضی از جاها ساخت و سازهایی شده که نباید قدرت دست و بازوی شهرسازان شیرازی را دست مریزاد نگفت. مثلاً شهرک سعدی را تا بیخ آرامگاه چنان شسته و رفته کردند که انگاری بافت قدیمی در پشت آرامگاه وجود خارجی ندارد. قطار شهری، قطار بین شهری، خیابانهای استاندارد، ترمیم بافتهای فرسوده، فضاسازی اطراف حرم شاهچراغ (ع)، چگونگی سیر ساخت مسکن مهر لپویی و صدرا و هزاران کارهای باقی مانده وجود دارد که من معتقدم تا دولت احمدی نژاد برقرار است باید به اتمام برسد.  

امشب در بین نماز مغرب و عشا متوجه شدم که دکتر قادری نماینده محترم مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی قصد سخنرانی دارند. از آنجایی که دلم به حال شیراز و مخصوصاً استان فارس می سوخت، دوست داشتم بنشینم تا به سخنانش گوش فرا دهم. انتقادهای زیادی درباره شیراز و و مسوولین و شهرسازی و غیره داشتم. گفتم شاید در لابلای صحبتهای ایشان بتوانم به جواب پرسشهای ذهنی خودم که مدتها مرا آزار می داد، برسم. اما اینگونه نشد. ایشان به جای اینکه در باره مسایل و مشکلات حوزه انتخابیه خودش صحبت کند بیشتر کلی گویی و همان چیزهایی را می گفت که در اخبار و رسانه ها بدان می پردازند. بیشتر جا پای رییس مجلس گذاشته و از بالا به پایین نگاه می کرد. احتیاج به نقد نیست خودتان قضاوت کنید متوجه می شوید که از سوال تا جواب فرسنگها فاصله است.

سوالاتی که از ایشان در آن جایگاه شده بود

1 – چرا شما به مسایل حوزه انتخابیه خودتان نپرداخته و بیشتر کلی گویی می کنید. چه مشکلاتی در راه پیشرفت شیراز وجود داشته و شما در این زمینه چه اقداماتی انجام داده اید.

جواب: من در سایت شخصی خودم تمام کارها و نامه ها و برنامه های خودم را آورده ام می توانید به آن سایت مراجعه کنید و از عملکرد من مطلع شوید. ریل شیراز به کرمان، شیراز به بوشهر، شیراز به اصفهان، پرواز به چند کشور خارجی از فرودگاه شیراز، آبگیری چند سد در استان فارس از جمله این کارها است.

2 – آیا استاندار فارس به ریاست سازمان میراث فرهنگی منصوب می شود.

جواب: با توجه به این مسایلی که بوجود آمده بعید می دانم ایشان به آن پست منصوب شوند.

3 – چرا به اطراف آرامگاه سعدی و بافت قدیم آن توجه نمی شود.

جواب: در حال حاضر با این مشکلاتی که وجود دارد کسی جرئت نمی کند در این زمینه اقدام نماید.

4 – مشکلاتی که شما از آن یاد کرده اید از جمله تهمت زدنها، کارشکنی ها، نداشتن مهارت و تخصص درانجام کارها و غیره و غیره در همه جا وجود دارد. حال اگر این مشکلات در چند ماه گذشته بوجود آمده شیراز 30 سال از انقلاب عقب  و 50 سال از شهرهای مشابه خودش عقب تر است. اگر شما مشکلات را به سالهای پیش از این می دانید پس چرا با وجود شناخت مشکل و اینکه نمی توان کاری از پیش برد نامزد نمایندگی شده اید. شما به عنوان نماینده در این جایگاه چه کار مثبتی انجام داده اید.

