شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

عباس کیارستمی و درد و دل هایی به رنگ گیلاس

     عباس کیارستمی با همه ی بالا و پایین هایش بالاخره زیر خاک را تجربه کرد که ار خداوند سبحان برای ایشان طلب مغفرت و آمرزش می طلبم.  

(تصاویر) خاکسپاری عباس کیارستمی

     نمی دانم چرا هر کسی که با نظام زاویه پیدا می کند بعد از مرگش او را اسطوره می کنند. زمانی که با دوستان به سینما رفتیم و فیلم کلوزآپ ایشان را دیده بودیم فکر می کردیم که به ریش دارها، محجبه ها و افراد فقیر جامعه توهین شده است. ریش هایمان را نگه داشتیم و در آن شلوغی به سرعت از سینما خارج شدیم. عباس کیارستمی مثل همه ی هنرمندان و کارگردانان و  هنرپیشه گان یک روزی به دنیا آمد و چند اثر از خودش به یادگار گذاشت و رفت. برخی او را در حد حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی می دانند و می خواهند که روی مزارش هم همانند این ها آرامگاه و مقبره ی باشکوهی بنا شود. برخی هم همانند شهردار محلمان  درخواست می کنند تا او را در زادگاهش میگون به خاک بسپارند و آرامگاهش را هم متقبل می شوند. اصلاً ما از بچگی نمی دانستیم عباس کیارستمی میگونی بود یا نبود!؟   

     برخی از همان اوان می گفتند: پدرش میگونی است و برخوردی با میگونی ها داشت و به صورت قهر از میگون خارج می شود و دیگر هم به میگون بر نمی گردد. ما هم گاهی برای این که خودمان را در محل های غریب بزرگ کنیم عباس کیارستمی را مطرح می کردیم و با میگونی بودتش خودمان را بزرگ می کردیم. اما نمی دانم ایشان افتخار میگونی بودنش را جایی بیان می کرد؟! همیشه از خودم می پرسیدم چرا ایشان یک بار در مصاحبه ها، گفتگوها، زندگینامه ها، فیلم ها و نوشتارهایش یک بار از میگون سخنی به میان نیاورده است که شهردار محلمان شوق تدفین ایشان را در میگون دارد. طعم گیلاس ایشان با طعم گیلاس میگون متفاوت است. شاید ایشان یک بار هم طعم گیلاس میگون را نچشیده باشد. احتمالاً گیلاس های لواسان بود که مزه اش به دهان ایشان نشست و بعد از مرگش او را در لواسان دفن کردند. این که چرا ایشان را در لواسان دفن کردند نمی دانم، اما باید گفت که خانه ی دوستان و آشنایان و هم کیشان ایشان را می توان از پل بالامحل تا انتهای قلعه باغ میگون پیدا کرد. 

مخلصیم

حاج علی مومن کیارستمی اسطوره ی عمران و آبادی میگون چشم از جهان بست

     با خبر شدیم حاج علی مومن کیارستمی،مردی از جنس عمران و آبادی میگون، چشم از جهان بست. مردی با غرور و تعصب، پاک دست و مومن، معدنی از تلاش بی وقفه در راه آبادانی محل، بزرگی با اقتدار و ریش سفیدی از جنس خوبان که تمام صفحات تاریخی میگون نام و یاد ایشان ثبت و ضبط شده است. در یک تحقیق تاریخی پیرامون میگون از هفتاد سال قبل به این طرف وقتی به هر جایی سرک می کشیدیم نامی و اشاره ای از ایشان برده شده است. در دیوار چینی اطراف رودخانه ی میگون، در برق رسانی، در حوضه ی آب و سیستم لوله کشی، در خیابان سازی و حمل و نقل، در صدا و سیما، در پست و مخابرات و همه و همه نشان از عزم جزم ایشان در تلاش و سازندگی بود.  

   

     حاج علی مومن کیارستمی مردی به تمام معنا شجاع بود. در هر کاری که پیش قدم می شد تا سرانجام و نتیجه ی نهایی دست از آن کار نمی کشید و از هیچ کس و هیچ چیز هراسی نداشت. 

     حاج علی مومن کیارستمی در اوج اقتدار و بی باکی فردی بسیار رئوف و مهربان بود. اگر دلش از کسی می گرفت کافی بود یک نگاه محبت آمیز از طرف مقابل سر بزند و آن وقت بود که ایشان هم گذشته ها را فراموش می کرد. واقعاْ فراموش می کرد و هیچ کینه ای در دلش راه نمی داد. 

     حاج علی مومن کیارستمی تنها برای عمران و آبادی محل کار می کرد نه برای جیب خودش. تنها منزل ارثی پدرش که از ابتدای طفولیت تا آخرین روز حیاتش در آن به سر می برد شاهد این ادعای من است. ایشان اگر چشم داشتی به مال و منال داشت و یا اگر با آن همه دوست و آشنایی که داشت می توانست زمین های زیادی بخرد و خانه اش را هم هر چند سال یک بار تعویض و ترمیم نماید. ایشان به همان داشته های قانونیُ ارثی و حلال خودش قانع بود. شاید به خاطر همین رزق و روزی حلال بود که ایشان در شب قدر و در شبی که به نام امیر المومنین (ع) رقم خوردهُ چشم از دنیا ببندد و با خیالی آسوده به سرای باقی بشتابد.  

