شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

پیشاپیش فرارسیدن ماه مبارک رمضان مبارک باد(دعوتنامه)

شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن   

 

 

سلام بر ماه رمضان، سلام بر ماه میهمانی خدا، سلام بر نزول فرشتگان، سلام بر قدر و منزلت قرآن 

دعوتنامه

مومنین ارجمند محله سعدی شیراز

روزهای پایانی ماه شعبان را پشت سر می گذاریم و کم کم در آستانه پر فیض ماه مبارک رمضان وارد می شویم. روزهایی که نخوردن و ننوشیدن از جمله کارهای ظاهری بندگان خدا و غیر از آن باید در تمامی اعمالمان محدودیتهای ویژه ای داشته باشیم. باید همچون اعیاد و جشنهایی که بهترین لباسها را زینت بخش خودمان می کنیم، خود را آراسته و با روح و روانی شایسته و بایسته وارد این میهمانی شویم، چرا که اینجا صاحبخانه خدا است و میهمانان مومنینی که در راه ورود به درگاهش سر از پای نمی شناسند.

پیشاپیش فرارسیدن ماه مبارک رمضان را تبریک عرض می نمائیم. یکی از پر فضیلت ترین اعمال انسانها در این ایام خواندن کلام الهی است. اصحاب حسینیه حضرت امام زین العابدین (ع) تصمیم دارند در ماه مبارک رمضان، روزانه یک جزء کلام الله مجید را در مکان حسینیه، بعد از نماز جماعت ظهر و عصر تلاوت نمایند. بدینوسیله از تمامی مومنین شهرک سعدی شیرازجهت حضور در این محفل قرآنی و استفاده معنوی دعوت بعمل می آید. خداوند به تمامی مومنین توفیق روزافزون عنایت بفرماید.

هیئت محبین الرضا (ع)

پایگاه مقاومت بسیج حسینیه حضرت امام زین العابدین (ع)

موسسه فرهنگی مذهبی حسینیه حضرت امام زین العابدین (ع)  

  

مروری بر حماسه عاشورا (به عنوان مقدمه)

