شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

فرهنگ لغات خانوادگی و روابط خویشاوندی میگونی از طریقِ بررسی واژه ها و اصطلاحات خویشاوندی

شاید تا حدودی از طریق واژگانی که برای افراد نسبی و سببی به کار گرفته میشود، بتوان انوع ارتباط دور و نزدیک، قدرت، جنسیت و انتظارات را در زندگی خویشاوندی مشخص کرد.

میگونی فارسی

پیئَر: پدر

پیئَری: مربوط به پدر

مار(نَنَه): مادر

ماری: مربوط به مادر

گَتین (گَت) پیئَر (بابا): پدربزرگ

گَتین نَنَه، بی بی: مادر بزرگ

نَنجان: مادربزرگ

وَچَه: فرزند، بچه

ریکا: پسر

ریکاک: پسر کوچک

گَتِ ریکا: بزرگترین پسر

کوشکه ریکا: کوچکترین پسر

کیجا: دختر

گَتِ کیجا: بزرگترین دختر

کوشکه کیجا: کوچکترین دختر

کیجاک: دختر کوچک

وَچِه زا: نوه

ریکا (پسر) زا:  نوه پسری

ریکا زا بِزا: نتیجه پسری

کیجا زا: نوه‌ دختری

کیجا زا بِزا: نتیجه دختری

بِرار، داش: برادر

بِرار زا: برادر زاده

بِرار زِن (زَنداش): زن برادر

خواخِر: خواهر

دَدَه: آبجی

خور زا: فرزند خواهر

دِتَر زا: نوه دختری

پدر، مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ و فرزندان بیشترین کاربرد اسامی نزدیکترین افراد فامیل به یکدیگر هست که از ابتدای ورود هر آدمی به این دنیا (تولد)، روزمره با آن سر و کار دارد. در این صورت اصلی ترین افراد خانواده تشکیل می شوند از پدر و مادر و فرزندان ریکا و کیجا است. ریکا و کیجا برای پسران و دختران غیر فرزند هم به کار می رود. اگر بخواهیم این واژه را مالکیت بدهیم در انتهای آن حرف (م و ش) را اضافه میکنیم. مانند: ریکام، کیجام، ریکاش، کیجاش

برخی خانواده ها مادر بزرگشان را با نام یکی از فرزندانشان می شناسند. مانند: ننجان جعفر در اینجا جعفر قرار نیست فرزند اول خانواده باشد. شاید به دلایلی نام یکی از فرزندان در پسوند نام مادر بزرگ قرار میگیرد. ننجان ( مادر جان) برای مادر بزرگ بکار میرود. مادر بزرگ احترام ویژه ای در خانواده دارد و بچه ها از کودکی به مادر بزرگ ننجان میگویند. اگرچه پدر و مادر و خواهر و برادر نزدیکتر به آدمی هستند، اما این تنها مادر بزرگ است که پسوند جان را به خود گرفته است.

در سعدی شیراز برای صدا زدن نام همسر از نام فرزند بزرگ خانواده کمک میگیرند. مثلا: ننه امید، ننه زهرا

عَم: عمو

عَمو زا بِزا زا: زن فرزندِ فرزند عمو زاده و نسل های دورتر

عَمو زا بِزا زا: فرزندِ فرزند عمو زاده و نسل‌های دورتر

عَمو زا بِزا: فرزندعموزاده

عَمو زا: پسرعمو

عَمو زا: عموزاده

عَمو وَچَه: فرزند عمو

عَمو: عمو

عَمویی دِتَر (کیجا):  دخترعمو

عَمویی ریکا: پسرعمو

عَمِه زا: عمه زاده

عَمِه شی: شوهر عمه

عَمَه یی ریکا: پسر عمه

عَمَه یی کیجا (قِزی): دختر عمه

عَمَه یی وَچَه: بچه عمه

عَمَه: عمه

دویی: دایی

دویی ریکا: پسر دایی

دویی قُزی: دختر دایی

دویی قُلی: پسر دایی

دویی کیجا: دختر دایی

خالِه ریکا: پسر خاله

خالِه زا: خاله زاده

خالِه شی: شوهر خاله

خالِه کیجا: دختر خاله

خالِه وَچَه: فرزند خاله

خالَه: خاله

نزدیکترین خویشاوندان به خانواده عمو، دایی، عمه و خاله هستند. در بین این چهار مورد عموها نزدیکترین فامیل به حساب میآیند. برخی بر این ادعا تاکید دارند که چون خانه عموها نزدیکتر از خانه دایی و عمه و خاله است؛ به همین دلیل خویشاوندان پدری نزدیکترین مورد به خانواده مادری هستند. برای صدا زدن یک فرد غیر فامیل از لفظ عمو هم استفاده میشود. 

در سعدی شیراز به تبعیت از مهاجران روستاهای خرامه به پدر بزرگ مادری میگویند: بوآی دویی یعنی (بابای دایی) ننه دویی (مادر دایی) که این مورد در ابتدا یک شکایت درونی برای من ایجاد میکرد که چرا پدر بزرگ صدایش نمیکنند. بعدها متوجه شدم که این مورد اهمیت دایی را نشان میدهند. 

در میگون هم در بین زنان غیر از مادر و خواهر، خاله و عمه مانوس ترین فامیل به خانواده هستند. از بین این دو مورد خاله به لحاظ اینکه احساساتی همانند مادر دارد، تعلق خاطرش بیشتر است. برای صدا زدن زنان غیر فامیل هم واژه خاله بر لب مینشیند. برای اشاره کردن به فرزندان عمو و به احترام عمو، واژه عمو گفته می شود و برای فرزندان دایی به احترام دایی، هم دایی گفته میشود.

اِجاق روشِن کُن: فرزند، روشن کننده اجاق خانه

از پیئَر تَنی: فرزندانی که تنها پدرشان مشترک است.

از مار تَنی: فرزندانی که تنها مادرشان مشترک است.

باجِناق: باجناق

مرد خانواده برای اشاره کردن به فرزندان خواهر زن می گویند: فرزند باجناق و نمیگویند فرزند خواهر زن. در صورتی که خواهر زن نزدیکتر از باجناق است. مرد خانه با باجناق صمیمی تر از خواهر زن است. یک نوع مرد سالاری در دل این اشاره ها وجود دارد.

زَن: زن، همسر، مونث

زَن بِرار: برادرزن

زَن پیئَر: زن بابا

زَن خواخِر: خواهرزن

زَن دویی: زن دایی

زَن عَمو: زن عمو

زَن عَمو: زن عمو

زَن مار: مادرزن

زَنی نا پیئَری: ناپدری زن

زَنی نا ماری: نامادری زن

بیوِه زَن: زن بیوه

زن واژه عمومی است و برای جنس مونث و به همه زنان گفته میشود. برای همسر هم از واژه زن استفاده میشود. مثل: مِنی زَن: زن (همسر) من

شی بِرار زا: برادرزاده شوهر

شی بِرار: برادرشوهر

شی پیئَر: پدر شوهر

شی خور زا بِزا: فرزندِ فرزندِ خواهرشوهر

شی خور زا: فرزندِ خواهرشوهر

شی خواخِر: خواهرشوهر

شی مار: مادر زن

شی مار: مادرشوهر

شی نی زَن بِزا: فرزند زن از شوهر سابق

شی نی نا ماری: ناپدری شوهر

شی نی ناماری: نامادری شوهر

شی: شوهر

عاروس (پِسَر زَن): عروس

زوما (خواخِری شی): داماد

اگر چه برای احترام بین عروس و داماد فرق آنچنانی وجود ندارد، اما عروس که در خانه پسر و نزدیک به آنها زندگی میکند، از موقعیت و اختیارات و قدرت بیشتری برخوردار است.

مَرد: مرد

بیوِه مَرد: مرد بیوه

عَضَبِ مَردَک: مرد عضب

گاهی برای استفاده از شوهر واژه مرد را بر زبان می آورند. مانند: مَردِت خُنِه دَرَه؟ (همسرت خانه هست؟)

وِسنی: هوو

وِسنی زا بِزا: فرزندِ فرزند هوو

وِسنی زا: فرزند هوو

نا ماری: نامادری

ناتنی پیئَر (کَلِ پیئَر): ناپدری

ناتَنی بِرار: برادرناتنی

ناتَنی خواخِر: خواهرناتنی

ناتَنی ریکایی زَن: زن پسرناتنی

به قول استاد باطنی وجود واژه هوو نشان دهنده چند زنی در میان اجتماع است. جز در چند مورد استثنایی، این مورد در میگون زیاد رونق نداشته است. بیشتر ازدواج ها پایدار و آمار طلاق به مراتب کمتر از برخی جاهای مشابه جمعیتی وجود دارد. پدر ناتنی که با واژه (کلِ پیئر) تلفظ میشود و مادر ناتنی (نا ماری)؛ یک نوع استقبال اجباری است که در برخی مواقع به وجود می آید. اما با شکل گیری این اتفاق در اشاره فرزندان قبلی و آنهایی که در آینده به دنیا می آیند با پیشوند ناتنی تلفظ می شود.

یاری: جاری

جاری در واقع کمک، یار، همدم و همراز همسر میشود که در لفظ میگونی یاری خطاب میشود.

حَرومزادَه: حرامزاده

این واژه برای برخی از افرادی که آشکار و نهان فسق و فجور میکنند تلفظ میشود. در واقع فرزند نامشروعی است که به دنیا میاید.

یک سری افراد در جامعه وجود دارند که به نوعی از احترام ویژه ای برخوردار هستند. برای اشاره یا صدا زدن این افراد از واژه های زیر استفاده میکنند.

۱- سِد: سیّد (سد آقا)

2 - سِد زا: سید زاده، فرزند سید

3- مُلا زا: فرزند آخوند

4- مُلا زَن: زنِ ملا

5- زَن حاجی: زن حاجی

در گویش میگونی فقط زن حاجی میتواند از ارزش حاجی بودن شوهرش بهره ببرد و برای دختر و پسر و خواهر و برادر حاجی واژه ای نداریم.

6- سِیِدی زَن: زن سید

برخی از سادات ویژگی عرفانی خاصی دارند که میتوان در حاجات شخصی، دعا و رفع بلایا و غیره از آنها کمک گرفت. مانند: یا جد سیّده عذرا

7- شِیخی زَن و شِیخ زا: زن شیخ و فرزند شیخ 

احتیاج به ویرایش دارد.

سعید فهندژی سعدی

دمی با سعدی

دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند

یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

نظر آنان که نکردند در این مشتی خاک

الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند

عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند

گر همه ملک جهان است به هیچش نخرند

تا تطاول نپسندی و تکبر نکنی

که خدا را چو تو در ملک بسی جانورند

این سراییست که البته خلل خواهد کرد

خنک آن قوم که در بند سرای دگرند

دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان

حق عیان است ولی طایفه‌ای بی‌بصرند

ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست

دیگران در شکم مادر و پشت پدرند

گوسفندی برد این گرگ معود هر روز

گوسفندان دگر خیره در او می‌نگرند

آن که پای از سر نخوت ننهادی بر خاک

عاقبت خاک شد و خلق بدو می‌گذرند

کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق

تا دمی چند که مانده‌ست غنیمت شمرند

گل بی خار میسر نشود در بستان

گل بی خار جهان مردم نیکوسیرند

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز

مرده آن است که نامش به نکویی نبرند