شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

روند هنر و نمایش در میگون به بهانه جشنواره فیلم های سینمایی دهه فجر 96


دیروز جوایز مربوط به جشنواره فیلم های فجر در مراسمی اهدا شد. این مراسم مرا واداشت تا درباره روند هنر و نمایش در میگون، آنچه در ذهن من می گذرد، به رشته تحریر بیاورم.

     روند هنر و نمایش در میگون: میگون از دیرباز نسبت به نوعی از هنر و نمایش سابقه دارد. گذشته از یک سری خوانندگان قدیمی که به نوعی منسوب به میگون بودند. افرادی هم بودند که به صورت انفرادی با سازهای بادی هنر آفرینی می‌کردند. از جمله‌ی این افراد، می‌توان به آقای عزیز بختیاری نام برد. ایشان در مجالس عروسی، در مواقع شادی و غیره ساز می‌نواختند. برخی از افراد میگونی هم صداهای خوبی داشتند. اگرچه به صورت حرفه‌ای و علمی صداهایشان را تقویّت نکردند، امّا هر‌جایی که پیش می‌آمد، آواز‌خوانی می‌کردند. در حین کار، در مجالس عروسی و در چوپانی و غیره. صداهای آقایان ناصر سالارکیا، صدراله سلیمانی (سیف اله)، صدراله کیارستمی و ... را می‌توان نام برد. در عروسی‌ها افرادی از زن و مرد نوعی رقص بومی انجام می‌دادند. بعدها که رادیو، گرام و تلوزیون وارد شد، رقص (سِما) و آوازها هم تقلیدی شد. چاوش‌خوانی و چاوش‌خوانان هم یک نوع هنری داشتند که چاوش‌خوانی را در میگون زنده نگاه داشتند. از جمله‌ی این افراد می‌توان به برادران محمدی: حاج علی آقا، حاج درویش و حاج حمزه اشاره کرد. گوش‌های ما پر است از لالایی‌های مادرانه‌ای که هنگام شب برای ما خوانده می‌شد. برخی از افراد باسواد در خانه‌هایشان کتاب‌های هزار و یک شب، امیر ارسلان نامدار، شاهنامه، بوستان و گلستان داشتند و در شب نشینی‌های زمستانه با آب و تاب می‌خواندند. برخی هم علارغم بی سوادی، افرادی بودند که در بیان قصه‌ها، داستان‌ها (آسِنی)، مخاطب را میخکوب می‌کردند. علاوه بر افراد بومی مطربانی هم برای مجالس عروسی دعوت می‌شدند که نوعی خوانندگی و نوازندگی زنده و روحوضی اجرا می‌کردند. گذشته از همه‌ی این‌ها، تعزیه اگر چه مادر موسیقی و نمایش مذهبی است و می‌گویند بیشتر دستگاه‌های موسیقی ایرانی هم از تعزیه الگوبرداری شد؛ می‌توان گفت میگون در این زمینه هم سابقه‌ی زیادی دارد. مردانی که مجالس تعزیه را سینه به سینه از آباء و اجدادی خودشان فرا گرفتند و در حسینیه‌ی میگون اجرا می‌کردند، پیشکسوتان نمایش زنده‌ی مذهبی میگون هستند.

     همانگونه که قبلاً بیان شد، قبل از انقلاب ایجاد مدارس به سبک کلاسیک و تاسیس کتابخانه­ی قدیمی میگون تاثیر زیادی در مطالعه و کتابخوانی بچّه­های میگون گذاشته بود. رفت و آمد به تهران و دیدن سینماها، تئاترها، کتاب فروشی­ها، و غیره، ورود تلوزیون به میگون، روزنامه­های کیهان و مجلّات ورزشی و فرهنگی که توسط برادران حیدری و همچنین روزنامه‌ی اطلاعات که در ابتدا توسط آقایان مطلب رجبی و سید ‌رضوان میرمحمدی تهیّه و توذیع می­شد، از جمله مواردی بود که توانست سطح مطالعه و فرهنگ و هنر مردم میگون را افزایش بدهد.