بعد از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام، اصحاب به دو گروه تقسیم شدند. گروهی که بدون توجه به سفارشات مکرر پیامبر و آیات و روایاتی که برای جانشینی پیامبر نازل و توصیه شده بود، به سرعت برای جانشینی پیامبر تصمیم گرفتند و گروهی هم مخالف این تصمیم عجولانه بودند. ابوبکر، عمر و عثمان یکی پس از دیگری خلافت مسلمین را بر عهده گرفتند. اگرچه در این دوره سرزمینهای وسیعی زیر پوشش دولت اسلامی درآمد و همچنین در این دوره قرآن جمع آوری و بصورت یک کتاب واحد تدوین و مورد قبول کلیه اصحاب هم قرار گرفت، اما با مدیریت ضعیف این دوره و اینکه هر چه از زمان حیات پیامبر فاصله می گرفتند، بی توجهی در خیلی از مسائل اسلامی رواج پیدا کرده بود. مخصوصاً با شروع‌ خلافت‌ خلیفة‌ سوم‌ (عثمان‌ بن عفان بن ابی العاص بن امیه) و حضور افراد ضعیف و بعضاً ایجاد قدرت فامیلی در دستگاه حکومتی، بی توجهی به بیت المال مسلمین و توجه به زرق و برق دنیوی و قدرت‌گیری‌ بنی‌ امیه‌ و تسلط‌ آنان‌ بر بخش‌هایی‌ از جهان‌ اسلام‌ باعث شد تا در سال 35 ه.ق مردم ولایت مدار بپاخواسته و او را در خانه اش محاصره کرده و به قتل رساندند. مردم از امام علی (ع) خواستند تا مدیریت جهان اسلام را برعهده بگیرد. امام علی (ع) با سفارشات مکرر دوستان واقعی و مردمی که از دل و جان تشنه عدالت بودند، این منصب را قبول کرد. با روی کار آمدن امام علی (ع) سه گروه که تا آن زمان از بیت المال سیراب و عدالت را فراموش کرده بودند و همچنین با روی کار آمدن امام علی (ع) می ترسیدند که ضعفهای آنها برملا شود، راه نامردی و مخالفت را در پیش گرفته و بجای اینکه دولت اسلامی را یاری بدهند تا چهره واقعی اسلام با رهبری عالمانه، عادلانه، حکیم و فرزانه مردی بی بدیل برای جهانیان به ارمغان داشته باشد، در گروههای: ناکثین، مارقین و قاسطین سد راه شکوفایی اسلام شدند. جنگهای خوارج، نهروان و صفین باعث شد که تا حدودی برخی از مسلمین هم در التقاط فکری قرار گرفته و کار را به جایی برسانند تا مولی الموحدین حضرت علی (ع) را در محراب عبادت به شهادت برسانند. معاویه که در شام قدرت گرفته بود، یکی از توطئه گران و کسانی بود که خلافت را با پادشاهی اشتباه گرفت و برای خود صاحب منصب و مقام کاذب و خطرناکی بوجود آورد. با روی کار آمدن امام حسن مجتبی (ع)، حیله گریهای معاویه و برخی از یاران ناآگاه، صلح مصلحتی را برای امام رقم زد و در ادامه همین ترفندها بود که امام حسن (ع) به شهادت رسید. با شهادت امام حسن (ع)، امام حسین (ع) به جای برادر نشست و امامت جامعه تشیع را بر عهده گرفت. معاویه در اواخر عمر خود تصمیم داشت که فرزندش یزید را به جانشینی و خلافت بعد از خود انتخاب نماید. در این تصمیم، خودش اولین کسی بود که با یزید دست بیعت داد و می خواست که از مردم هم بیعت بگیرد. با مرگ معاویه در سال 60 هجری، یزید خودش را خلیفه مسلمین دانسته و از مردم می خواست که با وی بیعت کنند. او همچنین نامه ای به حاکم مدینه می نویسد و از او می خواهد که از مردم بیعت گرفته و در ابتدا از بزرگان و سرشناسان قریش و مخصوصاً از امام حسین (ع) بیعت بگیرد. وقتی امام حسین از جریان مطلع میشود، تصمیم میگیرد که مدینه را به سمت مکه ترک کند. با توجه به اینکه امام حسین (ع) بعد از امام حسن (ع) به امامت شیعیان منصوب شد، سعی داشت که همان روش برادرش را دنبال کند، اما از آنجائیکه یزید آدم فاسدی بود، امام حسین تن به بیعت با چنین مرد فاسدی را نداد و همچنین با نامه های پی در پی مردم کوفه که از ایشان تقاضا کرده بودند تا به کوفه بیاید و از او حمایت کنند، امام راه مکه را در پیش گرفت تا بعد از اتمام مراسم حج به سمت کوفه برود.

چه کسانی در این سفر امام را همراهی کردند؟

در کـتاب های تاریخی، نام یکایک بنی هاشم که در کاروان حسینی مدینه را به قصد مکّه ترک کـردنـد نـیـامـده اسـت. بـلکـه در بـیـشتـر آن هـا بـه طـور اجمال از هاشمیانی که از مدینه با حضرت بیرون آمده اند نام برده شده است. "شیخ مفید گوید: «حـسـیـن در تـاریـکـی شـب یـک شـنـبـه، دو روز مـانـده از رجـب، عـازم مـکـّه شـد. عـمده فرزندان، بـرادرزادگـان، بـرادران و اهـل بـیـتـش، بـجـز مـحـمـد حـنـفـیـه، وی را هـمـراهـی مـی کردند...»" (الارشاد، ص 222)

دیـنـوری گوید: چون شب فرا رسید و هوا تاریک گشت حسین علیه السلام نیز عازم مکّه شد. در حالی که خـواهـرانـش، ام کـلثـوم و زیـنـب، بـرادرزادگـان و بـرادرانـش، ابـوبـکـر، جعفر و عباس و همه ی اهـل بـیـت وی کـه در مـدیـنـه بـودنـد، بـجـز بـرادرش، مـحـمـد حـنـفـیـه، وی را هـمـراهـی مـی کردند. (اخبار الطوال، ص 228(

