شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

مقدمه ای بر زبان مردم رودبارقصران و لواسانات

مقدمه ای بر زبان مردم رودبارقصران و لواسانات طبری یا دری با نگرشی ویژه بر زبان میگونی         

زبان طبری یکی از زبانهای بازمانده از زبانهای کهن پهلوی، سانسکریت ، که آن هم شاخه ای از خانواده زبانی "هند و اروپایی" است.هند و اروپایی به اقوامی اطلاق می شود که در روزگارانی بس کهن در نواحی واقع در جنوب سرزمین روسیه امروزی، در دشتها و استپهای میان جنوب سیبری، دریاچه آرال، شمال بحر خزر و شمال قفقاز می زیستند.تا هزاره سوم پیش از میلاد این اقوام در زایشگاه اولیه خود می زیسته و پس از آن زمان مهاجرت کرده و به هند و سرتاسر اروپا و آفریقا گسترش پیدا کرده اند.مروری بر ریشه یابی زبان فارسی  نشان می دهد که این تغییرات از کجا و در چند مرحله انجام گردید.همچنین گستردگی جغرافیای زبان را می توان تا حدودی لمس کرد.            

                      اروپایی                                                                                                                           

هند و اروپایی »                                  هندی کهن

                      آریایی قدیم(هند و ایرانی) »                  

                                                     ایرانی کهن » مادی، اوستایی، سکایی، فارسی باستان

                     ایرانی میانه »  شمال غربی » زاندا، کردی، خزری، مرکزی           

فارسی باستان »  شرقی » هیتایی، آسی، سندی، خوارزمی، ختنی، پامیری، پشتو

                    غربی » فارسی میانه » لری » کوهساری، فارسی، بلوچی

در رابطه با زبان طبری دانشمندان غیر ایرانی همچون مگلونوف،خودزکو، درن ... به تخقیق پرداخته اند. اینها نشان از آن دارد که این زبان دارای اهمیت است. گروه مردها که دسته ای از آنها تبری، مازندرانی و رویانی باشند از پیش از سرازیر شدن آریاهای ایرانی به فلات ایران کنونی مانند بومیان دیگر این سرزمین فرهنگ و زبان جداگانه داشته و هر بخشی و دسته ای را گویش ویژه ای بوده است که از ریشه زبان مردی سرچشمه می گرفته و در همه جا یکسان و برابر بوده است مگر با اندک اختلاف و این دو گانگی را می توان ناشی از آمیزش با همسایگان دانست.چنان که امروزه نیز پس از گذشت هزاران سال مردم بخش شمال خاوری تبرستان بزرگ به شوی همسایه بودن با گرگان و ترکان و کومسی ها (سمنان، دامغان و بسطام) با گویش آنها که امروزه آن را " تاتی " خوانند و مردم شمال باختری به شوی همسایگی با گیلانیان و مردم ری ( دماوند، قصران، شمیرانی ها و لواسانی ها) با گویش آنان سخن رانند ولی مردم دور افتاده کهستانی با همان زبان و گویش باستانی خود گفتگو کنند که فهم آن برای مردم شهری و مردمان دیارهای دگر سنگین ودشواراست.                                            تاریخ طبرستان- اردشیربزرگ –ص25

[زبان تبری ها] بومی مادر زاد بود و نخست با زبان آریایی[تکلم می کردند]، سپس[زبان] پارسی [باستان] دوره هخامنشی و[پارتی/ پهلواییک دوره] اشکانی و در دوره ساسانیان زبان پهلوی[پارسیک/ فارسی میانه] بر آن افزوده گردید. در این زمینه آمده :"دو طبرستان زمینی هامون است و کشاورزی کنند و ستور دارند و زبانی دارند نه تازی نه پارسی و بومی هستند که دیگر دیلمان زبان ایشان را ندانند... و تا روزگار حسن بن زید رضی الله عنه (250 – 270 ق، ا. ب)... زبان تبری به کومسی و گرگان نزدیک بوده و همدیگر را به خوبی می فهمیدند، مگر تبری ها اندکی شتابزدگی داشتند و به تندی سخن می گفتند. لنگر زبان ایشان که امروزه نیز ادامه دارد واژه "هاده" (صیغه امر مصدر دادن: بده) و "هاکن"(صیغه امر مصدر کردن، انجام دادن، انجام ده) بود که بر شیرینی آن می افزود. در این زمینه آمده: "... و لسان قومس و جرجان متقاربان یستعملون الها یقولون هاده و هاکن و له حلاوة و لسان اهل طبرستان مقارب لها(یقاربه) الا فی عجله ...[3] زبان امروزه تبری ها با آن همه آمیختگی که پس از اسلام بر آن افزوده شده یکی از کهنترین زبان [های] بومی ایران به شمار می آید و زبانی است پهناور و دامنه دار.زبان مردمان شهر نشین و تازی و کمی ترکی آمیختگی بسیار پیدا نموده است. ولی زبان کهپایه و کوه نشین از آلودگی ها دور و با شهرها بسیار فرق دارد.(همو منبع صفحه 102)

