شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

تفرجی برای بچه های شیراز وجاذبه های گردشگری برای بچه های میگون (

جاذبه های گردشگری شیراز (4)

امامزاده ها: 

امامزاده علی بن حمزه(ع)، امامزاده سید تاج الدین غریب(ع)، امامزاده زنجیری(ع)، امامزاده بی بی دختران(ع)،امامزاده سید علاءالدین حسین(ع)، امامزاده سید میر محمد بن موسی کاظم(ع)، امامزاده ابراهیم(ع)،امامزاده احمدبن موسی کاظم (شاهچراغ)(ع)، نماز جمعه

بچه ها سلام ،صبح جمعه شما بخیر و شادی و سلامتی باد.جمعه ها که از راه می رسد،بچه های شیعه منتظرند تا شاید امام زمان ظهور کند.به همین امید از خواب بیدار می شوند وجمعشون را با یاد آن امام منجی (عج)به پایان می رسانند.امروز هم ما با همین انگیزه همانند جمعه های گذشته چشم انتظاریم ،"شاید این جمعه بیاید ، شاید ".برای شیعیان فرقی نمی کند که امامشان ظهور کند یا نکند ،این از امور الهی است.آنچه مهم است ،باید مانند یک سربازی که در حال آماده باش قرار دارد ، منتظر و آماده باش بود.آماده باش یک سرباز امام زمانی ،یعنی قلبی پاک داشته باشد، زبانی پاک داشته باشد، دستی پاک داشته باشد، قدمی پاک داشته باشد، وکلا یک کوله پشتی سلاح و خوراک روحی و روانی پاک داشته باشد.این جمعه قرار است که یک گردشگری ورزشی ، معنوی داشته باشیم.می خواهیم سری به امامزاده های شیراز بزنیم.هم با امامزاده ها آشنا بشویم و هم چون تصمیم داریم پیاده به زیارت همه امامزاده ها برویم ، یک پیاده روی خیابانی هم انجام شود.قبل از اینکه قبر حضرت احمدبن موسی (ع)کشف گردد ،حضرت علی بن حمزه (ع)، محوریت و مرکزیت امامزاده ها را به عهده داشت.حاکمان وقت ، در کنار آن اتراق نموده و بیشتر توجهات به آن امامزاده بود.اگر یک نگاهی به حریم حضرت علی بن حمزه داشته باشیم ، متوجه این موضوع خواهیم شد.آرامگاه بزرگان وحاکمان وقت هم در آن مکانها قرار دارد.قبرستانها وزمینهای وقفی هم بیشتر در آن مناطق قرار گرفته است.زمینهای کنار حرم تا آرامگاه حافظ و اطراف همه در گذشته قبرستان بوده است.باغ ملی در گذشته قبرستان بوده است...بعد از کشف قبر مطهر حضرت احمد بن موسی (ع)این محوریت و مرکزیت معنوی به آنجا منتقل شده است.حضرت احمد بن موسی (ع)اهمیت و اعتبار ویژه ای برای امام موسی کاظم (ع) داشته است.آرامگاه و گنبد و بارگاه ایشان چون نگینی در مرکز شهر شیراز جلوه گری می کند.احترام ویژه ای نزد اهالی شیراز و همچنین شیعیان دارد.در ایران بیشترین امامزاده ها در استان مازندران واستان فارس قرار دارد. امامزاده هایی که در استان مازندران قرار دارندُ بیشتر از فرزندان امام حسن وامام حسین(ع) می باشند که قدمت تاریخی آنها هم بیشتر است. چون آنها علویانی هستند که خود را از نسل امام حسن(ع)می دانستند و در بین مردم طبرستان ودیلم به سر برده و بر علیه ستمهای خلیفه وقت جبهه گیری می کردند.اما امامزاده هایی که در استان فاس قرار دارند بیشتر از فرزندان امام موسی کاظم(ع) هستند که برای دیدن برادر خود امام هشتم(ع)عازم طوس بودند که در سیراز و بقیه شهرهای استان فارس به شهادت رسیده ویا به مرگ طبیعی از دنیا رحلت می کردند. مقام معظم رهبری در سفرشان به شیراز،و به خاطر ازدیاد امامزاده ها در استان فارس و مخصوصا وجود حضرت شاهچراغ(ع)، این شهر را سومین شهر مذهبی ایران معرفی نمودند.اگر مسوولین استان میخواهند که شیراز هم همانند مشهد و قم شهری مذهبی جلوه پیدا کندُ ُبهتر است از بدو ورودی شهر تا حرم با تابلوهایی که با ؛حرم مطهر؛نوشته شده است راهنمای زائرین محترم باشند.در کنار آن خیابانهایی که به حرم مطهر متصل می شودُ فضاسازی نمایند. 