ابن اعثم کوفی گوید: «در دل شب بیرون آمد و با همه خاندانش آهنگ مکّه کرد». (الفتوح، ج 5، ص 21 (
طـبـری گـویـد: امـام حـسـیـن، بـا فـرزنـدان و بـرادران و بـرادرزادگـانـش و عـمـده ی اهل بیتش، بجز محمد حنفیه، بیرون آمد.( تاریخ الطبری، ج 4، ص 253)

هـمـچـنـیـن بـرخـی مـنـابـع تـاریخی دیگر نوشته اند، هنگامی که امام در مکّه بود، کس به مدینه فـرسـتـاد و هـر کـس را از بـنـی هـاشـم کـه تـوانـایـی داشـت، بـه سـوی خـویـش خـوانـد، بـه دنبال آن گروهی از آنان سوی وی شتافتند و محمد حنفیه نیز به آنان پیوست، ولی مشخصنشده است که این ها چه کسانی بودند. (البدایه والنهایه، ج 8، ص 178؛ تاریخ ابن عساکر، ص 298، حدیث 256 )

دیـگـر منابع تاریخی که متعرض این رویداد شده اند نیز به همین خلاصه گویی بسنده کرده انـد؛ و روایـتی که جزئیات قضایای این کاروان و افراد شرکت کننده در آن را نوشته باشد در دسـت نـیـسـت. مـگـر روایـت بـسـیـار ضـعـیـفـی کـه در کـتـاب «اسـرار الشـهـادة» بـه نـقـل از عـبدالله بن سنان کوفی از پدرش از جدش آمده است. این روایت بیان می کند که چگونه بـنـی هـاشـم مـحـرم هـای خـودشـان و خـانـواده ابـا عـبـدالله را بـر محمل های شتران سوار کردند و خود چگونه سوار شدند.اسلوب این روایت بسیار به شیوه های مـنـبـری کـه در آن بـر جنبه های عاطفی تکیه می شود نزدیکتر است. با وجود این باز هم اجمالی است و نمی گوید که بنی هاشم چه کسانی و چند تن بودند. (ر. ک. اسرار الشهاده، ص 367) در این حرکت، محمد حنفیه امام را همراهی نکرد.

چرا محمد بن علی (ع) مشهور به حنفیه از همراهی با امام حسین (ع) خودداری کرد؟

محمد بن حنفیه شخصی علوی تبار است. برخورد او با حرکت امام حسین (ع) در تاریخ سوالاتی را در اذهان بوجود آورد که برخی را بر این واداشت تا به وی شک کنند. برخی از علما در دفاع از ایشان مواردی را مطرح کردند و تا حدودی شک و شبهه را برطرف می کند. آنها اعتقاد دارند که همراهی نکردن جناب محمد حنفیه از روی نافرمانی نبوده بلکه ایشان در سه مورد موجه نتوانست در این حرکت شرکت کند. از جمله:

1 - بیماری

2 - تکلیف نکردن امام

3 - مامور بودن ایشان از طرف حضرت امام برای اینکه در مدینه بمانند تا اوضاع مدینه را به امام گزارش بدهند." (منبع: محمد بن حنیفه و قیام کربلا / مجله فصلنامه حوزه و دانشگاه شماره 33 محمد علی چلونگر)

با توجه به گفتگوهایی که بین امام و محمد حنفیه انجام شد، این نتیجه حاصل می شود مردم حق دارند در شک قرار بگیرند.

محمد حنفیه موقعی که از قصد امام (ع) آگاه شد به گفت وگو با امام (ع) پرداخت. براساس برخی نقل ها، وی از امام حسین (ع) خواست تا می تواند در بیعت با یزید کوتاهی کند و در این فرصت نمایندگانی به شهرهای مختلف بفرستد، اگر توفیقی به دست آورد، اقدام کند، در غیر این صورت با ماندن در مدینه مشکلی برای او پیش نخواهد آمد (ابن اعثم، ج 5، ص 22).