بررسی کارشناسانه در جلگه‌ها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف درمازندران شده است: 1

1 - منطقه کردکوی: شامل "هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گزشرقی و غربی و روستاهای ترکمن‌نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه". 2 - منطقه بهشهر : شامل "چهاردانگه هزارجریب" از "سورتی" تا "کیاسر" و روستاهای مناطق جلگه‌ای از "گلوگاه، شاه کلیه" تا انتهای منطقه "قره‌طغان و رودخانه نکارود". 3 - منطقه ساری: شامل "چهاردانگه" از "کیاسر" تا کوهستانهای "دودانگه"، جلگه‌های مابین "میان دورود" و جلگه‌های مناطق غربی تجن رود تا جویبار. 4 - منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروز کوه، سوادکوه و روستاهای جلگه‌ای حد فاصل بین کیاکلا ، جویبار و روستاهای کوهپایه‌ای بیشه‌سر. 5 - منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی ، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگه‌های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه‌ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار. 6 - منطقه آمل: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه‌های دو سمت هراز، دشت سر و محمود آباد و کوهپایه‌ها و جلگه‌های جاده چمستان، میان آمل و نور. 7 - منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه‌های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس. 8 - چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایه‌ای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگه‌ای از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس آباد. 9 - تنکابن مرکزی: شامل لهجه‌های دوهزار و سه هزاری و خرم‌آبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگه‌های حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود. 10 - منطقه علی آباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمود آباد، فاضل آباد و جلگه‌های غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم. 11 - منطقه قصران باستانی: شامل مناطق لاوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچلال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود. 12 - منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.
چنانچه گفته شد، زبان طبری یا تپوری مازندرانی با گویش گوناگون از جمله زبانهای کهن ایرانی بوده و بر اساس مدارک و اسناد موجود برخی از دانشوران و سرایندگان اهل طبرستان (مازندران) آثار خود را به این زبان می‌نوشتند.
هم اکنون زبان طبری به زبان مازندرانی با لهجه مازندرانی مشهور بوده که به دلیل تغییرات آوایی در واژه‌های آن در میان روستاییان و شهرنشینان جلگه مازندران به لهجه‌های گوناگون تبدیل شده است.
براثر گذشت زمان تغییراتی در زبان روی داده و دچار تحول شده که مهمترین عوامل را می‌توان متروک ماندن بعضی از کلمات و استعمال الفاظ جدید به جای آنها نام برد.
در زمانهای خیلی قدیم که اقوام مختلف به جمع و تدوین قواعد زبان و ثبت لفظ و معنی کلمات می‌پرداختند همه بحث‌ها مبتنی بر یک اصل و هیج کس در درستی و صحت آن تردید نداشت و آن اصل این بود که زبان صورت واحد ثابتی دارد.
ارزش کهن بودن زبان طبری به اندازه‌ای است که می‌توان ریشه‌های همانند بسیاری از واژه‌های زبانهای ایرانی و غیره را که از لحاظ تاریخی دارای حایز اهمیت است، با هم نسبت داد.
زبان مازندرانی با آن همه باروری ، شاید به علت عدم توجه پژوهشگران بومی این خطه دچار عوامل پوسیدگی زبانی شده و در پی آن مسایل دیگر فرهنگی و تمدن مازندرانی نیز دستخوش فراموشی شده است.
توجه نداشتن برخی از اهل قلم و متفکران مازندرانی به زبان، فرهنگ، تمدن، ادبیات و دیگر ارزشهای محلی و همچنین حضور عوامل گوناگون تخریبی موجب خواهد شد به سرعت همه ارزشها از میان برود.
تردیدی نیست که پردازش و توجه به فرهنگ مشترک یعنی استخراج واژه‌ها و معانی مشترک زبانها و گویش‌های محلی مازندرانی خدمتی بزرگ به فرهنگ کشور خواهد بود.