شیرازیها وقتی می خواستند به زیارت امام هشتم بروند در ابتدا به زیارت شاهچراغ می آمدند و سپس روانه مشهد می شدند.هنگام برگشتن هم به زیارت می آمدند.امامزادگان شیرازاکثرا از فرزندان امام موسی کاظم (ع)هستند که در زمان مامون خلیفه وقت ، زمانی که حضرت امام رضا(ع)در طوس بسر می برد ، برای دیدن برادر از مدینه عازم طوس بودند که در شیراز یا به صورت طبیعی دار فانی را وداع نموده و یا با لشکرین حاکمان وقت که از طرف مامون اجیر شده بودند به شهادت رسیدند.فرزندان امامان معصوم (ع) برای این به ایران می آمدند چون امام هشتم (ع)در خراسان بسر می برد، واز طرف دیگر چون ایرانیان تمایل بیشتری به امامان معصوم داشتند و چون خود را شیعه و پیرو امام علی (ع) می دانستند، به همین دلیل و با توجه به ظلم وستمی که از جانب خلفای آن زمان نسبت به فرزندان ائمه معصوم (ع) صورت می گرفت آنها به سمت ایران می آمدند.در هر کوی و برزن و در هر شهر وروستایی که می رویم شاهد مقبره امامزادگان هستیم.بعضی از آرامگاه این امامزادگان واقعی بوده واز همان زمان رحلت، مردم همان منطقه با روشن کردن شمع و زیارت احترام خود را به آن قبر داشته وبا نذوراتی که جمع می شد ، توسط اهالی و اوقاف به ساخت بارگاه اقدام می نمودند.بعضی از مقابر امامزادگان به صورت خوابنما وغیره کشف شده اند.مثلا در یکی از کتابهای تاریخ طبرستان می خواندم که یکی از بزرگان مبارز علوی را که در جنگی به شهادت رسیده بوداز یک شهری به سمت بابل می بردند.این انتقال میت چندین ساعت به طول انجامید.در هر کوی و برزن که خسته می شدند، تابوت را به زمین می گذاشتند واستراحت می کردند.اهالی همان محل وقتی متوجه می شدند ، خود را به کنار میت می رساندند وفاتحه می خواندند.وقتی میت حرکت داده می شد همان نقطه و محل برای اهالی همان آبادی دارای یک نوع تقدس می شد.بعضی ها در همان نقطه شمع روشن می کردند.بعضی ها با نصب پارچه های سبز یک نوع تقدسی را به همان محل می دادند.ودر دوره های بعدی به یک بارگاه مقدس شکل می گرفت.گذشته از همه اینها وقتی وارد یک مکان زیارتی می شویم ، یک آرامش روحی وروانی به ما دست می دهد.با توجه به کارهای روزمره ای که داریم و خستگی های روحی و روانی که احتمالا برای ما پیش می آید.واگر در کنار کارهای روزانه ،تنش های اجتماعی و غیره هم داشته باشیم ، همانند جروبحث کردنهای بی مورد، دروغ ، غیبت، تهمت، وغیره که در ما استرس ، اضطراب ، بد حالی وغیره دست می دهد.با رفتن به یک مکان مذهبی همانند:مسجد، روضه، دعا وامامزاده هاو غیره به آدم یک حالت خوبی دست می دهد.امروز تصمیم داریم با پیاده روی به همه امامزاده ها سر بزنیم.و در انتها به نماز جمعه رفته و از این طریق روح وروانمان را صیقلی نماییم.شروع حرکتمان از امامزاده علی بن حمزه (ع) است. پس از زیارت پیاده به سمت دروازه کازرون برای زیارت سید تاج الدین غریب و پس ازآن به سمت سید علاءالدین حسین ودر ادامه از راه بین الحرمین به سمت شاهچراغ حرکت می کنیم.پس از زیارت آماده می شویم برای نماز جمعه که امروزه به امامت حضرت آیت الله ایمانی برگزار می شود.امید است مورد قبول حق قرار بگیرد.