طبری می نویسد: محمد حنفیه به امام گفت: ای برادر: نزد من از همه محبوب تری، هیچ فردی را پند نمی توانم بدهم که از تو شایسته تر باشد. تا می توانی از شخص یزید بن معاویه و شهرها دوری کن، آنوقت اشخاصی را نزد مردم ارسال کن و آنان را به طرف خود دعوت کن، اگر با تو بیعت کردند، سپاس خداوند گویم، ولی اگر با فرد دیگری بیعت کردند، کردند. خداوند به این علت، دین و عقل را نکاهد و از جوانمردی و فضیلت تو کم نمی شود. خوف آن دارم که به یکی از بلاد و نزد جمعی از مردم بروی که تو را درک نکنند. تو در نزد من از همه محبوب تری، هیچ فردی را پند نمی توانم بدهم که از تو شایسته تر باشد. تا می توانی از شخص یزید بن معاویه و شهرها دوری کن. مردم در مورد تو اختلاف کنند، دسته ای از آنها با تو باشند و دسته ای دیگر علیه تو باشند و با هم جنگ کنند و هدف نخستین نیزه ها شوی و خون فردی را که پدر و مادرش از همه ی اشخاص برترند، بیهوده بریزند (الطبری، ج 4، ص 253).

امام حسین (ع) در جواب او فرمودند: من اگر در جهان هیچ ملجا و پناهی پیدا نکنم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد، که رسول اکرم (ص) بر آل ابی سفیان نفرین کرده و گفته است: اللهم لاتبارک فی یزید (ابن اعثم، همان، ص 23).

یکى از بارزترین هدف هاى قیام حسین، امر به معروف و نهى از منکر است. آن حضرت در وصیت نامه اى که به برادرش، محمّد حنفیّه، نوشت، به روشنى بر آن تصریح فرمود. هنگام عزیمت از مدینه، امام (ع ) در گفت وگویى طولانى بـا بـرادرش، جـوانـب گـوناگون قیام خویش را به بحث گذاشت و پس از انجام سفارش هاى لازم، قلم و دوات خواست و به عنوان وصیّت نامه خطاب به محمد چنین نوشت :

بسم اللّه الرحمن الرحیم

این وصیت حسین بن على بن ابى طالب به برادرش، محمد بن على، مشهور به حنفیّه است. حسین بن على گواهى مى دهد که خدایى جز خداى یکتاى بى شریک نیست؛ و این که محمّد بنده و فرستاده او است؛ که حق را از جانب حق آورد. بهشت حق است، دوزخ حق است و رستخیز ـ بـى هـیچ تردیدى ـ خواهد رسید؛ و خداوند آنان را که در گورند بیرون آورد. من از روى هـوس و سـرکـشـى و تـبهکارى و ستمگرى قیام نکردم، من به پاخاستم تا امّت جدّ خویش ـ مـحمّد (ص ) را به سامان آورم. مى خواهم به نیکى فرمان دهم و از بدى باز دارم و روش جـدّم ، مـحـمـّد(ص ) و روش پـدرم، عـلى (ع )، را در پـیـش ‍ گـیـرم. هـر کـس بـا قـبول حق مرا پذیرفت، خداوند به حق نزدیکتر است؛ و هرکس دعوتم را نپذیرفت، صبر مى کنم تا خداوند میان من و این مردم داورى کند که او بهترین داوران است ... .

محمد حنفیه چون تصمیم امام به خروج از مدینه را دید، به امام پیشنهاد کرد که به مکه رود تا در آن جا ببیند کار مردم به کجا خواهد کشید. امام (ع) فرمود که او هم همین فکر را دارد . پس از آن وصیتی برای برادرش نوشت و هدف اصلی قیام خود را در آن یاد کرد: انی لم اخرج اشرا ولابطرا ولامفسدا و لاظالما وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر واسیر بسیرة جدی و سیرة ابی علی بن ابی طالب .( ابن شهر آشوب، ص 89).

بنا به نقل ابوحنیفه دینوری، تمامی اهل بیت امام حسین (ع) همراه وی از مدینه خارج شدند و تنها کسی که بر

جای ماند، محمد حنفیه بود (الدینوری، ص 203). طبق برخی نقل ها چون امام حسین (ع) در محمد حنفیه تمایلی به همراهی ندید از وی خواست بماند و اخبار مدینه را به او برساند (ابن اعثم، ص 23).