جواب: در شیراز مسولان همگرا نیستند و فقط به دنبال این هستند که بدانند طرف اهل کجاست و شجره نامه اش چیست برخی از مدیران هم نا کارآمد و با تخصصهایی غیر از آنچه هستند انجام وظیفه می کنند. در اصفهان مسولان با هم هم عقیده و فقط به کار می اندیشند. جایگاه مسوولان در اصفهان و خیلی از کلان شهرها پرش پرتاب به وزارت و غیره می باشد. در شیراز از نمایندگان قبلی تنها چهار نفر از آنان مجدداً رای آوردند. همین امر باعث می شود تا نمایندگانی که در مجلس شناخته شده هستند از آنها به کارهای بالا گمارده شده و همچنین جزء هیئت رییسه شوند.

خلاصه صحبتهای ایشان

1 -  سخنانش را با نام امسال که به جهاد اقتصادی از طرف مقام معظم رهبری اعلام شد شروع نموده و اشاراتی هم به مسایل اتفاق افتاده در لیبی، تونس، مصر، بحرین ... نموده بود.

2 – قرار بود وزارتخانه ها از 21 به 17 کاهش پیدا می کرد . برای مثال وزارت بازرگانی در اقتصاد ادغام می گردید تا طرحهایی که وزارت اقتصاد تدوین می کند برای اشتغال زایی وزارت بازرگانی به یکباره وارداتی نداشته باشد. این دو با هم هماهنگ باشند تا از تولیدات داخلی بیشتر استفاده گردد. یا وزارت رفاه با کار و امور اجتماعی ادغام می گردید که هر دو تقریباً در یک مسیر فعالیت دارند. دولت تصمیم داشت وزارت نفت را با نیرو هم ادغام کند که این امر موجب اشکال از طرف مجلس شده بود. اگرچه در دراز مدت اشکالی ندارد اما در حال حاضر این امر به چند دلیل دچار مشکل بود. یکی اینکه خود وزارت نفت یک وزارت گسترده ای است که به اندازه چند وزارتخانه حجم دارد.مورد بعدی اینکه امکان پذیر نبود از اینکه یک وزارت با آن همه گستردگی به نیرو ادغام شوند.

3 – دکتر احمدی نژاد با آن همه محبوبیت و انرژی که در دولت نهم و اوایل دولت دهم از خود به جای گذاشته بود در برخی از پست ها از افرادی استفاده کرده بود که موجب رنجش برخی از دلسوزان گردیده به طوری که مقام رهبری را هم به دخالت واداشته و در برخی از امور به حکم حکومتی هم رسیده است. ایشان با اعتقاد به اینکه برای کار کردن می توان از افراد مخالف هم استفاده کرد باعث شد تا در خیلی از جاها افراد معتقد پس زده شوند و اگر این کار ادامه داشته باشد آینده مورد تهدید قرار گرفته و افرادی که به اصول و مبانی نظام اعتقادی ندارند وارد کارزار خواهند شد. به همین دلیل هر روز شاهد برکناری وزیر و استاندار و فرماندار و بخشداران در سراسر کشور هستیم. در برخی از جاها هیچگونه مدیری انتخاب نگردیده و به وسیله سرپرست اداره می گردد.همین مسئله در فارس هم اتفاق افتاده و هر روز شاهد برکناری یک نفر و مراسم تودیه یک نفر دیگر هستیم. 

4 – افرادی در گذشته با تهمت و افترا برکنار شدند و امروز افرادی جایگزین شده اند که خودشان مورد اتهام بوده و هر روز به دنبال پرونده در دادگاهها حضور دارند.

5 – مجلس هم با توجه به رویدادهایی که در برخی از مناطق از جمله خاورمیانه بوجود آمده سعی دارد تا این مسایل را بدون حاشیه و تنش اداره کمد تا مردم سرزمینهایی که دل به ایران بسته اند از این مسایل ناامید نشوند. 

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس

۱۳۹۰/۲/۳
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز از استان فارس. حقیقتاً امروز با این جمع مؤمن، صمیمى، خونگرم و با این شعارهاى پرمغز و پرمعنا و حضور روشن و صمیمىِ خودتان در اینجا، یاد رشادتهاى بزرگ مردم استان فارس و مردم شیراز را - که کم هم نیست در طول تاریخ معاصر و در گذشته‌هاى نزدیک تاریخى- زنده کردید.
 