برگردان قرآن کریم به زبان طبری ، نگارش "مرزبان نامه"، "نیکی نامه"، "تاریخ رویان" ، اشعار منسوب به" امیر پازواری" ، "امیر مازندرانی" و "سیتی نساء" (خواهر طالب آملی)، به این زبان گواه بر ژرفایی، گستردگی و توانایی این زبان در بیان اندیشه‌های مذهبی، فلسفی و اجتماعی است.
مجموعه این داشته‌ها گواهی می‌دهد که زبان طبری زمانی از چنان گستره‌ای در واژگان دستور و توانایی در بیان اندیشه برخوردار بود که بسیاری از ادبا و نویسندگان آثار تاریخی، فرهنگی و هنری خود را با این زبان نگاشته‌اند.
بی‌تردید می‌توان گمان برد که شمار زیادی از این گونه آثار زبان طبری نابود شده و یا هنوز ناشناخته مانده و در دسترس پژوهشگران قرار نگرفته است.

فهرست این ضمیمه به این شرح است:

·         میراث مکتوب زبان طبری

·         شش دوبیتی نویافته طبری

·         بازیابی زبان طبری از ادبیات کهن

·         ترجمه زیدی قرآن به زبان طبری

·         کهن‌ترین آثار طبریِ نو: گردآوری آلکساندر خوجکو از ترانه‌های مازندرانی

·         ترجمه فصلی از طوفان‌البکا: کهن‌ترین نمونه نثر طبری نو

·         روایت طبری از واقعه شیخ طبرسی دو متن طبری از عهد ناصری

·         بررسی فعل در گویش ولاترو: از متون گردآورده انّ لمبتون

·         دستور گویش کومِشی اَفتَر: از روی گردآورده‌های صادق کیا و گئورگ مُرگِنشتِرنه

·         روسیهای روستایی در مازندران بروایت سیّد حسن ساداتی کردخیلی

·         مازندرانی زبان است یا گویش؟

·          چکیده مقالات به زبان انگلیسی 

به گزارش اطلاع‌رسانی میراث مکتوب، این مجموعه حاوی دوازده مقاله از کهن‌­ترین آثار زبان طبری تا گویش­‌های زنده زبان مازندرانی ا‌ست که می‌توان آنها را به چهار گروه تقسیم کرد:

1 - گفتارهای اول و آخر از مقوله کلیات است. در «میراث مکتوب زبان طبری» کلیه آثار شناخته شده این زبان و مطالعات انجام شده به اجمال معرفی می‌شود. جستار «مازندرانی زبان است یا گویش؟» مباحثی از جامعه‌شناسی زبان و گویش‌شناسی تاریخی را به میان می‌آورد.
2 - مقالات دوم و سوم و چهارم ناظر بر آثار کهن طبری ا‌ست. این آثار به گویشهای گوناگون نوشته شده و شناخت درست از هویت هر یک زمانی به دست می‌آید که همه آنها مطالعه شده باشد.

آثار کهن را به دو دسته بخش شده‌است:
(الف) اشعار و عبارات و الفاظ طبری پراکنده در آثار فارسی، از سده‌های چهارم تا نهم هجری. تمامی آثار شناخته شده در مقاله «بازیابی زبان طبری از ادبیات کهن» نقد و بررسی و لغات آنها استخراج شده است. مقاله «شش دوبیتی نویافته از طبری کهن» نیز متعلق به همین دسته است.
(ب) دسته دوم چند ترجمه و تفسیر قرآن و ترجمه کتابی عربی‌ است به زبان طبری. به نظر مولف از اینها جز اندکی مطالعه نشده و حاصل مطالعه‌ای اجمالی از آن را در اختیار متخصصان زبانهای ایرانی گزارده است.
3 - چهار مقاله بعدی حاصل مطالعه در متونی‌ست که در سده سیزدهم هجری یا نوزدهم میلادی به توسط خاورشناسان گردآوری شده است. این مقالات کوتاه‌شده اصل انگلیسی آنها است که مؤلف در سالهای اخیر در مجلات اروپا منتشر کرده‌ است. امتیاز تحریر فارسی در آن است که در کنار آوانگاری و ترجمه اصلِ متن نیز منتشر می‌شود. از این گذشته خطاهای چاپ اول نیز اصلاح شده است.
4 - مقاله‌های نهم و دهم و یازدهم ناظر بر متون معاصر است. چند متن از گویش ولاترو که اَنّ لمبتون گردآورد و در مجموعه‌ای منتشر کرد، اکنون پس از هفتاد سال مورد بررسی روشمندانه قرار می‌گیرد. به همین نحو، دستور زبان افتری، از روی عباراتی که صادق کیا گردآورد و یادداشتهای مختصر گئورگ مورگنشترنه استخراج می‌شود.
افتری اگرچه مازندرانی نیست، باری از خویشاوندان نزدیک آن در خانواده گویشهای حوزه خزر است. مقاله بعدی آوانگاری و ترجمه یکی از متون مازندرانی ا‌ست که نگارنده با همکاری همسرش در سالهای اخیر گردآورده و پاره‌ای را به زبان انگلیسی منتشر کرده‌اند. با درج این مقالات در این مجموعه دامنه زمانی متون به امروز رسیده است.
بنابراین، نمونه‌هایی از همه دوره‌ها و نوع­‌های ادبی زبان طبری در مجموعه حاضر نقل شده است. لازم به ذکر است مقالات دوازده‌گانه در حکم فصول پیوسته یک کتاب نیست بلکه هر یک گفتاری‌ است مستقل است.