از اخبار دیگر بر می آید که در زمان اقامت امام حسین (ع) در مکه، وی نیز به آن جا آمده و بار دیگر برادر را از رفتن به عراق نهی کرده بود، وی در مکه با رفتن امام به کوفه مخالفت کرد و حتی به فرزندانش اجازه ی همراهی با امام حسین (ع) را نداد (ابن سعد، ص 61).

سید بن طاووس به روایت از امام صادق (ع) می نویسد: محمد حنفیه در شبی که صبح آن امام حسین (ع) می خواست از مکه خارج شود به نزد برادر آمد و او را از رفتن به این سفر نهی کرد و عذر و مکر و پیمان شکنی کوفیان را متذکر شد و گفت: «برادر جان شما می دانید که مردم کوفه با پدر و برادرت مکر کردند و من خوف آن دارم که با تو نیز همان کنند؛ اگر صلاح بدانی در مکه باقی بمان چون تو عزیزترین و ارجمندترین افراد امت هستی .» امام در جواب فرمود: «خوف دارم که یزید بن معاویه به طور ناگهانی مرا در حرم خداوند به قتل برساند و موجب هتک حرمت این خانه شوم » . محمد حنفیه گفت: «اگر از این امر خوف داری، به سوی یمن یا بیابانی حرکت کن؛ زیرا تو در یمن محترم خواهی بود و هیچ کس به تو دست رسی نخواهد داشت. امام فرمود: «در آنچه که گفتی، فکر می کنم » .

سحرگاه که امام حرکت کرد و این خبر به محمد بن حنفیه رسید، او به نزد امام (ع) آمد، مهار ناقه ای را که امام بر آن سوار بود گرفت و گفت: برادرم آیا به من قول ندادی که در پیشنهادم فکر کنی؟ امام فرمود: بلی. گفت: پس چرا در رفتن شتاب نمودی؟ فرمود: بعد از آن که رفتی رسول الله (ص) به نزد من آمد و فرمود: «ای حسین حرکت کن که خداوند می خواهد تو را کشته ببیند .»

محمد حنفیه گفت: «انا لله وانا الیه راجعون . اکنون که با این حالت خارج می شوی چرا این زنان را با خود می بری؟

امام فرمود: «رسول الله به من فرمود: خداوند می خواهد آنان را اسیر ببیند .» (ابن طاووس، ص 127- 130).

شـواهـد تـاریخی حاکی است که محمد حنفیه، عمر أطرف، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس با کاروان حسینی، بیرون از مدینه، همراه نبوده اند. نـیـز اشاره دارد به این که امام علیه السلام همه فرزندان خود و فرزندان برادرش امام حسن علیه السلام و همه ی خواهران پدری اش را با خود همراه ساخت.  قـدر مـسـلّم ایـن اسـت کـه مسلم بن عقیل نیز با او بیرون آمده است و چنین به نظر می رسد که دو پسر مسلم یعنی عبدالله و محمد نیز، هنگام خروج کاروان حسینی با پدرشان همراه بوده اند. اما درباره پسران عبدالله بن جعفر یعنی عون و محمد، از قراین تاریخی چنین بر می آید که با پـدرشان همراه بوده اند؛ و پس از آن که امام مکّه را ترک گفتند به آن حضرت پیوستند. البته ایـن احـتـمـال هم وجود دارد که آنان با امام از مدینه بیرون آمده و سپس با پدرشان به مکّه رفته باشند و از آن جا بازگشته به امام پیوسته باشند. امـا دربـاره ی بـقـیـه یـاران آن حـضرت از آل عقیل، از شواهد تاریخی اطلاع دقیقی درباره این که کـدامشان با امام علیه السلام از مدینه بیرون آمد و یا کدامشان پس از آن به حضرت پیوست، چیزی بر نمی آید.