      اولین باری که وارد صحنه­ی نمایشی شدم، اواسط دهه­ی 40 بود. یادم هست در مراسم ششم یا نهم آبان، که هر ساله جشن می­گرفتند، تعدادی از دانش‌آموزن دبیرستان خواجه‌نصیر طوسی میگون اقدام به تمرین تئاتر میکردند. در قسمت جنوبی ایستگاه میگون که بعدها از آن فضا برای سالن ورزشی پینگ پنک، فوتبال دستی و بیلیارد استفاده می­شد، سکّویی برای سن درست کردند و میز و صندلی مدرسه را برای تماشاچیان به آنجا انتقال دادند. پنجره­ها را با پارچه­هایی پوشش دادند تا فضای داخلی آن تاریک بشود. قسمت سن را هم با لامپهایی روشن کرده بودند تا بینندگان در آن تاریکی به طور واضح صحنه­های مربوط به نمایش را ببینند. البته این کار در آن زمان برای بچّه­های میگون قابل توجّه بود. نمایشی با نام بندهای گسسته که نویسنده‌ی آن مشخص نیست، ولی کارگردانی آن بر عهده‌ی دبیری به نام حسین مصائبی بود که در دو پرده اجرا شد. پرده­ی اول مربوط به زندگی خان‌خانی و در پرده­ی دوم تشکیل خانه­ی‌انصاف را به نمایش گذاشته بودند.

     در این نمایش آقایان: محمود کاظمی (در نقش پیرمرد)، عبداله لواسانی، جمشید الهوردی، قنبر سالارکیا، جلال میراسماعیلی، عبدالعلی پناهی، سید‌احمد سید‌علی‌روته، غلامعلی کیارستمی و سهراب خان‌احمدی (در نقش اصلی سپاهی دانش) و ... بازی کردند. این نمایش چند روز ادامه داشت. گروه‌های دانش‌آموزان به صف از مدرسه به سالن نمایش می­آمدند و روی صندلی­ها می­نشستند. بعد از پر شدن سالن، چراغ­ها را خاموش می­کردند و نمایش اجرا می­شد. صحنه­ای از نمایش که یکی از بازیگران ران مرغی را گاز می‌زد و با ولع می­بلعید، به خاطرم مانده است.

     البته قبل از این نمایش، نمایش­های دیگری هم توسط دانش‌آموزان دبیرستان همان زمان اجرا شده بود. از جمله نمایش ابومسلم خراسانی که نویسنده‌ی آن مشخص نیست و به کارگردانی آقای یزدانی و با بازی آقایان: نجات سالارکیا، رضا قنبری (در نقش ابومسلم)، علی کیارستمی (ذبیح) و سعید ایوبی (در نقش منصور) که در محوطه­ی دبیرستان خواجه نصیر‌طوسی اجرا شد.

     اگرچه هرساله نمایش تعزیه در حسینیه‌ی میگون اجرا می‌شد، همچنین در برخی از عروسی­ها مطربان نمایش­های روحوضی هم اجرا می­کردند و چند روزی از تابستان، نمایش عروسکی رو‌حوضی در میگون نو هم اجرا می­شد. امّا این اولین دیدن نمایش زنده و وارد شدن به سالن تاریک‌خانه­ی نمایشی من بود.

     وقتی وارد اول دبیرستان شدم، دبیری داشتیم که زنگ­های انشاء با جدیّت و علاقه­ی زیادی کار می­کرد. در یکی از زنگ­های انشاء به ما می­گفت: برای نوشتن انشاء باید از تخیّلات درونی خودتان استفاده کنید. در همان لحظه یکی از بچّه­های مو بور و چشم زاغ میگونی که در خارج از مدرسه ایستاده بود، مورد توجّه ما و دبیر انشاء قرار گرفت. همین مورد سوژه‌ی مناسبی شد تا دبیر ارجمند، فی البداهه جملاتی زیبا و پی در پی از قیافه، رنگ مو و صورت آن فرد برای ما بگوید. همین درس عملی، انگیزه­ای برای برخی از دانش‌آموزان مستعد شعر و شاعری شد. برخی از افراد از جمله: آقایان: سیّد‌ابوالقاسم میرمحمدی و علی‌پناه محمدی با انشاهایی که می‌نوشتند مورد توجّه دبیر مربوطه و همکلاسی­ها قرار گرفتند. همین دانش‌آموزان با فعّالیّت­های جدّی و مطالعات عمیق، نوشتار خودشان را ارتقاء دادند. استاد حکیم رابط که روزگاری افتخار شاگردی ایشان را داشتیم، توانست انگیزه­ی این جوانان را بیشتر کند. همین آقایان سومین گروه­هایی بودند که نمایش تئاتر را در مدرسه ادامه دادند. در سال 1353نمایشی به نام جرقّه‌ی عشتق با نویسندگی جناب سید داوود میرمحمدی و کارگردانی سید ابوالقاسم میرمحمدی اجرا شود. برخی از دیالگ‌ها و صحنه‌های نمایش توسط کارگردان و برخی از عوامل اجرایی تغییراتی داده شد. این نمایش با بازیگری آقایان: علی‌پناه محمدی، سید‌رضوان میرمحمدی، سید‌محمد میرمحمدی، جواد رجبی، امیر میرمحمد حسینی، هوشنگ عباسی و سید عیسی میراسماعیلی(در نقش زن) اجرا شد.