حقاً و انصافاً استان فارس و شهر شیراز یکى از قله‌هاى برجسته‌ى کشور ما و ملت ماست؛ قله‌ى برجسته‌ى نیروهاى انسانىِ ممتاز، در علم، در ادب، در پیشرفتهاى گوناگون امور حیات اجتماعى، در مبارزات، در جهاد، در تدین. به تاریخ اخیر قبل از پیروزى انقلاب هم که نگاه کنیم، نام شیراز در حساسترین و حیاتى‌ترین قضایاى اجتماعى ما برجسته است. فرض کنید در قضیه‌ى تاریخى تحریم تنباکو، که سرآغاز یک مبارزه‌ى مردمى و آگاهانه بر علیه تسلط غرب بود، نام میرزاى شیرازى مطرح است؛ که اگر همان حرکت میرزاى شیرازى (رضوان اللَّه علیه) ادامه پیدا میکرد و سیاستمداران و نخبگان کشور همان خط را دنبال میکردند، سرنوشت ایران غیر از آن چیزى میشد که اتفاق افتاد؛ ولى خب، استعمارگرها از غفلتها و از طمعها استفاده کردند، آمدند وسط، خط را قطع کردند. یا در قضیه‌ى جنگهاى مردم عراق با استعمار انگلیس و دخالت انگلیسها، باز آنجا هم اسم شیراز مطرح است. رهبر این حرکت عظیم، مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى - معروف به میرزاى دوم شیرازى - این مرد بزرگ و عالم و مرجع تقلید بود. در خود فارس، علماى بزرگ، شخصیتهاى برجسته و انسانهاى والا بودند؛ چه در مبارزات دوران مشروطه، چه بعد از آن در دوران مبارزات انقلاب اسلامى، و چه در پیروزى انقلاب، و چه بعد از آن تا امروز. این، حالا باب مجاهدت است. البته «الجهاد باب من ابواب الجنّة فتحه اللَّه لخاصّة اولیائه».(1) باب جهاد، باب کم‌اهمیتى هم نیست؛ درِ بهشت است، به روى همه هم باز نمیشود؛ به روى اولیاء باز میشود. این نشان میدهد که مردم مجاهد ما از اولیاى خداوند هستند که این باب روى آنها باز شده است.

 اگر در زمینه‌ى علم وارد شویم، همین جور است. در حرکت علمىِ ممتاز بعد از دوران انقلاب -  بخصوص در سالهاى اخیر - شیراز یکى از پیشروان است. در مسائل سیاسى، در مسائل اجتماعى- در این حوادث دشوار و لُغَزگونه - مردم شیراز جزو آگاه‌ترین‌ها و بابصیرت‌ترین‌ها به حساب مى‌آیند. گاهى حوادث سیاسى آنچنان پیچیده میشود که شبیه لُغَز میشود؛ باز کردنش کار هر کس نیست؛ اما مى‌بینیم که مردم ما هوشیارند، بیدارند؛ و از جمله، مردم عزیز استان فارس جزو جلوترها و پیشروها هستند.

 یک نقطه‌ى برجسته در مسئله‌ى شیراز و استان فارس - بخصوص شیراز - این است که در دوران رژیم طاغوت چند نقطه را انتخاب کردند براى اینکه اینجا را مرکز انحراف از اخلاقیات و معنویات دین قرار بدهند؛ یکى‌اش شیراز بود. خواستند استفاده کنند از روحیه‌ى ادب و هنرى که در این استان موج میزند. خب، استان فارس و شیراز مرکز ادب است دیگر؛ استان هنر و شعر و انواع و اقسام فنون هنرى است، که نشان‌دهنده‌ى روحیه‌ى مردم آنجا هم هست؛ مردمى هنرشناس، هنرپرور، اهل ذوق و اهل دل. رژیم طاغوت خواست از این خصوصیت مردم استفاده کند، آنجا را مرکز گسترش فساد قرار دهد. همان روز هم مردم زدند تو دهن رژیم. بعد هم شما مقایسه کنید توجهات مردم به حرم حضرت احمدبن‌موسى و اخوانشان (علیهم السّلام) را با گذشته، ببینید چقدر توجه، ارادت و علاقه‌ى مردم به این بزرگواران بیشتر است. یعنى مردم درست همان خطى را که نقطه‌ى مقابل سیاست رژیم طاغوت بود، دنبال کردند، باز هم دارند میکنند؛ بعد از این هم همین جور خواهد بود. اینکه ما به مردم استان فارس و مردم شیراز اظهار اخلاص میکنیم، دلیلش اینهاست.