امامزاده احمد بن موسی (شاهچراغ) (ع)  

 

این مکان در جنب میدان احمدی قرار دارد.حضرت احمد بن موسی (ع) که به آن شاهچراغ نیز گفته می شود، از فرزندان بزرگوار حضرت امام موسی کاظم(ع)است.حضرت شاهچراغ در نزد پدر از مقام و منزلت بالایی برخوردار بود.به طوری که اصحاب و شیعیان فکر می کردند که بعد از پدر بزرگوارش ایشان به امامت خواهند رسید. حضرت شاهچراغ (ع) همه اصحاب و یارانش را جمع می کند و به آنها می گوید که پس از پدرم ، برادرم رضا امام خواهد بود.ایشان در سال 198 تا203 با جمعی از نزدیکان و یاران وشیعیان به قصد دیدار برادر از مدینه به سمت طوس حرکت می کند و وارد شیراز می شود .مامون دستور داده بود که هر یک از فرزندان ائمه معصومین که وارد ایران می شوند را به قتل برسانند .قتلغ خان که از طرف مامون حاکم فارس بود متوجه ورود ایشان می شود.چون می خواست مانع ورود آن حضرت شود، بین آنها جنگی بوجود می آید.با توجه به رشادتها ومبارزاتی که از جانب حضرت احمدبن موسی (ع)ویارانش صورت می گیرد ، اما قتلغ خان در نهایت از راه حیله و نیرنگ وارد شده و سرانجام آن  بزرگوار و جمعی از یارانش را به شهادت می رساند.

چرا به حضرت احمدبن موسی(ع) شاهچراغ می گویند؟

تا زمان عضدالدوله دیلمی کسی از قبر ایشان آگاهی نداشت.پیرزنی در همان نزدیکی خانه ای داشت که همیشه در انتهای شب متوجه می شد در کنار خانه اش چراغی روشن می شود. روزی به نزد عضدالدوله دیلمی می رود وجریان را برایش تعریف می کند.عضدالدوله در ابتدا می خندد. در ادامه با مشورت وزرایش تصمیم می گیرد به صورت ناشناس شبی را در منزل پیرزن بماند تا از حقیقت کلام پیرزن آگاهی پیدا کند.وقتی به منزل پیرزن می رود شبانگاه به خواب می رود.اواخر شب پیرزن متوجه روشنی چراغ می شود وبا صدای بلند می گوید: چراغ ، چراغ.عضدالدوله وقتی بیدار می شود متوجه آن چراغ و روشنی می شود.کسانی را به آنجا می فرستد وو می دیدند که نور فاصله گرفته و دور می شود.دستور می دهد تا همانجا را شکافتند.بعد از شکافته شدن به لوح سنگی رسیدند که در آن با جسدی سالم برخورد کردند.انگشتری در دست داشت که بر نگینش نوشته شده بود "العزه لله ، احمد بن موسی". عضدالدوله دستور داد تا روی قبرش آرامگاهی بسازند.بعد از آن تاشی خاتون میمند را وقف این بارگاه کرد. او همچنین 30جزء قرآن مجید را که به خط طلایی نوشته شده بود را بر آستانه وقف کرد.امروزه این قرآن در موزه پارس نگهداری می شود.بعضی هم پیدایش را در زمان اتابکان در عهد امیرمغرب الدین مسعود در سالهای 623 تا658 می دانند.

چرا به امامان و امامزاده ها شاه وسلطان می گویند؟

ایران ما سالهای درازی در فرمان شاه و سلطان بود.مردم به شاه و سلطان عادت کرده بودند.فکر می کردند که باید از شاه و سلطان اطاعت کرد.و این تبعیت از شاه و سلطان در خون و رگ آنها در آمیخته شد.وقتی مسلمانها وارد ایران می شوند وبساط شاهی را بر می چینند.کم کم ایرانیان به واسطه ظلم و ستمی که از جانب خلفا صورت می گیرد به ائمه معصومین تمایل پیدا می کنند.همان شاه وسلطانی که در دوره شاهنشاهی ایران در ذهن آنها نقش بسته بود نسبت به امامان وامامزادگانی که به آنها احترام ویژه ای داشتند، تداعی می شد.از طرف دیگر چون همسر امام حسین (ع)شهربانو خود نیز شهزاده بود، به همین دلیل فرزندان امام حسین (ع)را با نام شاهزاده و غیره خطاب می کردند.

امامزاده سید علاءالدین حسین (ع) 

موقعیت این امامزاده در جنوب شهر شیراز ، خیابان آستانه قدیم که امروزه به خیابان حسینی نامگزاری شده و در محله بالا کفت واقع شده است. سید علاءالدین حسین (ع) فرزند امام موسی کاظم (ع) و برادر حضرت شاه چراغ (ع) معروف به حسین کوچک است . در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری به قصد دیدار برادر خود امام رضا (ع) از مدینه عازم طوس بود که در راه شیراز شهید و در همین شهر هم به خاک سپرده شد.در زمان قتلغ خان حاکم فارس بنایی روی مقبره همراه با تزیینات و کاشی کاریهایی صورت گرفت اما در زمان صفویه گنبد آن ساخته شد.فاصله بین حرم حضرت احمدبن موسی (ع)و حرم سیدعلاءالدین حسین(ع)چندان فاصله ای نیست.اکثر افراد پیاده این مسیر را طی نموده و موفق به زیارت هر دو حرم می شوند.بین این دو حرم که به بین الحرمین مشهور است ، در حال فضاسازی به همین منظور می باشند. 