     در سال 1354 همین نمایشنامه مجدداً  اجرا می‌شود که نقش زنِ آن را دختری به نام پروین سلطانی از دبیرستان دخترانه اجرا می‌کند.

     گاهی در منازل شخصی هم نمایش­هایی اجرا می‌شد و با ضبط صوت صداها ضبط می­شد. برخی از این صداها هنوز در بایگانی شخصی ماندگار است.

     در سال 1361نمایشنامه‌ی ابوذر با همکاری آقایان نادر رفعت و سید‌ابوالقاسم میرمحمدی در مدرسه اجرا شد. بازیگران این نمایش عبارت بودند از: همایون گشتاسب‌میگونی (در نقش ابوذر)، حسن غضنفری (در نقش عثمان)، سید عبداله میرمحمد‌علی رودکی (در نقش عمّار یاسر)، علی قنبری (در نقش کعب الاحبار)، رمضانی (در نقش معاویه و موذّن)، مرتضایی (در نقش عمرو عاص)، فرهاد کیارستمی (در نقش کاتب)، سید‌محمود و سیدامید میرمحمدی (در نقش غلام)

     در سال 1361  نمایشنامه‌ی کمدی نماز صدّام با نویسندگی و کارگردانی سید داوود میرمحمدی اجرا شد. همچنین شعر کمدی سید‌داوود میرمحمدی با موضوع گفتگوی فرح و اشرف پهلوی هم توسط دانش آموزان قرائت و اجرا شد.

     در سال 1362 نمایش ابوذر با تغییرات نقش اول، مجدداً اجرا شد. در این نمایش بازیگران عبارت بودند از: فرهاد کیارستمی (در نقش اول ابوذر)، یعقوب سلیمانی (در نقش عمّار یاسر)، علیرضا کسایی (در نقش مقداد)، چراغعلی ایوبی (در نقش عباس عموی پیامبر)، غلامرضا سلیمانی (در نقش کعب الاحبار)، کمال کیارستمی (در نقش‌عبداله بن جعفر)، نادر سالارکیا(در نقش عثمان)، رضا کربلایی‌محمدی (در نقش سعد ‌ابن ابی وقّاص)، داوود ایوبی (در نقش معاویه)، قاسم عالی (در نقش مروان)، محمود الهوردی (در نقش کاتب)، صمد کیارستمی و کیومرث کربلایی محمدی (در نقش غلام)

      علاوه بر نمایش و تئاتر، گروه سرود هم فعّال شده بود. از اولین سرودهایی که بیشتر در مراسم شهدا و دهه‌ی فجر اجرا می‌شد، انتخاب اشعار، سرپرستی و مربی‌گری آن با جناب سید‌داوود میر‌محمدی بود. اعضای گروه اولیه‌ی سرود عبارت بودند از: محمود الهوردی (تک خوان)، محمد گشتاسبی، احد سالارکیا، صمد سالارکیا، شهید‌بهروز گشتاسبی، محمد محمدی‌شاهرخ‌آبادی، کیومرث خلیلیان، بهرام سالارکیا، شهید امیر کربلایی محمدی، امیر هوشنگ کیارستمی، شهید رامین (علی اکبر) رجبی نیا، سید بهاء میراسماعیلی

     اواخر سال 1362 به عنوان مربی امور تربیتی وارد جرگه­ی آموزش و پرورش شدم. رشته­ی شغلی­ام ایجاب می­کرد، برای جشن­های دهه­ی فجر برنامه­­های غیر درسی هم داشته باشم. در اوقات فراغت با بچّه­های مدارس رودبارقصران و همچنین بسیج پایگاه ثارالله میگون نمایش­هایی تمرین می­کردیم و در جشن‌های 22 بهمن و غیره اجرا می­شد. بیشتر اجراها از نمایش‌نامه‌های کوتاه و با موضوع تاریخی و اسلامی همچون میثم تمّار و غیره بود. بعدها برای شادی دانش‌آموزان، نمایش­های کمدی هم اجرا می­شد. در بخش نمایشِ این سال‌ها می­توان از آقایان: مجید شمس‌الدینی و محمد‌ابراهیم شمس‌الدینی به عنوان برگزار کنندگان و آقای عبدالعلی پناهی به عنوان گریمور نمایش‌های دهه­ی فجر در سال­های 60 و 70 نام برد. غیر از نمایش، سرودهایی هم با دانش‌آموزان تمرین می­کردیم. این سرودها بیشتر تقلیدی و برای شهدا و انقلاب اجرا می­شد. همین موارد باعث می­شد تا نوجوانان و جوانان استعدادهای هنری خودشان را شکوفا کنند.