میراث مکتوب: پانزدهمین ضمیمه از ضمایم آینه میراث با عنوان «متون طبری» حاوی حاوی دوازده مقاله از کهن‌­ترین آثار زبان طبری تا گویش‌­های زنده زبان مازندرانی توسط حبیب برجیان به بازار پژوهش عرضه شد.

خداوند بزرگ را شاکر هستم که توفیق داده  یک سالی را در استان مازندران شهرستان نوشهر  (مزگا ) زندگی کنم .در این یک سال توانستم با افرادی  نجیب ، مهربان و دانشمند آشنا شوم . غیر از دوستان سعی کردم به لحاظ رشته درسی خودم تحقیقاتی پیرامون دریای خزر ، پوشش گیاهی ، جاذبه های گردشگری و تفاوت زبانی میگون و مازندران انجام دهم . در رابطه با زبان باید بگویم  : در آنجا وقتی من با مردم به زبان میگو نی صحبت می کردم ، هیچگاه پیش نیامد که به درستی جوابی بشنوم .بعضی ها فکر می کردند که می خواهم ادای آنها را در آورم .بعضی ها فکر می کردند می خواهم زبان مازندرانی یاد بگیرم .بعضی ها بدون هیچ عکس العملی با من به زبان فارسی صحبت میکردند .بعضی ها هم لهجه مرا به ترک ها شبیه می دانستند و از من سوال می کردند که شما ترک هستید . و بعضی ها هم نوع آهنگ و تولید صدای زیر و بم مرا با جوکی ها ( آهنگرها = کولی ها )برابر می دانستند .من هم از زبان آنها تنها چیز هایی را متوجه می شدم که در زبان میگونی بود .بقیه را به سر تکان دادن پرداخته و گهگاهی هم کلمات نا مفهوم را می پرسیدم . البته با همکاران و دوستان فرهنگی ام به زبان محلی صحبت می کردیم .آنها همه مواردی را که اشاره کردم می دانستند.جای هیچ شک و شبهه برای آنها نبود .اگر می خواستم خیلی جدی با آنها صحبت کنم و جواب دادن آنها برای من مهم بود ، به زبان فارسی صحبت می کردم ، تا آنها هم به زبان فارسی صحبت کرده تا مغز کلام را متوجه شوم .انگاری هیچکس در آنجا به واژه هایی که ما به کار می بریم آشنایی ندارند .وقتی می گفتم اهل رودبار قصران هستم ، نمی شناختند .وقتی می گفتم زبان ما با زبان فیروزکوه ،دماوند ،گچسر و شهرستانک شبیه است ، تازه متوجه می شدند کجا منزل داریم .این جای بسی تاسف است که رودبارقصران آنقدر آشنا نیست که حتی همسایگان هم کیش شمالی ما شناخت سطحی از آن داشته باشند .تقصیر این عمل بر می گردد به افرادی که  گذشته در رودبارقصران زندگی می کردند . بزرگان و ریش سفیدان ما که مدام در جنگ و جر و بحث داخلی بوده و هستند و کمتر به عوامل فرهنگی توجه داشتند .فرهنگیان و فرهیختگان دیار ما یا کم بودند و یا اینکه در باب شناخت رودبارقصران به جامعه کمتر تلاش شده است .در اینجا باید از همت دکتر کریمان و کتاب ارزشمند آن صمیمانه تقدیر و تشکر کرد . اگر همین کتاب هم نبود شاید وضع بدتر از این می شد . اما فرزندان شمال به بزرگان خود ارج نهاده و در هر منبر و وعظی که به دست می آورند از آنها حمایت می کنند . بزرگان مازندران به خصوص نور و رویان و کجور کم نیستند .  ازمیرزا آقاخان نوری ، همان فردی که با دستیاری مادر شاه  نیرنگ به خرج داده و میرزا تقی خان امیر کبیرسرداراصلاحات دوران قجر را از صدارت عزل و درحمام فین کاشان به قتل رسانیده  تا همین نوری هایی که در صدر و طبقات بالای اجتماع قرار گرفته و از آن به پایین هم تا شیخ فضل اله نوری و...  همه اینها چه خوب وچه بد به نوعی ستارگان آسمان شمال را چشمک زده و خود نمایی می کنند .اما در میگون چه داریم  ؟ هیچ ! ما اگر به تهران برویم و بگوییم اهل میگون هستیم  ، اکثراً نمی شناسند .مگر کسانی که به میگون و یا یکی از روستا ها ی آن دیار برای خوش گذرانی رفته باشند .ذهن آنها را فقط آب و هوای خوب پر کرده است . در نوشهر وقتی از هر فردی اسم کوچکترین روستا را می پرسی ، می دانند .البته محیط نوشهر کوچکتر از تهران است. شاید اکثر افراد هم روستاییانی باشند که به شهر مها جرت کرده اند ، اما کوچکترین و دورترین روستا در شهرستان های  نوشهر و چالوس در مقابل میگون و رودبارقصران نسبت به تهران تمثیل چندان بی موردی نیست .در همان زمان با یکی از دوستان سفری به روستای اویل در بخش کجور داشتیم .