در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم، یعنی در زمان قتلغ خان حاکم فارس بنای اولیه آرامگاه سید علاءالدین حسین ساخته شد. آرامگاه درون باغی که به باغ قتلغ معروف بود، قرار داشت. بعد از مدتی باغ مزبور ویران گشت و قبر امام نیز ناپدید شد.

در اواسط عهد صفوی شخصی به نام میرزا علی که از مدینه به شیراز آمده بود، قبر امام را پیدا نمود و آن را تعمیر اساسی کرد. بعد از آن خلیل سلطان ذوالقدر حاکم فارس (۹۱۸-۹۲۶) در زمان سلطنت شاه اسماعیل صفوی به تجدید بنا و تزیین آن پرداخت و در سال ۹۲۳ کار تزیین آرامگاه را به پایان رساند.

کتیبه ای که بر بالای حرم مطهر قرار دارد زمان اتمام تجدید بنا را در اشعاری که …؟ سروده است نشان می دهد:

سال تاریخش بجو از خیرباقی والسلام

… این بنا کز دولت سلطان خلیل آمد پدید

در سال ۹۴۳ و در زمان شاه طهماسب صفوی کارهای تکمیلی آرامگاه به پایان رسید. در کتیبه دیگری که به خط ثلث نوشته شده و در داخل حرم قرار گرفته است درباره چگونگی انجام امور تکمیلی توضیحاتی داده شده است.

در سال …؟ میرزا ابوالحسن خان مشیرالملک گنبد آرامگاه را که بر اثر زلزله صدمه دیده بود، مجددا” ساخت و در سال ۱۳۰۹ به دستور محمدرضا خان قوام الملک به آیینه کاری رواق آن پرداختند.

شوریده شیرازی در مورد آیینه کاری حرم شعری سروده است که به خط نستعلیق عالی در اطراف ضریح نوشته شده است و در بیت آخر آن زمان آیینه کاری را بیان کرده است.

روی نه افلاک از این آیینه ها آیین گرفت

منطق شوریده بهر سال تاریخش سرود

کف و ازاره های داخل آرامگاه از سنگ مرمر است. سقف و دیوارهای بنا نیز آیینه کاری شده است. در سال ۱۳۲۹ گنبد بنا را که چندین مرتبه بر اثر حوادث مختلف صدمه دیده بود برداشتند و در سال ۱۳۳۱ گنبد جدیدی را با اسکلت فلزی بر روی آن نصب کردند. در حال حاضر این گنبد با کاشی های معرق پوشیده شده و اطراف آن با کاشی های رنگین گل و بته دار مزین شده است.

مرقد امامزاده در شاه نشین شمالی در حرم مربع شکلی که دیوارها و طاق آن آیینه کاری شده قرار گرفته است. ضریح چوبی امامزاده منبت کاری شده و بر روی آن شیشه نصب گردیده است. درب هایی برای داخل شدن به حرم وجود دارد که هر کدام از آنها چوبی است و منبت کاری شده هستند. یک درب دیگر از طلا که کار هنرمندان اصفهان است نیز برای حرم تهیه و نصب شده است. در اطراف این در قصیده ای از جمال جمالی شاعر معاصر شیرازی به صورت میناکاری نوشته شده است که دو بیت آخر آن ماده تاریخ است:

این دو مصرع را جمالی از ره اخلاص عنوان

سال شمسی و هلالی کرد حسب الامر فالی

گشت این باب حوایج بوسه گاه اهل عرفان (۱۳۵۰ ش)

از کرم یزدان دری بگشاد بر ارباب ایمان(۱۳۹۱ ق)

در زاویه جنوب غربی آرامگاه برجی مکعب شکل از سنگ های سفید ساخته شده که در چهار سوی آن ساعت هایی کار گذاشته اند.

در زاویه جنوب شرقی آرامگاه نیز بنایی وجود دارد که متعلق به آرامگاه سید عبدالله حجاب (ضیاءالسلطان) است

امامزاده علی بن حمزه (ع) 

امامزاده علی بن حمزه (ع) در خیابان حافظ ،جنب شمالی پل اصفهان وکنار رودخانه خشک قرار دارد. ایشان برادر حضرت رضا (ع) است. قبل از پیدایش قبر شاهچراغ این امامزاده معتبرترین ووالاترین امامزاده های شیراز به حساب می آمد.به همین سبب همان محل به عنوان مرکزیت حکام وقت آن زمان قرار داشت.تدفین شخصیت های نامی ،گسترش زمینهای وقفی،ایجاد قبرستاهای محلی وبیشترین مراجعات مردمی در همان محل صورت می گرفت.بعد ازکشف مرقد مطهر شاهچراغ(ع) این مرکزیت دینی به آنجا منتقل گردید.