 خب، حالا هم چهارده هزار و ششصد شهید، که پنج هزار نفرشان فقط از خود شهر شیرازند؛ این خیلى رقم بزرگى است. وقتى میگوئیم یک شهید، معنایش این است که دهها نفر وارد این میدان شدند، مجاهدت کردند، جان را کف دستشان گذاشتند، یکى به فیض شهادت نائل شده، بقیه برگشتند. با این حساب، محاسبه کنید چهارده هزار و ششصد شهید یعنى چه؟ یعنى استان، یکپارچه شور و حرکت و عشق به فداکارى، از خود نشان داده است.

 خب، ما که نمیخواهیم مداحى مردم شیراز را بکنیم، یا مداحى مردم عزیزمان را بکنیم؛ نه شما احتیاج دارید، نه توقع دارید. چرا این مطالب را بیان میکنیم؟ این براى این است که على‌رغم دشمن، تاریخ ما، حقیقت موجودیت و واقعیت ملت ما براى دوست و دشمن، براى امروز و فردا مشخص و واضح شود؛ چون تبلیغات دشمنان، درست نقطه‌ى مقابل این است. اینکه یک ملتى پاى حرف خود - که حرف حقى است و براى دنیا و آخرت او اهمیت دارد - اینجور بایستد، این همان چیزى است که کلید اصلى پیشرفت ملتها محسوب میشود؛ درست نقطه‌ى مقابل هدف زراندوزان و زورگویان و زورمداران و قدرتمداران عالم است که به‌غصب میخواهند ملتها را تحت سیطره بکشند و انسانها را اسیر و برده‌ى خودشان کنند. باطل‌السحر این حرکتِ دشمنان همین است که یک ملتى حرف حقى را انتخاب کند، پاى آن حرف بایستد. ایستادگى پاى این حرف، هم او را به هدف میرساند، هم براى دیگرانى که دارند از اطراف تماشا میکنند، میشود یک الگو؛ کمااینکه شما ملت ایران الگو شدید. تحلیلهاى دنیا هم نسبت به مسائل منطقه‌ى ما همین است؛ میگویند ایران الگو شد، ملت ایران الگو شد. و میترسند که همان اتفاقى که در اینجا افتاد، آنجا هم بیفتد؛ یعنى برافراشته شدن پرچم اسلام و ایجاد نظامى مبتنى بر اسلام. این، خاصیت ایستادگى است.

 این است که انسان هرچه زبان به تمجید ملت بزرگ ایران باز کند - با این نشانه‌هائى که حالا در مورد فارس عرض کردیم - زیاد نیست، اغراق نیست، مبالغه نیست. یک درگیرى و جنگى در طول تاریخ برقرار است؛ جنگ بین یک معدودى از طمع‌ورزان و قدرت‌طلبان و زراندوزان و مستکبرین عالم، و توده‌ى مردم و ملتها. در تمام تاریخ، این جنگ وجود داشته است. آن مستکبرین سلاح داشتند، پول داشتند، صداى بلند داشتند؛ و چیزهائى را هم نداشتند: اصلاً رحم نداشتند، اصلاً انصاف نداشتند؛ حاضر بودند فجایع بزرگ و فجیع‌ترین جنایتها را انجام دهند، براى مقاصد خودشان. ملتها فقط جانشان، عزمشان و ایمانشان را داشتند. ملتها هر جا این ابزارهاى بزرگ را به میدان آوردند و ایستادگى کردند، طرف مقابل شکست خورده است. ولى خب، همیشه اینجور نبوده که ملتها بتوانند استقامت کنند، ایستادگى کنند، جان و عزم و همت و ایمان را به طور کامل به میدان بیاورند؛ هر جا آوردند، پیش رفتند.

