شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

یا امام رضا(ع) ما را هم دریاب

السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفاء و الفقرا یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا عایه آلاف تهیت و ثناء   

امام رضا(ع) در سال 148 هجرى قمرى یعنى حدود (1250) سال پیش در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام موسى بن جعفر(ع)، یعنى امام هفتم شیعیان و مادرشان بانویى بزرگوار و خردمند به نام (تکتم) یا (نجمه) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد که پدربزرگ ایشان، یعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسید.
نام ایشان (على ) است، ولى بر اساس شیوه اى که در میان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. این گونه اسمها را (کنیه) مى نامند. علاوه بر نام و کنیه، گاه عنوان دیگرى نیز به افراد مى دهند که آن را (لقب) مى گویند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است. از جمله معروف ترین این القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غریب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معین الضعفاء) است. نامیدن هر فرد به این نامها، یعنى اسم، کنیه و لقب دلیل خاصى دارد. گفته اند که وى را به این جهت (رضا) لقب داده اند که خدا از او راضى است.
دوران کودکى و جوانى امام در مدینه گذشت. اخلاق نیکو، دانش فراوان، ایمان و عبادت بسیار از ویژگى هایى بود که امام را مشخص مى ساخت. 

حدیث سلسلة الذهب
امام رضا(ع) در این سفر تاریخى ، هر جا که توانست کوشید تا مردم را با اسلام، قرآن، تشیع، اخلاق اسلامى ، آرمانهاى دینى و احکام مذهبى آشنا سازد. از جمله مهمترین فرازهاى این سفر، توقف امام در نیشابور و سخن تاریخى ایشان در جمع گروه بسیارى از مردم و حدیث شناسان این شهر است.
آشنایى با این سخن و حدیث امام براى همه ما جالب است.
این حدیث به (سلسلة الذهب) شهرت دارد. دلیل این نامگذارى را خواهى دانست. اما بهتر آن است که نخست، با چگونگى بیان حدیث و اصل آن آشنایى پیدا کنى :
دو تن از حدیث شناسان نیشابور خدمت امام رضا(ع) رسیده، گفتند:
اى بزرگوار!
اى بازمانده از دودمان امامان!
اى سلاله پاک پاکان!
اى فرزند پیامبر!
به حق پدران و اجداد پاک و نیاکان نیکومقام سوگندت مى دهیم که پرده را بردارى ، رخسار خود را به ما نشان دهى و حدیثى از نیاکان خود را براى ما بازگو فرمایى ... تا خاطره اى فراموش نشدنى از شما داشته باشیم.
امام کاروان را از حرکت بازداشت، پرده هودج را کنار زد...
انبوه جمعیت مى کوشیدند تا خود را به امام نزدیک کنند...
اما آنان که حدیث مى نوشتند از مردم خواستند که آرام باشند تا آنان بتوانند سخن امام را بشنوند و آن را براى تاریخ ثبت کنند و به یادگار بنویسند.
آن گاه امام چنین فرمود:
پدرم بنده شایسته خدا، موسى بن جعفر،
از پدرش جعفر بن محمد،
و او از پدرش محمد بن على ،
و او از پدرش على بن الحسین،
و او از پدرش حسین بن على ،
و او از پدرش على بن ابى طالب،
نقل کرده که از پیامبر(ص) شنیده است،
و پیامبر از جبرئیل دریافت کرده
که خداوند فرموده است:
کلمه لا اله الا الله دژ استوار من است. هر کس که وارد آن دژ شود از عذاب من ایمن خوهد بود.
گوشها شنیدند و قلمها نوشتند... در میان مردم همهمه افتاد. دهها هزار مرد و زنى که این سخن را دریافتند آن را براى یکدیگر باز مى گفتند... کاروان امام به راه افتاد، اما حضرت ندا در داد و آن را از رفتن بازداشت و فرمود:
با شرایط آن... و من از شرطهاى آن هستم.
امام در این حدیث بسیار کوتاه و فشرده، نکات بسیار بلندى را بیان فرموده است. به این نکات توجه کن:
1 ـ اهمیت مسأله توحید و محور بودن آن در اندیشه اسلامى .
2 ـ پیوستگى معارف خاندان امامت به شخص پیامبر اسلام(ص) و به سرچشمه وحى .
3 ـ پیوند گسست ناپذیر توحید با رهبرى .
4 ـ تثبیت امامت حضرت رضا علیه السلام و ردّ دیدگاه کسانى که به امامت ایشان باور نداشتند.
اما چرا این حدیث را (سلسلة الذهب) نامیده اند؟
وقتى جمله اى از کسى نقل مى شود، گاه چندین نفر در بازگو کردن آن نقش دارند و آن را از قول کسان دیگر روایت مى کنند. این افراد را در اصطلاح علم حدیث، (سلسله سند حدیث) مى گویند. مثلاً در همین حدیث، که امام رضا(ع) این سخن را از قول پدران خود نقل مى فرماید، این افراد، سلسله سند این حدیث نامیده مى شوند. از آن جا که همه این افراد، امامان عزیز ما شیعیان هستند، این حدیث در تاریخ به عنوان حدیثى که همه سلسله سند آن طلایى و زرّین هستند معروف شده است و آن را (سلسلة الذهب، یعنى رشته طلایى ) نام داده اند.
این حدیث از آن زمان که از زبان مبارک امام شنیده شد، همواره مورد توجه و عنایت حدیث شناسان، تاریخ نویسان و هنرمندان بوده است. تا کنون نیز هنرمندان آن را به شیوه هاى مختلف نوشته و عرضه کرده اند.  