امامزاده علی بن حمزه (ع) به صورت مخفی زندگی می کرد.ایشان برای امرار معاش خود به کوهستانها می رفت وهیزم جمع آوری کرده وآن را به دوش می گرفت وبرای فروش به بازار می برد.در یکی از همان ایام که مشغول حمل هیزم بود ،دشمنان خاندان پیامبر به ایشان شک می کنند وبه ایشان حمله می برند وسرش را از بدن جدا می کنند.معروف است که ایشان سر خود را به دست گرفته وچند قدمی راه رفت.بعضی ها روایت کرده اند که حافظ در باره ایشان شعری سروده است.یک بیت از آن شعر به صورت دست نویس بر روی در ورودی آرامگاه ایشان نوشته شده بود.من هر چه در دیوان حافظ گشتم آن شعر را پیدا نکردم.آنچه از مصرع دوم این بیت شعر به یادم مانده عبارت است از :سر خود به دست گرفت وچند قدم راه برفت

امامزاده سید میر محمد بن موسی کاظم(ع)

این امامزاده در روبروی درب ورودی حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) و در انتهای حیاط سمت چپ قرار دارد.روایت است که در سال 725میرزا عنایت الله دستغیب در خانه اش نوری مشاهده می کندو در انتها به کشف قبور این امامزاده و فرزندش ابراهیم می گردد.پس از این موضوع خانه اش را وقف می کندو همچنین خانه های اطراف را هم خریده و به آن حریم اضافه می کند.در دوره زندیه بقعه ای بر آرامگاه ساخته شد.مسجدی ساده هم در کنار صحن بنا گردیده است.قبرشهید محراب حضرت آیت الله دستغیب هم در یکی از صحنهای همین آرامگاه قرار دارد.

امامزاده ابراهیم (ع)

در کنار آرامگاه سید میر محمد ، آرامگاهی به نام ابراهیم قرار دارد که او را فرزند سید میر محمد می دانند.

امامزاده سید تاج الدین غریب (ع) 

این امامزاده در در وازه کازرون نرسیده به سنگ سیاه قرار دارد.نام او جعفر بن فضل بن جعفربن علی بن ابی طالب است. "تاج الدین " و "غریب" از القاب وی می باشد.مردم او را سید حاجی غریب می نامند.

امامزاده بی بی دختران (ع) 

بقعه بی بی دختران در محله سه باغ شیراز قرار گرفته که این بقعه همراه با مدرسه ای توسط قتلغ خان ساخته شده است. ام عبدالله از بانوان فاضل و از احفاد فاطمه زهرا (س) می دانند. 

                                                     تا جمعه بعدی خدا نگهدار

خاطرات جبهه(از میگون تا دوکوهه و دشت عباس و مهران وگیلان غرب)

به اتفاق حسن ترکان و صمد کیارستمی تصمیم داشتیم به جبهه برویم. بالاخره این امر محقق و در تاریخ 25 /5 /62 به سپاه ناحیه شمال تهران رفتیم و با پر کردن فرم هایی آماده اعزام شدیم. در تاریخ26 / 5/62 ما را به پادگان دوکوهه اندیمشک بردند و جزء تیپ امام حسین(ع) مشغول خدمت شدیم. در آنجا من در قسمت تسلیحات حسن راننده تویوتا و صمد هم به عنوان تک تیر انداز مشغول کار شدیم. جناب سید وحید میراسماعیلی هم در آنجا بود.

 

 

 