وقتی به اتفاق همراهم جناب آقای اباذر قمی که از اهالی همانجا هم بود ، به کوهنوردی پرداختیم ، روستاها از دور نمایان بود . آقای قمی با اشاره به یکی از روستا ها می گفت :آن روستا "کلیک : است .آقای دکتر محسنی نماینده مردم چالوس و نوشهر از آن روستا می باشد ، وهمینطور الی آخر ...اما رود بارقصران با آن عظمت و ویژگی ها که برترین آن همجوار با پایتخت است افراد و نخبه های کمتری پیدا می شود .در گذشته دو نفر بومی وقتی به تهران می رفتند خجالت می کشیدند به زبان محلی صحبت کنند . امروزه هم کما بیش همینگونه است .اما در مازندران اگر چه تقریبا فارسی صحبت کردن را افتخار می دانند ، و در گفتار و نوشتارها کمتر از زبان محلی استفاده می شود .شعر ها و آهنگها و داستانها و نمایشهاهم بیشتر برای همایشها و جشنواره ها استفاده می شود . مرض پشت پا زدن به آیینها وسنتها هم به نوعی در آنجا احساس می شود .  اما با همه این احوال می توان در دریای واژه ها و آیین ها و... شیرجه زد و صیادی کرد .اگر در فامیلی افراد در آنجا دقت شود مشاهده می شود همچون  :درزی ،  سلیمانی ، شعبانی وجود دارند که از روستا های کجور می باشند . بعضی از آنها به تهران ، کرج ، گچسر ، نوشهر و چالوس مهاجرت کرده اند . به نظر من این فامیلی ها بی نسبت با مشابه آن در میگون و امامه نمی باشد .همچنین فامیلی ها یی با پیش وند  "کیا  " مثل کیا کجوری و کیا لاشکی وجود دارد که اینگونه پسوند ها و پیشوند ها را در میگون و شمشک و دربند سر داریم ، مثل کیا شمشکی ، کیارستمی ، کیادربند سری و سالارکیا . خوشحالم از اینکه دوستانی در فرهنگسرای میگون و به کمک شهرداری محل در ماهنا مه ای به نام قصران به تحقیق و نگارش در باب آداب و رسوم و فرهنگ و واژه های میگون کار می کنند . این کار به تنهایی سخت و فراگیر نخواهد شد .باید زمینه هایی را فراهم کرد تا این کار فراگیر و دامنه آن حدود طبرستان جنوبی و شمال ری ، تقریبا از فیروزکوه تا طالقان را در بر گیرد .امروزه بیشتر آداب و رسوم و سنتها و حتی نوع اشتغال ما به باد فراموشی سپرده شده است . وقتی در روستاهای البرز مرکزی همانند روستاهای گچسر ، یوش ، سیاه بیشه و بلده و.. گام بر می داری، میگون در 60 سال پیش را به یاد آدم می آورد .البته برای این کار نیاز به یک فکر دسته جمعی و علاقه مند می باشد .باید نیروهایی را در بخش های مختلف مورد شناسایی وکار قرار داد .این کار باید با مطالعه بیشتر و برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت باشد تا شاهد تولید آن در زمان مشخص باشیم .کار در حیطه زبان میگون رسمیت نخواهد داشت . چون از خودش ریشه ای ندارد .نمی توانیم بگوییم این زبان و یا این فرهنگ در میگون شکل گرفت و منتشر شده است .باید آن را ریشه یابی و همه این محدوده جغرافیا یی را درک و مطالعه نمود .بین واژه های ما و مازندرانی ها تشابهات و اختلافات بسیاری وجود دارد . این اختلافها در لهجه ها هم مشاهده می شود .مثلا در طبری به گنجشک (میچکا ) و ما با لهجه میشکا می شناسیم و صحبت می کنیم .باید این اختلاف ریشه یابی شود.کدامیک درست است .البته باید بدانیم که آنهایی که به زبان مازندرانی صحبت می کنندواژه ها صحیح تر است . ولی چرا ما (چ ) را به (ش) تبدیل کرده ایم ؟علتش گذشت زمان بود ویا اشتباه در تلفظ بود . شاید هم عربها زودتر به رودبارقصران دست پیدا کرده وچون آنها "چ" نداشتند به "ش" تبدیل شد .و دلایل دیگر که به آنها باید رسیدگی شود .در بعضی از واژه ها ما جایگزین نداریم .مثل : مرغابی که در زبان طبری "اوسیکا "و ما به همان مرغابی قناعت کردیم .بعضی از واژه ها را به نوع دیگری تلفظ می کنیم .مثل : "عقاب " که در زبان طبری "واشه "و ما تنها "دال " را می شناسیم . در بسیاری از نامها یا واژه ای نداریم و یا نشنیده ایم .اگر به روستاهای مجاور سرکشی کنیم می توانیم واژه های مفقود شده نیاکانمان را دریابیم . وگرنه باید در بسیاری از لغات واژه ای نداشته باشیم .