منبع: شبکه امام رضا (ع)

 یا امام رئوف می گویند:  سلام از راه دور هم به شما می رسد چون هیچ پرده و حائل و فاصله ای برای زوار تو وجود ندارد. از اینجا سلامت می کنیم. باشد تا روزی برسد به پابوست بیاییم و از نزدیک سینه به سینه و لب به لب به آستانت تکیه کنیم که تو خود خوب تکیه گاهی ای مولا.می گویند نیاز نیست که در محضر شما یک به یک تمامی آنچه می خواهیم با تو در میان بگذاریم. گفتند کاسه دلت را به پیش آستانش بگذار هر چه مولا بخواهد به تو می دهد. آقا کرمش زیاد است نمی شود که تو توجه بکنی و اون کم مایه بگذارد. کافیست به فرزندش جواد (ع) قسمش بدهی! 

ای امام بزرگوار ما از شما بصیرت می خواهیم تا در رکاب نایب برحق فرزند برومندت امام عصر(حج) بتوانیم از پس معرکه ها جان سالم بدر ببریم. 

ای امام غریب به غربتت قسمت می دهیم به بی بصیرتان ما بصیرت عنایت بفرما. 

ای امام همام مریضان ما را دریاب شفای عاجل به همه آنها عنایت بفرما 

ای امام کریم می دانیم که شما به آهو هم نظر داری به همان ترحمت به ما هم مرحمتی کن 

امروز شما غریب نیستید بلکه شیعه غریب است به همه شیعیان قدرت و بزرگواری عطا کن 

ای سرور ای آقا ای امید دل همه نا امیدان دریاب دریاب در یاب

یاران امام حسین (ع) که در روز عاشورا از سپاه عمر سعد نجات یافتند

چند تن از یاران امام حسین علیه السلام در کربلا از دست سپاه عمر بن سعد نجات یافتند. آنان عبارت بودند از:

1-
امام زین العابدین علیه السلام که در کربلا بیمار بود و چون شمر خواست او را به قتل برساند، زینب علیه السلام از کشتن وی جلوگیری کرد. (1)
2
ـ امام محمد باقر علیه السلام که در کربلا کودکی بود که بیش از دو سال و چند ماه نداشت. (2)
3
ـ حسن بن حسن که پس از آن که در کربلا مجروح شد، او را به کوفه بردند و معالجه کردند تا بهبود یافت.(3)
4
ـ عمر بن الحسن که اسیر شد.
5
ـ زید بن الحسن که از اسرای اهل بیت علیه السلام بود.(4)
6
ـ قاسم بن عبدالله که از فرزندان عبدالله بن جعفر طیار بود.
7
ـ محمد بن عقیل(5)
8
ـ عقبه بن سمعان: او غلام حضرت رباب بود.(6) وی را دستگیر کردند و نزد عمر بن سعد بردند، اما چون غلام بود، آزاد شد.(7)
9
ـ موقع بن ثمامه اسدی. او نیز با سپاه امام حسین علیه السلام بود و آن چه تیر داشت به سوی دشمن افکنده بود. اما گروهی از قبیله اش آمدند و او را امان دادند. او نیز نزد آنان رفت و چون عبید الله بن زیاد آگاه شد، به «زاره» تبعیدش کرد.(8)
10
ـ مسلم بن رباح وی با امام حسین علیه السلام بود و به امام خدمت می کرد و چون امام علیه السلام به شهادت رسید، نجات یافت. او همان کسی است که برخی از وقایع کربلا را روایت کرده است.(9)
11
ـ ضحاک بن عبدالله مشرقی

منابع:

·         قصه کربلا، ص 392.

·         1ـ منتظم ابن جودی، ج 5، ص 341.

·         2ـ مقتل الحسین مقرم، ص 305. بنابر قولی حضرت در کربلا حدوداً چهار ساله بودند.

·         3ـ ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 25.

·         4ـ مقاتل الطلابیین، ص 119.

·         5ـ حیاة الامام الحسین، ج 3، ص314.

·         6ـ رباب دختر امرء القیس کلبی، مادر حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلام.

·         7ـ انساب الاشراف، ج 3، ص 205.

·         8ـ کامل بن اثیر، ج 4، ص 80.

·         9ـ حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 313.

دریافتی از: شبکه ملی مدارس (رشد)

یاران عاشورا

نگاهی به زندگی حضرت سکینه(س)

 رباب مادر حضرت سکینه هم که افتخار همسری امام حسین علیه السلام را داشت، بعد از واقعه عاشورا و شهادت همسرش با اینکه خواستگاران فراوانی داشت همه را رد کرد و گفت:
«پس از فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم همسری بر نمی گزینم.»
او به تحقیق دریافته بود که هیچ کس نمی تواند همانند امام باشد و درس هایی را که او از مکتب انسان ساز حسینی فرا گرفته بود، دوباره برایش زمزمه کند. رباب به امام حسین علیه السلام بسیار وفادار بود و در حمایت و تبعیت از آن حضرت، زندگی کرد و پس از شهادت جانگدازش همراه دخترش سکینه، خیمه عزا برپا نمود و به اقامه عزای آن امام همام پرداخت. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: 

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

عاشورا

 یا ثارالله 

عاشورا یعنی یکطرف عیش و عشرت و نوش و مستی 

عاشورا یعنی یکطرف الله و اکبر و اصغر و همه هستی

عاشورا یعنی یکطرف شور و شوق شهادت 

عاشورا یعنی ورای هر چه عبادت 

عاشورا یعنی روح اوج گرفته و به معراج رسیده 

عاشورا یعنی اسماعیل و ابراهیم و روز واقعه 

سلام بر تو ای روح عبادت 

سلام بر تو ای شهد شیرین شهادت