 زاغه مهماتی در عین خوش نزدیکیهای دهلران منفجر شده بود. ما خودمان را به آنجا رساندیم. انفجار انبار محدوده ای به قطر 1 کیلومتر را در بر گرفته بود. بعضی از مهماتها سالم بودند. ما آنها را جمع آوری و در ماشین جاسازی می کردیم. بعضی از آنها به طور کامل منفجر نشده بودند. مثل بعضی از نارنجکها که ما آنها را معدوم و بعضی از آنها را دفن می کردیم. تا شب کارمان همین بود. هنگام برگشتن در بین راه سربازی را که قصد مرخصی به خانه داشت سوار کردیم. بعضی از افراد در اوقات فراغت با پوکه های گلوله کارهای دستی می ساختند. بعضی ها پوکه های گلوله مخصوصا تفنگ ژ3 را به خانه های خود حمل می کردند. به ندرت مهماتی از قبیل نارنجک را به خانه می بردند. اما وقتی این سرباز را سوار شد من به همراه ایشان در قسمت بار ماشین روی انبوهی از مهمات دراز کشیدیم و به سمت اندیمشک در حرکت بودیم. وقتی در بین راه به ایست و بازرسی رسیدیم ،آهسته در گوش من گفت که من یک آرپی جی در کوله پشتی دارم. می خواهم این را به شما تحویل بدهم. البته در ایست و بازرسی وسایل ما را به علت  مجوز بازرسی نمی کردند. من پیاده شدم و آهسته به راننده تویوتا جناب محمد که از پاسداران وظیفه بود اطلاع دادم. به ایشان گفتم که اگر امکان دارد ، چون ایشان سلاحش را به ما تحویل داده کاری نداشته باشد. ایشان با تایید حرف من به سمت بازرسی رفت و پس از چند دقیقه ماموری به سمت ماشین آمد و سرباز را به همراه کوله اش به طرف بازرسی برد. ما هم به طرف  دو کوهه حرکت کردیم. تا دوکوهه در فکر این سرباز بودم و از خودم ناراحت بودم که چرا به آقا محمد جریان را اطلاع دادم.

 

 

پادگان دو کوهه برای کسا نی که جنگ را تجربه کرده اند، خاطرات فراموش نشدنی زیادی به همراه دارد. شب زنده داریها و مناجاتهای عاشقانه ای از نفس گرم بسیجیان و سپاهیانی به عرش می رسید که شاید اکثر آنها امروزه در قید حیات نباشند. چه شهدایی که در این پادگان آخرین مشقهای درسشان را تمرین می کردند. در واقع یک مدرسه عشقی بود که دانش آموزانش هیچگونه محدودیت سنی نداشتند. آنچیزی که مردمان درونش را به معراج می رساند، خلوص و یکرنگی و صفا و عشق و محبتی بود که در آنجا به وفور یافت می شد. در هیچ کجای پادگان نشان از قدرت ومقام و پول به چشم نمی خورد. همه انرژی ها و تحرکات صرف تخلیه شیطان درونی و برونی بود. در حین ترخیص دوره ها که عموما سه ماهه بود، پولی به مبلغ 1000 تا 2000 تومان می دادند. اکثریت بچه ها این مبلغ را نمی گرفتند.

 

در یک روز جمعه با دو سه نفر از دوستان به اهواز رفته بودیم. اگرچه درو دیوار اهواز هم نشان از جنگ زدگی به خودش گرفته بود، اما دررمز مقاومت جنگی، شهر نفس می کشید و مردمش به کارهای روزانه مشغول بودند.آن روز جمعه بود و مردم به قصد رفتن به نماز جمعه در خیابان نادری که اصلی ترین خیابان بود مشاهده می شدند. در همین خیابان مشغول پرسه زدن بودیم که تعدادی از دختران چادری که خودشان را از بسیجیان مدرسه ای در همان نزدیکی معرفی کرده بودند از ما خواستند تا در باره اهدافمان از آمدن به جبهه و تعداد دیگری از سوالات  در همین زمینه ها با ایشان همکاری کنیم تا آنها در نشریات خودشان استفاده کنند. با دادن آدرس پادگان به آنها پس از چندی نامه ای برایمان ارسال شد که حاوی سوالاتی با مضامین زیر بود.

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان – با سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی، و با سلام بر تمامی رزمندگان سلحشور جبهه های ایثار، جبهه های حق علیه باطل، سلام بر شما برادران شجاع و جنگاوران اسلام، سلام بر شما رزمندگان، نور چشم ملت و امام عزیز، سلام بر شما زاهدان شب و شیران روز، و سلام بر شما برادر عزیز که امیدوارم در این وظیفه شرعی دست خدا همراهتان باشد. خوب اکنون این سوالات را مطرح می کنم.

1 – انگیزه شما از آمدن به جبهه های حق چه بوده است؟

2 – به نظر شما تا چه مدتی باید این جنگ را ادامه بدهیم؟

3 – اگر شما در عملیاتی شرکت داشته اید، مفصلا آن عملیات را شرح دهید.

4 – حالت برادران را در شب حمله بیان کنید.

5 – حالت برادری را اگر در هنگام شهادت مشاهده نموده اید، شرح دهید.

6 – به نظر شما چرا صدام بعثی از ایران اسلامی تقاضای صلح کرد؟

7 – به نظر شما چه چیزی باعث می شود که این حبیب بن مظاهر ها و یا علی اصغرهای نوجوان به جبهه روی آورند؟

برادر عزیز سوالات بسیارند و ما در دقعات بعدی انشاءالله برایتان باز پست خواهیم کرد. با آرزوی پیروزی رزمندگان و نابودی کفر جهانی. و من الله توفیق – کاهیرده

ما هم هر گونه جوابی که مناسب و عاقلانه بود برایشان پست می کردیم.