 این جنگ، امروز هم هست. قدرتهاى مستکبر دنیا - یعنى قدرتهاى غربى، قدرت آمریکا، قدرت صهیونیستها - حد یقف ندارند؛ میخواهند بر همه‌ى دنیا، بر همه‌ى منابع مالى عالم، بر همه‌ى نیروهاى انسانى تسلط پیدا کنند. خب، تقصیر ملتها چیست؟ چرا باید ملتها تحمل کنند؟ ولى متأسفانه واقعیتها این شده. از جنس خودشان کسانى را در رأس ملتها میگمارند تا منافع آنها را تأمین کنند و هرچه میتوانند، علیه منافع مردم کار کنند و به مردم فشار بیاورند. در حدود دویست سال اخیر که مسئله‌ى استعمار به وجود آمده است، این به شکلهاى مختلف در دنیا اتفاق افتاده است. ملتها دیگر در این دوران مشکلشان فقط این نیست که با یک دیکتاتور مواجه‌اند، با یک آدم مستبد مواجه‌اند؛ مشکلشان این است که این دیکتاتور عقبه‌اى از قدرتهاى بین‌المللى دارد؛ آنها هستند که دارند منافع این کشور و این ملت را پایمال و نابود میکنند. مشکل دوران استعمار این است. با این دید که نگاه کنیم، همه‌ى این مسائل، درست تحلیل میشود. قضایاى امروز هم همین جور است.

 امروز به برکت اسلام، به برکت انقلاب اسلامى، به برکت بیدارى عمومى اسلامى، یک حوادثى در منطقه دارد اتفاق مى‌افتد. مطمئناً این بیدارى مردم به نتیجه خواهد رسید؛ همچنان که تا امروز، تا این ساعت، در نقاطى به نتیجه رسیده است. عزم مردم، ایمان مردم، آمادگى مردم براى فداکارى، هرچه بیشتر ادامه پیدا کند، احتمال پیروزى آنها بیشتر خواهد شد. این، آن چیزى است که استکبار، آمریکا و صهیونیستها نمیخواهند اتفاق بیفتد؛ نمیخواهند مردم ایستادگى کنند. آمریکا در این قضایا غافلگیر شد، ضربه به او ناگهانى وارد شد؛ صهیونیستها همین جور، دولتهاى مستعمرِ پرمدعاى اروپائى همین جور - اینها غافلگیر شدند - اما میخواهند هر جور ممکن است، بر صحنه مسلط شوند. البته خوشبختانه تا حالا نتوانسته‌اند؛ در یکى دو کشور که اصلاً نتوانستند، در یکى دو کشور دیگر هم دارند تلاش میکنند. مطمئناً این بیدارى چیزى نیست که تمام بشود؛ این حرکت مردم به سمت جلو چیزى نیست که به عقب برگردد. هر کارى بکنند، این حرکت نهایت خوبى دارد به نفع مردم و به زیان قدرتها. البته ملتها باید بهوش باشند، بدانند که دشمن کمین‌کرده است.

 یک جاهائى هم حقاً و انصافاً ظلمِ آشکار میکنند. الان در مسئله‌ى بحرین، در مسئله‌ى لیبى، در مسئله‌ى یمن، همه‌ى کسانى که میتوانند در این قضایا داورى کنند، اگر دقت کنند، این قدرتهاى غربى را جنایتکار و مقصرِ غیرقابل اغماض خواهند شناخت. اینها دارند به مردم ظلم میکنند. تحلیل اینها کار تحلیلگران سیاسى است؛ خب، تحلیل میکنند، میگویند؛ آنچه که سرجمع همه‌ى اینهاست، این است که امروز آمریکا و غرب و اینها دارند به نفع صهیونیستها، به نفع دولت جعلى اسرائیل، به این مردم فشار مى‌آورند و ظلم میکنند؛ که بیش از همه هم مردم بحرین متأسفانه مورد ظلم قرار گرفته‌اند.