"زبان طبری در ناحیه طبرستان(مازندران) متداول است. زبان طبری از جمله زبانهای ایرانی دوره جدید است که دارای ادبیات مکتوب قابل توجهی است".(تاریخ زبان فارسی تالیف دکتر مهری باقری)  گوناگونی گویش های زبان طبری از محلی به محل دیگر و از شهری به شهر و از روستایی به روستای دیگر وجود دارد. همین تفاوت گویش ها اصطلاحات و فرهنگهای مخصوص به خود داشته که با فرهنگهای محلات دیگر متفاوت است.نداشتن آشنایی اولیه با زبان طبری باعث می شود که دیگران آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند.گویش مردم رودبارقصران ولواسانات هم زیر مجموعه گویش و زبان طبری است که با اندک اختلافی در روستاها تقریبا نزدیک به یکدیگر می باشند. البته روستاهایی همچون فشم، رودک، اوشان و زردبند مقداری به فارسی دری نزدیک تر می باشد. سعی کردم به عنوان نمونه فرهنگ لغات میگون را جمع آوری کنم. این فرهنگ  را با استفاده از دانسته های خودم و کتابهایی از جمله تاریخ زبان فارسی تالیف و سایت های مختلف فرهنگ طبری استفاده کردم .   برای راهنمایی                                                                                                                                    

- برای هجایای صحیح از حروف لاتین استفاده شده است.

برای صدای کوتاه  اَ (a)

برای صدای کوتاه اِ (e)

برای صدای کوتاه اُ ( o)

برای صدای بلند آ (aَ)

برای صدای بلند ای (i )

برای صدای بلند او(u)

برای صدای چ (c)

برای صدای خ (x)

برای صدای ش (s)

برای صدای ق (y) استفاده شده است.

- در بعضی از کلمات در رودبارقصرانی (او) و در لواسانی (اُ) تلفظ می شود.مانند: یَخدوون و یَخدُن

- در فرهنگ لهجه لواسانی و رودبار قصرانی اکثریت قریب به اتفاق هم آوا و کلمات مخصوصاً اسامی گیاهان و حیوانات  به یک صورت ادا می شود. اما در بعضی از افعال اصوات و یا حروف با یکدیگر متفاوت است.

- در لهجه رودبار قصرانی" دِپاتَن" به معنای پاشیدن و در لواسانی "دِپاختَن" تلفظ می شود. در برخی افعال پیشوندها اختلاف دارد همانند:(بو) و(گر) که در کلمات "بَویئَن" و "گَردی یَن" کاملاً مشهود است. با توجه به اینکه عربها حرف (گ) نداشتند حدس زده می شود(گردی ین) اصالت خودش را بیشتر حفظ کرده است.

- در انتهای برخی افعال فرق بین لهجه رودبار قصرانی و لواسان در (ین) و (ئن) می باشد. مانند "بَویئَن" در رودبار قصرانی و "بَوی یَن" در گویش لواسانی.