یزید که از خروج امام از مدینه به سمت مکه آگاه شد، افرادی را برای شهادت آن حضرت اجیر کرده بود. امام که از این تصمیم مطلع شد، برای اینکه در مکان حرم امن الهی خونی به ناحق ریخته نشود، حج را ناتمام رها و به سمت کوفه حرکت کرد. در ادامه همین حرکت بود که یزید حاکم کوفه را عوض می کند و عبیدالله بن زیاد از طرف یزید به عنوان حاکم کوفه منصوب شد. عبیدالله بن زیاد با وحشت و کشتاری که در کوفه بوجود آورد، مردم را از تصمیمی که قبلاً گرفته و امام حسین (ع) را با دوازده هزار نامه دعوت کرده بودند، منصرف و جز عده قلیلی همگی از تصمیم خودشان برگشته و همچنین مسلم بن عقیل که از طرف امام حسین (ع) به سمت کوفه رفته بود را به شهادت رساندند. با این اوضاع متشنجی که در کوفه بوجود آمد، عبیدالله بن زیاد در ابتدا سپاهی به فرماندهی حر بن یزید ریاحی را به طرف کاروان امام گسیل داد تا مانع ورود امام به کوفه شود. در ادامه سپاهی به فرماندهی عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن به سمت کاروان امام حرکت داد تا مانع حرکت امام بشوند. از روز یکم تا دهم محرم سال 60 این اتفاقات افتاد که در روز دهم محرم در محل کربلا با جنگی که بین سپاه کم، اما با ایمان امام حسین (ع) با سپاه ابن زیاد که تا دندان مسلح بودند، اتفاق افتاد و صحنه عاشورا را رقم زد که تا قیامت مورد لعن و نفرت برای یزیدیان بوجود آورد.

واحد تحقیقات گروه تعزیه چهارده معصوم (ع) شیراز شهرک سعدی بر آن است تا در این مجموعه به نوعی برخی از حوادث نهضت امام حسین (ع) را مورد بازبینی قرار داده و چکیده ای از اتفاقات و یارانی که به ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام لبیک گفتند و تا پای جان بر این لبیک باور داشتند را از متون تاریخی انتخاب و به نوعی سیرت و صورت عاشورائیان را در دسترس علاقمندان قرار بدهد.

رسول خدا (ص ) درباره امام حسین (ع) مى فرماید  

حسین منى و انا من حسین

(حسین از من است و من از حسین)

واحد پژوهش و تحقیقات گروه تعزیه چهارده معصوم (ع) شیراز (شهرک سعدی)

سعید فهندژی سعدی

زمستان 90

جشن میلاد حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان در سعدی شیراز

با فرا رسیدن ماه پر برکت شعبان از طرف مسجد جامع و پایگاه بسیج شهید عرشی جشنی به مناسبت میلاد حضرت امام حسین (ع) - حضرت امام زین العابدین (ع) و حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس (ع) در باغ طاووسیه برگزار شد. جشن از استقبال مردمی خوبی برخوردار و برنامه های متنوعی هم عرضه شد. به مناسبت میلاد پر برکت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان گروه تعزیه چهارده معصوم (ع) شیراز (شهرک سعدی) قرار است جشنی با شکوه در باغ طاووسیه برگزار نماید. در این مراسم که قرار است در روز شنبه 11/4/91 راس ساعت 30/8 دقیقه برگزار شود برنامه های متنوعی تدارک دیده شده است. این برنامه ها عبارتند از: 

1 - تلاوت آیات قرآن کریم 

2 - اجرای سرود جمهوری اسلامی ایران 

3 - خوش آمد گویی 

4 - اجرای نمایشهای طنز 

5 - حکایت خوانی سعدی 

6 - سرود مولودیه 

7 - مولودی خوانی به صورت گروهی 

8 - سخنرانی 

9 - شعر طنز 

10 - اجرای قسمتی از رجز خوانی حضرت علی اکبر (ع) مربوط به روز عاشورا 

11 - پذیرایی  

از کلیه برادران و خواهران مخصوصاً طیف جوان در این مراسم دعوت بعمل می آید. در ضمن جشن با شکوهی از طرف هیئت حسینیه امام زین العابدین (ع) هم برگزار خواهد شد.