 چون جمهورى اسلامى موضع حق را انتخاب میکند، حرفش را صریح میزند، همه‌ى حملات تبلیغاتى را برمیگردانند به طرف نظام جمهورى اسلامى. دلشان میخواست جمهورى اسلامى یک تماشاگر بى‌تفاوت باشد؛ چنین چیزى ممکن نیست، این طبیعت جمهورى اسلامى نیست. نه ملت، نه مسئولین، نه دولت، نه نخبگان سیاسى، معلوم است که در این درگیرى ظالمانه‌اى که از سوى مستکبرین با مردم به وجود آمده است، نمیتوانند بى‌تفاوت و تماشاگر بمانند. آن وقت میگویند ایران دارد دخالت میکند! چه دخالتى؟! کدام دخالت؟! در بحرین، در لیبى، در یمن، ایران چه دخالتى کرده؟ بله، دخالت همین است که ما نظرمان را صریح گفته‌ایم؛ ما از اخم قدرتهاى پوشالى دنیا هرگز نترسیدیم، ملاحظه نکردیم و نخواهیم کرد. ما حرف حق و موضع حق را صریح بیان میکنیم. موضع حق این است که مردم بحرین حق دارند؛ معترضند، اعتراضشان هم بجاست. با هر انسان صاحب بینشى در دنیا میخواهید این را در میان بگذارید، وضعشان را بگوئید، نوع حکومت کردن به این مردم مظلوم را بگوئید، نوع کارى که حکامِ آنجا در استفاده‌ى از این کشور کوچک کردند، تشریح کنید، تا ببینید دستگاه حاکم را محکوم میکنند یا محکوم نمیکنند. اشتباه میکنند با مردم مواجه میشوند؛ فایده‌اى ندارد. خب، ممکن است شما یک فشارى بیاورید، وحشیگرى‌اى بکنید، یک چند صباحى یک آتشى را خاموش کنید؛ لیکن خاموش نخواهد شد، روزبه‌روز عقده‌هاى مردم را بیشتر و غیظ آنها را شدیدتر خواهید کرد. یک وقت آنچنان زمام کار از دستتان در خواهد رفت که دیگر هیچ جورى نشود بخیه زد. اشتباه میکنند؛ هم آنها اشتباه میکنند، هم آن کسانى که از خارج از بحرین نیرو وارد میکنند، بشدت در اشتباهند؛ خیال میکنند با این حرفها میشود حرکت یک ملت را از بین برد. خب، حرف جمهورى اسلامى اینهاست؛ در مورد یمن هم همین جور، در مورد لیبى هم همین جور. در لیبى غربى‌ها دارند با ملت لیبى بازى میکنند. کشورى در نزدیکى اروپا - یک ساعت راه تا قلب اروپا - و سرشار از نفت؛ نمیخواهند در آنجا یک حکومت مردمى، آن هم مردمى که مسلمانند، سر کار بیاید؛ دارند همین طور بازى میکنند، دست به دست میکنند، مردم را بازى میدهند. خب، مردم میفهمند، مردم لیبى میفهمند. و همین طور در جاهاى دیگر.

 مجرم اصلى در این حوادث، بلاشک مستکبرین عالم، دستگاه استکبار بین‌المللى و شبکه‌ى صهیونیستى بین‌المللى است که الان هم از همین هیاهوها و سر و صداها صهیونیستها دارند استفاده میکنند؛ روى مردم غزه فشار مى‌آورند، روزانه از آنها شهید میگیرند. جا دارد ملتهاى منطقه، دولتهاى منطقه، آنهائى که دلشان براى حقایق میتپد، از عملکرد رژیم صهیونیستى غفلت نکنند.
 این، وضعیت نظام جمهورى اسلامى است. لذا شما ملاحظه کنید؛ تبلیغات، تلاش سیاسى، تلاش اقتصادى، تلاش امنیتى از سوى آمریکا و اینها متوجه به جمهورى اسلامى است. البته جمهورى اسلامى به توفیق الهى محکم ایستاده است، اما آنها دارند رذالت خودشان را میکنند؛ آنها کوتاه نیامده‌اند. استحکام نظام جمهورى اسلامى موجب شده تیغ آنها کُند شود، بر صخره فرود بیاید. و من میخواهم بگویم این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثتهاى سیاسى و تفتینهاى سیاسى میخواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد.

 شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند. میدانند که دولت مشغول تلاش و فعالیت و خدمت است. خب، واقعاً در کشور دارد خدمت انجام میگیرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما که راجع به شخص قضاوت نمیکنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار میدهیم. آنجائى که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست. و بحمداللَّه امروز کار دارد انجام میگیرد. مسئولین دولتى هم حقاً و انصافاً دارند تلاش میکنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئیس جمهور. اینها شب و روز ندارند؛ من مى‌بینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها براى کشور خیلى باارزش است. بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند.

 عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهى شامل است؛ این را بدانید. تا ما توى میدان هستیم، سایه‌ى لطف الهى هست. ماها - من یک جور، شما یک جور، آن دیگرى یک جور، چهارمى یک جور - اگر سراغ مسائل شخصى خودمان برویم و اهداف را فراموش کنیم، البته کمک الهى هم کم خواهد شد.
 اما امروز ملاحظه میکنید که مردم خوشبختانه در همه جاى کشور در صحنه‌اند، در عرصه‌اند؛ مسئولین همین جور، قواى سه گانه بکلیتها همین جور. قواى سه گانه - هم قوه‌ى مقننه، هم قوه‌ى مجریه، هم قوه‌ى قضائیه - واقعاً وارد میدانند؛ من دارم از نزدیک مشاهده میکنم، مى‌بینم؛ دارند تلاش میکنند، دارند کار میکنند، دارند مجاهدت میکنند، عرقشان در مى‌آید. کارها کارهاى سنگینى است؛ کارهاى کوچکى نیست.

 حالا ما گفتیم جهاد اقتصادى. یک حرکت عظیمى جلوى همت مسئولین کشور هست. هم مردم، هم مسئولین باید دست به دست هم بدهند، امسال این حرکت جهاد اقتصادى را شروع کنند. همان طور که گفتیم، شعارهاى سال به معناى شروع این جریان است، نه اینکه مخصوص امسال است. خب، اینها دارد الحمدللَّه انجام میگیرد. حالا نقص در کار همه‌مان هست؛ بنده هم نقص دارم، رؤساى قوا هم خالى از نقص نیستند، مسئولین هم خالى از نقص نیستند. باید به خداى متعال پناه ببریم، نقصهاى خودمان را بشناسیم، آنها را کم کنیم؛ در کار عظیم این ملت بزرگ و این حرکت عظیمى که این ملت دارند، گره ایجاد نکنیم.

 از خداوند متعال میخواهیم نظر رحمت و نگاه رحیمانه و رحمانانه‌ى خود بر ملت ما را هرگز سلب نفرماید. ان‌شاءاللَّه قلب مقدس ولى‌عصر را نسبت به ما مهربان کند و دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما کند. از خداوند متعال میخواهیم شهداى عزیز ما و امام بزرگوار ما را - که سلسله‌جنبان این حرکت بزرگ بود - در عالى‌ترین و والاترین مقامات قرب خود جایگاه بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 27 
در این دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین ایمانی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز در سخنانی، وجود سومین حرم اهل بیت در شیراز، علمای بزرگ استان فارس، نقش مردم در دوران نهضت اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تقدیم 14 هزار و 600 شهید در دوران دفاع مقدس را از جمله ویژگی‌های برجسته مردم متدین و ادب‌پرور استان فارس برشمرد.سردار غیب پرور، فرمانده سپاه پاسداران استان فارس هم در سخنانی گزارشی از برگزاری کنگره سرداران و 14 هزار و 600 شهید استان فارس ارائه کرد.