     در زمینه­ی تک خوانی گروه سرود می­توان از زنده یاد محمود الهوردی و سیّد‌مرتضی میراسماعیلی نام برد. این افراد همراه با گروه کر و همچنین به صورت تک‌خوانی اقدام به خواندن سرود می­کردند. به جرئت می­توان گفت زنده یاد محمود الهوردی یکی از کم نظیر­ترین چهره­های ماندگار فرهنگی میگون و بلکه رودبارقصران بود. در ابتدای امر که وارد جرگه­ی بسیج و سپاه شد، توانست با عکاسی مراسم راهپیمایی، نماز جمعه، روز قدس، مراسم تشییع شهدای میگون و رودبارقصران را ضبط و ثبت نماید. با دستگاه­هایی که سپاه منطقه تهیّه کرده بود، اقدام به بزرگ کردن تصاویر شهدای منطقه نمود. علاقه او به خطّاطی و نقاشی موجب شد تا در کلاس­های مربوطه شرکت نماید و خودش را تا سطح ممتاز ارتقاء بدهد.

     سید مرتضی (عادل) میراسماعیلی هم صدای بسیار جذّابی داشت. تک خوانی‌های کر و همچنین تک خوانی انفرادی به صورت آواز تقلیدی اجرا می‌کرد که مورد توجه و تشویق حضّار قرار می گرفت. در یکی از این سال ها برای اجرای سرودی به مراسمی در هتل میگون (گرزه طول) دعوت شده بودیم. یکی از معاونان وزارت خانه ای جزء مدعوین بود که از اجرای بسیار زیبای سرود لذّت برد و هزینه‌ی تحصیلی یک سال بچه ها از جله سید مرتضی را به عنوان هدیه تقبّل کرد.

     در برخی از موارد، داستان‌های کوتاهی از ترکیب تعزیه و تئاتر دفاع مقدس هم تمرین می­کردیم و در مراسم مختلف اجرا می­شد. یک بار هم در مراسم کمیته‌ی امداد رودبارقصران در اوشان نمایشنامه‌ای اجرا کردیم که مورد توجه مسوولان قرار گرفت. آقایان سعید ؟ و رضا کربلایی‌محمدی هنرنمایی کرده بودند.

     همین موارد ادامه داشت تا این که از طرف آموزش و پرورش، جشنواره­ها و مسابقات سرود و نمایش را در سطح مدارس اجرا می­کردند. ما هم در برخی از این جشنواره­ها با تئاتر، سرود و تک خوانی شرکت می­کردیم. در اواخر دهه­ی 70 یک بار مقام دوم و یک بار مقام سوم را از آن خود کردیم. مقام دوم نمایش مربوط به تعزیه بود که در اختتامیه­ی پایگاه­های تابستانی منطقه­ی یک تهران اجرا شد. در این اختتامیه با برخی از بچّه­های نوجوان بسیجی میگون، قسمتی از تعزیه حضرت علی اکبر (ع) را در حضور دانش‌آموزان و مسوولان آموزش و پرورش منطقه یک تهران اجرا کردیم. اگر چه از قبل فکر نمی­کردند نمایش ما بهترین نمایش خواهد شد. در بدو امر زیاد به ما توجّه نمی­کردند. به همین دلیل نمایش ما هم جزء آخرین برنامه بود. وقتی با کمترین امکانات نمایشِ تعزیه اجرا شد، متوجّه شدند که ما چه کار ارزشمندی انجام داده بودیم. از سنوات بعدی مسوولان آموزش و پرورش اجرای تعزیه را هم در دستور کار نمایشی خود قرار داده بودند. در این اجرا آقای عرفان میراسماعیلی در نقش حضرت علی اکبر(ع)، آقای مهدی علی بخشی در نقش شمر، آقای ابوالفضل محمدی در نقش ابن زیاد، مهران شمس الدینی در نقش حضرت سکینه و آقای سیّد مرتضی میراسماعیلی هم با لوله کردن یک مجله، موزیک تعزیه را با دهان می‌نواخت. آقایان: خشرو، غلامحسین فهندزی سعدی، مجید فهندزی سعدی، حامد سالارکیا، سجاد طیبی، علی کیارستمی، بهمن کیارستمی هم به عنوان تدارکات و جامه‌داران فعّالیّت داشتند. در این شبیه‌خوانی لباس و ابزار و آلات تعزیه را از گروه تعزیه‌ی میگون به امانت گرفته بودیم. لباس­ها و شمشیر­ها برای مردان بزرگ‌سال دوخته و ساخته شده بود. به همین دلیل لباس­ها و ابزار‌آلات، برای بچّه­های نوجوان ما بزرگ بود. به قول معروف لباس در تن بچه ها گریه می کرد.