 

  

یکی از روزها با حسن ترکان جهت ارسال مهمات و آذوقه به خط مقدم رفته بودیم. در آنجا سید رزم آرا میراسماعیلی را دیده بودیم. حسن به فاصله 10 متر تا شهادت فاصله داشت. تویوتا لنکروزش را در سنگر پارک کرده بود و به سنگر میراسماعیلی آمده بود. یک دقیقه نگذشته بود که راکت خمپاره کنار ماشینش اصابت می کند.بدنه ماشین سوراخ سوراخ شده ولی کار می کرد. تا انتهای دوره با همان ماشین در جبهه مشغول فعالیت بود. 

 

  

این تانک نفربر عراقی است که در حول و حوش عملیات رمضان به غنیمت سربازان اسلام در آمده است. مدتی را در نزدیکی های مهران بودیم. ایام محرم بود.   

   

 ایام محرم بود. بچه ها به عشق امام حسین (ع) روزها و شبها به عزاداری می پرداختند.  

اگرچه اینگونه حرکت کردن در مسیری که در تیر راس دشمن قرار دارد خالی از اشکال نیست، اما به لطف محرم و امام حسین(ع) هیچگونه مشکلی برای ما بوجود نیامد. در بعضی از اوقات بلندگوها را هم به طرف عراقیها می گرفتیم.

 ایبن هم عزاداری بچه ها در ایام محرم در نمازخانه ای که با چادر گروهی درست شده بود

   

 

در شب و روز عاشورا دسته های عزاداری را در مهران به راه انداخته بودیم. اکثر بچه ها با پای برهنه از ده کیلومتری مهران تا امامزاده عباس نزدیکیهای مهران به صورت دسته های عزاداری پیاده حرکت می کردند.

 

 

در یک عملیاتی که در جنوب می بایست انجام می شد،  برای فریب دادن دشمن یک حرکت به سمت گیلان غرب انجام دادیم. ادوات نظامی را به حرکت در آوردیم. عراقیها به شدت مسیر ما را گلوله باران کرده بودند. از مهران و کله قندی و صالح آباد گذشته و به گیلان غرب رفتیم. در نزدیکیهای کرمانشاه در یک محلی به نام شهرک المهدی (عج) موضع گرفتیم. رحمان شمس الدینی را هم در آنجا دیدیم. ایشان با تراکتور مشغول سنگر سازی بود.

 بعضی از پیرمردان در جبهه از یک صفای درونی برخوردار و بار معنوی بالایی داشتند. این پیر مرد که در عکس مشاهده می شود، هر شب قبل از اذان صبح ما را از خواب بیدار و ما را به نماز شب تشویق می کرد. نماز شب را از ایشان یاد گرفته بودم.در جبهه به او بابا می گفتند. 

 

 

روزی مرحوم فخرالدین حجازی به موضع ما آمده بود. ایشان یکی از سخنرانان پر انرژی دوران انقلاب بودند.غیر از شهید چمران و بعضی از شخصیت های دوران انقلاب اکثریت سخنرانان با حرارت و انرژی بالایی سخنرانی می کردند.شاید این هم از ویژگیهای دوران انقلاب بوده است. امروزه دیگر در بین سخنرانان کمتر آن انرژی مشاهده می شود. مرحوم فخرالدین حجازی از جمله آن سخنرانانی بود که پر انرژی صحبت می کرد. بچه ها با ایشان عکس یادگاری می گرفتند. ما هم از این فرصت استفاده کرده و با یک بوسه به استقبالش رفته و از ایشان یک عکس یادگاری گرفتیم.

 

 

اینجا همان شهرک المهدی (عج) گیلان غرب است که به مدت یک هفته توجه عراقیها را به این سمت کشاندیم تا رزمندگان بتوانند عملیات اصلی خودشان را در جنوب انجام بدهند. حرکات و رفتار فردی که در عکس به حالت نشسته مشاهده می شود، من را به یاد شیخ مطلب محلمان می انداخت. جناب مطلب آنقدر در انجام فرایض دینی متعصب و محتاط بود که به وی لقب شیخ داده بودند.

بعد از اتمام عملیات و پایان دوره در تاریخ 25/8/62 به پادگان دو کوهه برگشتیم.

