شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

همایش تجلیل از تعزیه خوانان و پیر غلامان اهلبیت (ع) شهرک سعدی

السلام علیک یا ابا عبداله الحسین (ع)

همایش تجلیل از تعزیه خوانان و  پیر غلامان اهلبیت (ع) شهرک سعدی

از کربلا تا شام به یاد یاران سفر کرده

هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های / برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان  / درهای حسینیه‌ی دل را بگشا، های

طبّال بزن طبل که با گریه درآیند / طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های ...

علی‌رضا قزوه

     حماسه ی کربلا یک بار تکرار شد و عصاره آن تا ابد باقیست. محرم از راه رسید و کوفیان و شامیان حرمت این ماه را نگه نمی دارند و فرصت نمی دهند تا تجدید وضو کنیم. باید اسب ها را زین کرد، چکمه ها را پوشید و همراه با کاروان عشق حرکت کرد. کربلا فراموش نمی شود. صبر، عطش، شجاعت، شهادت را هم نمی شود؛ نمی شود ماند و از یاران عاشورا دم نزد. نمی شود نفس کشید و عشق به حسین (ع) نداشت.

     همزمان با ورود  ماه محرم یاران تعزیه همچون سنوات قبل، با نمایش شبیه خوانی گام در راه ابا عبدالله الحسین (ع) می نهند. قصد داریم امسال هم  بهتر از سنوات گذشته زیبایی های کربلا را به نمایش بگذاریم. به همین بهانه مراسم افتتاحیه تعزیه و تجلیل از پیر غلامان اهلبیت (ع) برگزار می شود. حضور شما موجب دلگرمی ما خواهد بود. لذا از شما گرامی عزیز دعوت می شود در این مراسم شرکت فرمایید.

مکان: شهرک سعدی –  شرق آرامگاه –  جنب مسجد صاحب الزمان (عج)

زمان: جمعه 2/8/93 ساعت: 30/18

کانون تخصصی تعزیه ی چهارده معصوم (ع) استان فارس - شیراز (شهرک سعدی)

عید غدیر خم مبارک باد

     دست یداللهی بالا رفت و رفت و رفت تا دست هایی به نشانه ی ابراز وفاداری بر سینه برود. سرها خم شود و در آن چهار راه عدالت منادیان وحدت بلندگوهایی باشند برای دیگر خلایق که به هر شهر و دیاری رسیدند داستان واقعه ی غدیر را تعریف کنند. تعریف کنند که ایهالناس الحق و مع العلی و علی و مع الحق بگویند اکملت لکم دینکم

تسلیت برای درگذشت نابهنگام هنرمند فقید شجاع علیپور

گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود

گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود

گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود        

 

 

 

     دیروز در حین اجرای تعزیه ی حضرت شاهچراغ (ع) متوجه شدیم که دوست، برادر، هنرمند و تعزیه خوان عزیز و دوست داشتنی جناب آقای شجاع علیپور به رحمت ایزدی پیوست. چه دیر با هم آشنا شدیم و چه زود از هم جدا و ای کاش آدم ها می دانستند که چه زمانی از هم جدا خواهند شد تا بلکه بیشتر به هم توجه بکنند. مرحوم شجاع علیپور مردی به تمام معنا دوست داشتنی، احساسی، شوخ طبع و هنرمند بود. ایشان علاوه بر حضور جدی در گروه تعزیه ی چهارده معصوم (ع) فعالیت های هنری دیگری هم داشته بود. از جمله بازی در چند فیلم سینمایی، تئاتر و نمایش های کمدی که با هر درخواستی بی منت هنرش را برای مخاطبان به منصه ی ظهور می رساند. شجاع یک فرد خوش برخورد، شوخ طبع و دوست داشتنی بود. اگر دنیایی از غم و غصه در وجودش بود وقتی به افراد می رسید سعی می کرد آن را پنهان نموده و مخاطبش را در رنج و اندوه وارد نکند. می گفت و می خندید. با دوست، دوست واقعی بود. او بسیار بخشنده بود. هر چیزی که از دستان با وجودش بر می آمد کم نمی گذاشت. غیر ممکن بود تا اگر چه دوست و حتا دشمن درخواستی کرده باشد و ایشان انجامش ندهد. فردی به تمام معنا متحرک بود. با تمام مسوولیتی که در کار شغلی اش داشت، هر گاه از ایشان برای اجرای تعزیه و تئاتر و نمایش دعوت می شد بی منت اجابت می کرد و خودش را می رساند. دیروز هم می خواست در اجرای تعزیه حضرت شاهچراغ (ع) شرکت نماید. از صبح که به سر کار رفته بود به همکارانش دائم می گفت که من بعداظهر نیستم و برای اجرای تعزیه باید بروم که این اتفاق ناخواسته برایش پیش آمد. مرحوم دیروز ساعت 2 بعداظهر در حین انجام کار از روی اسکلت ساختمان پرت می شود و جان به جان آفرین تقدیم می کند. از ایشان همسر و دو دختری زیر 12 سال باقی مانده که امید دارم خداوند به آنان صبر عنایت نموده و در زندگی باعث سربلندی پدر باشند.

روحش شاد باد انشاء الله

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

 

سعدی
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی

هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی

فردا که خلایق را دیوان جزا باشد

هر کس عملی دارد من گوش به انعامی

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم

تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی

سروی به لب جویی گویند چه خوش باشد

آنان که ندیدستند سروی به لب بامی

روزی تن من بینی قربان سر کویش

وین عید نمی‌باشد الا به هر ایامی

ای در دل ریش من مهرت چو روان در تن

آخر ز دعاگویی یاد آر به دشنامی

باشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی

ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی

گر چه شب مشتاقان تاریک بود اما

نومید نباید بود از روشنی بامی

سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی

در کام نهنگان رو گر می‌طلبی کامی