- در بعضی جاها مصوت بلند (آ) به (او) و بعضاً تبدیل حرف آخر به یک حرف دیگر ختم شده است. در حقیقت" ب" در آخر بعضی از کلمات دو حرفه در گویش رودبارقصرانی و لواسانی تبدیل به (oo) می شود .مانند: (آب – او ) – (تب – تو ) – ( لب – لو ) البته در لهجه شیرازی هم دیده می شود.

- کلماتی که به ها غیر ملفوظ ختم می شوند کسره تبدیل به فتحه می گردد.مانند: (آینِه) که به (آینَه) تبدیل می شود.

- در مورد صرف افعال پیروی از دستور زبان رسمی معمول است وبا هم هرجا عادت زبانی رودباری ولواسانی ایجاب کرده ،صامت یا مصوتی - دگرگون شده است مانند: (بشکن – بِشکِن )   (می خواهم - وینِمَه)

- ضمیرهای اشاره (این) و (آن) در گویش رودباری لواسانی به (اینَه)و(اونَه) وجمع آنها به (ایناهان) و (اوناهان) تغییرپیدا می کند.ضمایر مفعولی مرا (مِنَه ) ترا (تورَ ) مارا (اِمارَ)

- " ها " در آخر کلمه بعد از الف در لهجه رودباری و لواسانی از تلفظ ساقط می شوند .مانند : (چاه – چا) – (روباه – روبا) – (شاه – شا ) – (ماه – ما )

- در تعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ  "الف " به " واو " تبدیل می شود .مانند : (ارزان – ارزون ) – (تکان – تکون ) – (جان – جون )

برای نمونه:                                                                                                  

رودبارقصرانی             لواسانی                  فارسی

دِپاتَن                         دِپاختَن                   پاشیدن

بَویئَن                        گَردی یَن                 شدن

بَزوئَن                       بَزی یَن                    زدن

بَزوئَه                        بَزی یَه                    زده

بَویئَن                        گَردی یَن                 شدن

هِدائَن                       دایَن                       دادن

هِرِسّاندَن                  واستاندَن                  ایستاندن

هِرِسّائَن                    واستایَن                   ایستادن

پارِه کُردَن                 وَدَرُندَن                   دراندن و پاره کردن

هِراویئَن                   وشراووی یَن             دور پیچ کردن با طناب و غیره

بیاردَن                     بیوردَن                   آوردن

هَدَر بوردَن               هَدَر بَشایَن                هدر رفتن

نظرات 6 + ارسال نظر
SAMAN پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:42

salam va vaaghan afarin b in hame hemati k be kherj dadid... shayad hich meigooni e asili peida nemishod k in faerange loghato tahaye kone va shayad be zehne hich kasiam khotoor nemikard ama man be onvan ye meigoon bar khodam vajeb didam tashakor konam..

POR TAVANO PAANDE BASHID

به نام خدا
از اینکه نمی توانم با ایمیل برای شما ارتباط بر قرار کنم، پوزش می خواهم.بدینوسیله از شما تشکر می کنم.در جواب پرسش حضرتعالی هم با ید بگویم حدس شما درست می باشد.امیدوارم موفق باشید.

اسماعیل دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 18:29 http://esarehsu.blogfa.com

مسائلی که راجع به اقبال جامعه شهری مازندران به فارسی و دوری گزیدن از اصالت زبانی و فرهنگی خود نوشتید کاملا صحیح است.
متاسفانه این جو مسموم وجود دارد. ما جمعی از جوانان مازندران این خلا و شکاف فرهنگی که بین نسلها ایجاد شده است را درک کردیم و سعی کردیم در راه حفظ این زبان و فرهنگ بکوشیم.
اما کارهای بسیار و نادانسته های فراوان و مجال اندک در پیش رو داریم.
نمونه این آزمون و خطا را می توانید در ویکی مازندرانی مشاهده کنید.
www.mzn.wikipedia.org
با اجازه شما میخواهم این مطلب را در اساره سو منتشر کنم.
در مورد بوی ئن و گردی ئن
بوی ئن اصیل تر است.
طبری بازمانده زبان پهلوی است و در پهلوی به همین صورت تلفظ می شده است.
طبری(پهلوی) دری
بوی‌ئن(بهی‌ئن) گردیدن/شدن
بئی‌تن(بهی‌تن) گرفتن
بئوتن(بهوتن) گفتن
برمه گریه
وراز گراز