 
                                             والله علیم حکیم

سعید فهندژی سعدی

بدون ذکر منبع شرعاً جایز نیست

مروری بر تصویر شهید امینی

دفتر خاطراتم را ورق می زدم ، ناگاه روی تصویر معروف شهید امینی توقف کردم. پیشانی بند قرمز که مقداری از بالا به وسط تا شده و کلمه عرفانی و رمز یا حسین بر آن حک شده است .موهای سیاه وصاف ، با ریشهای نرم وسبیل کم پشت که نشان از جوانی عمر را به خود دارد . لکه های خون مقدس در فرق سر وقطره ای کشیده شده از پیشانی چپ تا مابین دو ابرو ولبهایی آذین بسته به خون که حاکی از ریزش خون بینی است .لکه های پهن تر و راهراهی که در قسمت چپ بدن از شانه هایش گرفته تا انتهای عکس با چشما نی بسته ولی آرام ، انگار بعد از یک خستگی در نبرد با اهریمن ، در یک خواب نیمروزی آرمیده است  .

                          

آری او آرمیده است و چه خوب در خوابی مطمئن ، اما ما بیدار ومضطرب به  سرنوشتی که در انتظارما کمین کرده است . ای شهید، تو چه کرده ای که اینچنین زیبا وآرام خفته ای . آن روز که تو لبیک گفتی  و در مرز حقیقت جا گرفتی ، چگونه این سعادت نصیب ما نگردید . ما تا پای شهادت آمدیم ،اما افسوس که گناه ما بیش از آن بود که در آخرین مرحله عشق با شما باشیم .شاید در گیر ودار دنیا ودنیا پرستان و قابیل وقابیلیان گرفتار بودیم .آنجا که همه مست از نوشیدن جام عشق بودند ،ما پس زده ها بودیم .امروز که دوریم از آن وادی الا هو باید چکنیم. 

 ای ،شهید امروز در گیر و دار

                             دیوان و ددان گرفتاریم                                           دستی ، نظری ، لطفی ،

                      ما را با خود همراه کن

                                                    

                       

حاج علی افراسیابی، پدر بزرگوار پنج شهید ، به دیدار حق شتافت.

 

 

حاج علی افراسیابی، پدر بزرگوار پنج شهید دفاع مقدس، به دیدار حق شتافت. 


 
به گزارش خبرنگار آینده، پدر شهید خلبان افراسیابی و چهار شهید سرافزار دیگر روز گذشته بر اثر سکته قلبی درگذشت. وی بارها مورد تفقد رهبر انقلاب و سایر مسئولان کشوری قرار گرفته بود.

مراسم تشییع پیکر مرحوم افراسیابی ، "یکشنبه" از ساعت 8 از مقابل مسجد محمدی در خیابان پیروزی، خیابان شهدای افراسیابی برگزار می شود و مراسم ختم این پدر شهید نیز سه شنبه از ساعت 16 تا 18 در مسجد قدس واقع در خیابان پیروزی، نبش خیبان یکم نیرو هوایی برقرار خواهد بود.

پنج شهید خانواده افراسیابی به نامهای ابراهیم، اسماعیل، امیر، جواد و علیرضا می‌باشند.  


"ابراهیم" 12 ساله بود که در روز 22 بهمن 57 توسط مزدوران رژیم منحوس پهلوی به درجه والای شهادت نائل آمد.  

 
"اسماعیل" دومین شهید این خانواده متولد 1325 و از خبرنگاران روزنامه جمهوری اسلامی بود که در فروردین 1362 در عملیات دشت عباس در پاسداری از مرزهای اسلامی کشورمان و دفع تجاوزات دشمنان بعثی به افتخار شهادت نائل آمد.  


"امیر" متولد 1329 بود. او همچون یک بسیجی گمنام حماسه‌ها آفرید و به درجه عظیم شهادت نائل گشت.  


"جواد" فرزند چهارم خانواده افراسیابی بود که به سال 1337 پا به عرصه وجود نهاد و این شهید بزرگوار در عملیات والفجر 4 در ارتفاعات "کانی مانگا" در حراست از وطن و انقلاب اسلامیمان و در برخورد با متجاوزان به حریم کشور ولایتمدارمان ایران، به درجه والای شهادت نائل آمد.  


"علیرضا" پنجمین شهید خانواده افراسیابی بود، به سال 1331 متولد گشت، او فرزند دوم خانواده بود و در اکثر عملیاتها ازجمله بیت‌المقدس، فتح‌المبین و حصر آبادان... حضور داشت و سرانجام در عملیات کربلای 5 به درجه جانبازی شیمیایی نائل گشت و پس از پایان جنگ با تحمل دردهای فراوان به شهیدان راه خدا و چهار برادر دیگرش پیوست. 

خداوند روح بزرگ این پدر و 5 شهیدش را شاد بگرداند و به خانواده این عزیز از دست رفته مخصوصا دو فرزند جانبازش صبر و اجر عنایت بفرماید.