     حاج علی مومن کیارستمی شاید از آخرین بازماندگان تیره ی بزرگی و ریش سفیدی سه ده اخیر میگون و رودبارقصران است که از دنیا رخت بربست. دورانی که بزرگی و ریش سفیدی از یک جایگاه و منزلت قابل قبولی نزد عامه ی مردم برخوردار بود. آن دورانی که یک نخ ریش و سبیل ضمانت، غیرت و تعصب افتخار، مردی و مردانگی قدرت و عفت و پاکدامنی نجابت بود.

     حاج علی مومن فقط و فقط برای خانواده اش نبود که حقی بر گردن همه ی میگونی ها دارد و از این طریق مصیبت از دست دادن این مرد بزرگ را به خانواده و اهالی محترم میگون تعزیت و تسلیت عرض می نماییم.

     شنیدم در مراسم تشییع و ختم هم سفره ی گسترده ای پهن نکرد. این عملش هم همانند عمل های قبلی اش ستودنی و شجاعانه بود. یکی از زشتی های مراسم ختم متوفی، تهیه ی اطعام از طرف بازماندگانی هست که خودشان در ماتم از دست دادن عزیزشان عزادارند. با این حال و روز باید پذیرای مردمی باشند که برای عرض تسلیت و تسلّای بازماندگان آمدند. آخر این چه تسلا دادنی است که عزاداران بیشتر از میّت به فکر تهیه و تدارک ، آن هم با این گرانی و تورم است. چه زیبا بود سال هایی که مردم میگون مراسم خوم داشتند. یعنی هر کسی می مرد، اطرافیان، همسایگان و مردم محلّه با تدارک اطعامی در حد نان، پنیر، سبزی، کتلت، کوکو، ماست، سرشیر، شیر، مربا را به مسجد می آوردند و همه هم بدون کارت دعوت، دعوت بودند. شاید عزیزی چشم از دنیا ببندد و بازماندگانش هم نداشته باشند، آن وقت است که باید شرمسار بشوند. پس بهتر است که هم به سفارش اسلام و هم به رسم قدما این هزینه های گزاف را در هنگام ختم متوفا حذف کنیم.

روحش شاد و یادش گرامی باد

خدایا در این شب های نورانیت پدر و مادرم را بیامرز

خدایا تو را به این شب های نورانیت قسم می دهم پدر و مادرم را مورد مرحمت خودت قرار بده   

   

 «رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی‌ صَغیرا»؛ پروردگارا، همان‌گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
 «رَبَّنَا اغْفِرْ لی‌ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ»؛
پروردگارا، من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا می‌شود، بیامرز. 

«رَبِّ اغْفِرْ لی‌ وَ لِوالِدَیَّ» پروردگارا مرا، و پدر و مادرم را بیامرز.
 
امام سجاد (علیه السلام) در یکی از دعاهای خود در صحیفه سجادیه ، توصیف جامعی از موقعیت برجسته پدر و مادر، منزلت والای ایشان و حقوق و تکالیفی که فرزندان نسبت به آنان دارند، بیان نموده‌اند. یکی از نکات ارزش‌مندی که از این دعای شریف به دست می‌آید، این است که باید در حق والدین خود دعا کنیم. حضرتش در فرازی از این دعا چنین می‌فرماید:«اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَهُمَا فِی أَدْبَارِ صَلَوَاتِی، وَ فِی إِنًی مِنْ آنَاءِ لَیْلِی، وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِی. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِی مَغْفِرَةً حَتْماً، وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِی لَهُمَا رِضًی عَزْماً، وَ بَلِّغْهُمَا بِالْکَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ. اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لِی فَشَفِّعْنِی فِیهِمَا حَتَّی نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ الْمَنِّ الْقَدِیمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»؛ خداوندا ، پس از هر نماز من و در هر وقت دیگر از اوقات شب و در هر ساعت از ساعات روز، پدر و مادرم را از یاد من مبر.
بار خدایا، درود فرست بر محمد و خاندانش و مرا به سبب دعایی که در حق ایشان می‌کنم بیامرز و آن دو را به سبب نیکی و مهربانی که در حق من کرده‌اند از مغفرت خویش بهرمند فرما و به
شفاعت من از ایشان خشنود شو و نیک خشنود شو. و آنان را گرامی دار و به جاهای امن و آسایش بهشت رسان.
خداوندا، آن دو را شفیع من گردان اگر آنها را پیش از من آمرزیده‌ای، و مرا شفیع ایشان گردان اگر مرا پیش از ایشان آمرزیده‌ای، تا من و پدر و مادرم در سایه لطف و رأفت تو، در سرای
کرامت و جایگاه مغفرت و رحمت تو، همنشین هم گردیم، که تو را بخشایش بزرگ است و نعمت قدیم. و تو مهربان‌ترین مهربانانی.