هوای سر مازرون یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 06:09

عالی بود،خیلی عالی بود،من فیروزکوهی هستم وبابل مسکن،مطمئنن شما اطلاعاتتون خیلی زیاده،کاش روزی همه ی آدما نه فقط مازنی ها،اصالتشونو حفظ کنن،منظورم از مازنی مازنی های ٤ استانه، کاش روزی میشد که همه مون در یک استان جمع میشدیم به مرکزیت آمل،جون آمل مرکز غرب و شرق و جنوب همه مازندرانه،از عباس آباد تا على آباد کتول،البته ساری هم جای خوبیه،فقط نمیدونم جرا بین کردکوی و على آباد أین همه فارس داریم تو کرکان؟ واقعا من به وجود آدمایی مثله شما که بین این همه تهرانی که اومدن دورتون اصالتتونو حفظ کردید، و خودمو به مردم منطقه شما خیلی نزدیک می بینم، کاش انقدر زرنک بودیم که زمینامونو فقط به فارس ها اجاره میدادیم بجای فروض تا اینجوری بینمون رخنه تکمن،امان از مال دنیا،

مازندران بزرگ دوشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:00

با سلام وتشکر فقط اینو میخواستم بگم که در گذشته تمام نواحی لواسانات و رودبار و قصران فیروزکوه شهر دماوند (نه قله دماوند چون خود قله هنوز جز آمل هستش) و شهمیرزاد جز استان مازندران بود و به خاطر خوش آب و هوا بودن عده ای چشم طمع به این مناطق رو داشته و این مناطق رو از مازندران جدا کردند ولی غافل از اینکه زبان و خون و فرهنگ و اصالت این مردم مازنی هستش و جالبه اخیرا حتی میخواستن خود قله دماوند رو از مازندران جدا کنند اما غافل از اینکه این قله اسطوره مردم مازندران و آمله (دیار آرش کمانگیر ) و برا گرفتنش باید تاریخ رو عوض کنن در مازندران هر ساله 13 تیر معروف به روز دماوند جشن بزرگی به نام تیرگان یا (تیر ما سیزده شو )در زیر پای بام ایران قله دماوند و رینه لاریجان آمل برگزار میشه که تاریخ این قله و افتخار افرینی پهلوانان اسطوره ای این دیار رو به نمایش میزاره

تالش سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 00:39 http://talesh-iran.blogfa.com/

معرفی کتاب :
از آستارا تا فومن
( تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان های تالشی و تاتی )
نویسنده : ضیاء طرقدار
ناشر : نشر فرهنگ ایلیا
چاپ اول - ۱۳۹۶
قیمت : ۱۵۰۰۰ تومان

from astara to fuman
comparison words from dialects of different languages taleshi and tati
zia toroghdar

فهرست مطالب کتاب :
گفتار اول : نگاهی کوتاه به تاریخ و زبان منطقه تالش
منطقه تالش و تالشان ( کادوسیان ) در دوران باستان - ردِپاهای زرتشت در شمال غربی ایران ( منطقه تالش و آذربایگان ) - زمان تولد زرتشت - مکان تولد زرتشت - کتاب اوستا و زبان اوستا - نکاتی در پایان این مبحث - دریای کاسپین - زبان تالشی - زبانهای ایرانی شمال غربی - زبان اوستایی - زبان تالشی - توانایی زبان تالشی - تطبیق وازهایی از زبانهای اوستایی و تالشی .
گفتار دوم : تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان های تالشی و تاتی
بخش اول : تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان تالشی
زبان تالشی - گویش آستارا ، عباس آباد ، لوندویل ، میناباد ، ویزنه ، کشلی ، جوکندان ، اسالم ، رضوانشهر ، ماسال ، ماسوله ، فومن .
بخش دوم : تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان تاتی
زبان تاتی - گویش روستای کرینگان ( استان آذربایجان شرقی ) ، روستای گلین قیه ( استان آذربایجان شرقی ) ، کلور ( استان اردبیل ) ، تاکستان ( استان قزوین ) ، روستای وفس ( استان مرکزی ) .
گفتار سوم : واژه شکافی با کمک زبان تالشی
گفتار چهارم : تعدادی واژه های تالشی - گویش غرب منطقه آستارا

رشت ، خیابان آزادگان ، جنب دبیرستان بهشتی ، خیابان صفایی ، خیابان حاتم ، شماره ۴۹ ، دفتر نشر ایلیا . تلفن نشر ایلیا : ۳۳۳۴۴۷۳۲ - ۳۳۳۴۴۷۳۳ – ۰۱۳
سایت نشر ایلیا : www.farhangeilia.ir
www.talesh-iran.blogfa.com

قاسم دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 21:34

درود بر طبریان قصران شمالی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد