شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

حقایقی از قرآن پای منبر حجة الاسلام حدائق(۱)

 شهرک سعدی ما از این پس روزهای چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشا میزبان جناب حجة الاسلام حدائق خواهد بود. برخی از سخنرانان جاذبه به مراتب بهتری دارند. شیوه گفتار، تُن صدا، چهره جذّ اب، مدیریت جلسه، محتوای کلام و همه شرایطی را که یک سخنران باید دارا باشد تا مخاطبین را سر جای خودشان میخکوب کند، از جمله مواردی است که باید یک سخنران خوب داشته باشد. سخنرانی مرحوم کافی، مرحوم فلسفی، مرحوم طالقانی، مرحوم مطهری، مرحوم شریعتی ،اوایل کار قرائتی و انصاریان وغیره شرایطی را داشته و دارند که می توانستند پای منبری به مراتب بهتری داشته باشند. برخی از سخنرانان مطالعه چندانی ندارند. برخی با روانشناسی که از تجربه کاری به دست می آورند، مخاطب را سبک و سنگین می کنند، و برای هر مجلسی در خور همان جلسه صحبت می کنند.برخی به علت کمبود مطالعه سخنرانیهای تکراری داشته و با چند جلسه حضور در پای صحبتهایشان مطلب جدیدی به آدم نمی دهند. برخی در صحبتهایشان هیچگونه هماهنگی نداشته و یا بعضی مواقع آسمان را به ریسمان گره می زنند و خودشان هم هیچ نتیجه ای از صحبتهایی که ارائه می دهند، نمی گیرند. جناب حدائق هم از جمله کسانی است که در شیراز معروف و می توان صحبتهای ایشان را تحمّل کرد.  

حجة الاسلام حدائق در این شب صحبتهایش را با آیاتی از انتهای آیه 2 و آیه 3 سوره طلاق شروع کردند. بسم الله الرحمن الرحیم ذالِکُم یوعَظُ بِه مَن کانَ یومِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الاخِرِ وَ مَن یَتّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِه قَد جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیءِ قَدراً . آنکس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد متعظ و بهره مند خواهد شد و هر کس خدا ترس شود بر او می گشاید. و از آنجائیکه گمان نبرد با او روزی عطا کند و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش نافذ و روانست و بر هر چیز قدر و اندازه ای مقرر داشته است.  

حضرت امام به شیخ نخودکی اصفهانی فرمودند: به ما درس کیمیا یاد بدهید. شیخ در جواب گفتند: اگر شما علم کیمیا یاد بگیرید چه می کنید؟ گیرم شما آهن را هم طلا کنید، چه فایده ای دارد؟ به کجا خواهید رسید؟ آنچه مهم است چراغ سبز نشان دادن به خداست. بعضی ها هنگام تولد قبرشان هم مشخص می شود. خاندان بنی امیه و بنی عباس توسط ایرانیان برچیده و ساقط شد. قرار شد بالاسر رواق موسی بن جعفر(ع) را برای دفن خادم حرم در نظر بگیرند. در حال کندن قبر به یک قبر خالی رسیدند که دور تا دور آن کاشیکاری شده بود. این قبر را از قبل برای خواجه نصیر طوسی در نظر گرفته بودند. اما قسمت خادم حرم گردید. 

 و من یتق الله ... هر کس تقوی پیشه کند خداوند در آن گشایش ایجاد می کند. یجعل له مخرجاً... از یک جایی برای شما می رسانیم که حسابش خارج است. تو بنده خوبی باش ما حساب تو را محاسبه می کنیم. جوانی برای حساب خمس مراجعه می کند. ایشان در هنگام محاسبه ناراحت بود. می گفت که ما چیزی نداریم، چگونه باید خمس بدهیم. در جواب گفته شد که شما سهم خمست را حتی به مقدار کم هم که هست بپردازید و مطمئن باشید که خدا شما را فراموش نخواهد کرد. همینطور هم شد. سال بعد با روی خوش برای محاسبه خمس مراجعه و می گوید چنان برکتی در اموالم بوجود آمد که تمام ناراحتی من از بین رفت. مردی با عصبانیت به اتفاق همسرش به مسجد می آید و با اعتراض می گوید شما روی منبر چه می گویید که همسرم هر روز شاکی و می گوید مال ما به خاطر نپرداختن خمس حرام است. من در یک منزل اجاره ای زندگی می کنم. تمام دارایی ام یک ماله گچکاری، یک استانبلی، چند تا از این ابزار و آلات گچکاری می باشد. چگونه می توانم خمس بدهم. من به ایشان گفتم که تمامی آنچه که دارید به چه مقدار ارزش دارد؟ گفت: 25 هزار تومان ارزش دارد. گفتم 5 هزار تومان آن خمس می شود که باید بپردازید. گفت نمی توانم یکجا بپردازم. گفتم می توانی به صورت اقساط بپردازید. ایشان قبول کردند و رفتند. هر از گاهی مبلغی که به دستش می رسید، اقدام به پرداخت بدهکاریهایش می کرد. یک سال گذشت. یک روز زودتر از من به مسجد آمد و گفت می خواهم تمامی خمس سالانه ام را یکجا بپردازم. گفتم که شما سال گذشته ناراحت بودید و می گفتید که نمی توانم از پس خمس دادن بر آیم. چگونه امسال پیش قدم شدید. گفت: چنان رزق و روزی در کار من ایجاد شده که نمی توانم به تمامی کارها رسیدگی کنم. ایشان با ذکر دو مثال از یک جوان و یک کارگر گچکار اهمیت پرداختن خمس ولو به مقدار کم هم که باشد را توضیح داد. 

ایشان در ادامه با جمله ای از حضرت امیر(ع) فرمودند: من از سه کتاب بزرگ هر آنچه که می خواستم یافتم .  

حضرت فرموند: از تورات، کم صحبت کردن را یاد گرفتم. "کم گوی و گزیده گوی چون دُر" از زبان گناهان زیادی بوجود می آید. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: بعضی ها در قیامت عذابهایی را می کشند که نمی دانند برای چه منظوری عذاب می شوند. یک دفعه این زبان مردم یک شهر را مورد هتک حرمت فرار می دهد. در آن دنیا یک شهر از او شاکی می شوند. اگر یک بنا یا یک کاسب و یا یک نفری در یک رسته کاری کوتاهی کند، ناگاه این زبان است که تمامی صنوف را مورد حمله زبانی قرار می دهد. کدخدایی در مجلسی نشسته بود و جواب یکایک کسانی را که از او سوال می کردند پاسخ می داد. وقتی مردم به کار خودشان مشغول می شدند، کدخدا تعدادی ریگ را به دهان می گرفت. وقتی از او سوال شد که چرا چنین کاری انجام می دهد، گفت وقتی که صحبتی ندارم تا مشکل کسی را بر طرف کنم این ریگها را در دهان قرار می دهم تا دهان من بیهوده باز نشود و گناهی را مرتکب نشوم.  

حضرت فرمودند: از انجیل، یاد گرفتم که هر کس قناعت پیشه کند سیر می شود. برخی از سرمایه داران از فقرا گرسنه ترند." قناعت توانمرد کند مرد را..." " پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است ..." روزی حضرت علی(ع) بیت المال را جارو می کرد. پرسیدند یا علی چرا بیت المال خالی است؟ گفت همه را بین فقرا تقسیم کردم. گفتند: حاکمان به یکباره بیت المال را خالی نمی کنند بلکه به مرور از آن استفاده می کنند. امام صادق(ع) فرمودند: دنیا مثل آب شور دریاست. هر چه بیشتر بنوشید تشنه تر می شوید. آنقدر می نوشید تا از بین بروید. بعضی ها حاضر نیستند چند نفر آدم اهل نماز و روزه و منبر را دعوت کنند. حاضر نیستند برای یکبار هم که شده جوانان دورو بر خودشان را زیر بال و پر خودشان قرار بدهند. با اخلاق بد و رفتار بد همه را از خودشان ترد می کنند.طلبه ای از من دعوت کرد تا در منزل ایشان حضور پیدا کنم تا به سوالات دانشجویان و جوانانی که با ایشان رفاقت داشتند، پاسخ بدهم. در منزلی زندگی می کرد که متعلق به مسجد بود. یک راهرو و اطاقی کوچک داشت. وقتی وارد شدم جوانان زیادی آمده و به صورت فشرده نشسته بودند. پس از اتمام پرسش و پاسخ سفره ای انداخت و با کباب و نوشابه از میهمانان پذیرایی کرد. از من خواسته شد تا بار دیگر هم در این جلسه حاضر شوم تا به سوالات باقیمانده پاسخ بدهم. گفتم اگر همین پذیرایی باشد شرکت می کنم. (البته به شوخی) بار دیگر در این جلسه حاضر شدم. پس از پایان جلسه دوباره بساط سفره پهن و از میهمانان با کباب و نوشابه پذیرایی شد. هنگام خداحافظی از ایشان پرسیدم بانی این جلسه و پذیرایی کیست؟ در جواب من گفت: خداوند رازق است. از من خواسته شد تا بار دیگر در این جلسه شرکت کنم. من با اصرار از ایشان پرسیدم که بانی این جلسه چه کسی است؟ گفتم اگر به من نگویید من در جلسه بعدی نمی آیم. با اصراری که من داشتم گفت: یک موتوری داشتم به مبلغ 180 هزار تومان فروختم و این جلسه را برگزار کردم. اگر بخواهیم از لحاظ مادی سیر بشویم یک طبقه پایین تر از خودمان را نگاه کنیم و اگر بخواهیم از لحاظ معنوی سیر شویم باید از خودمان بالا تر را نگاه کنیم. ائمه اینگونه بودند. به هر کدام از آنها که مراجعه می شد و می گفت شما در این زمینه سرآمد هستید، در جواب پدران و اجداد خودشان را مثال زده و آنها را از خود بالاتر می دانستند.  

حضرت فرمودند: از زبور، یاد گرفتم که هر کس شهوات را کنار بگذارد از آفت آن به دور خواهد بود. جوانان امروز ما اگر چشمانشان را از محرمات بسته نگاه دارند از عواقبی که به دنبال خواهد داشت در امان خواهند بود. امروزه برخی از زنان بر عکس عمل می کنند. بیرون از منزل آرایش می کنند و در منزل و کنار همسرشان بدون هیچ آرایشی ظاهر می شوند. بیرون از منزل چنان با کرشمه و آرایشی راه می روند که گناه را در جامعه ترویج می کنند و وقتی به منزل برمی گردند و برای خانواده و همسر و فرزندانشان با بدترین ترکیب ظاهر می شوند. حضرت زهرا(س) روزی از منزل بیرون آمد تا پدر گرامی اش را مورد استقبال قرار بدهد که ناگاه چشمش به ابن ام مکتوم نابینا افتاد. به سرعت به درون خانه برگشت. حضرت رسول(ص) از فرزندش پرسید که ام مکتوم نابینا است چرا به سرعت وارد خانه شدی. ایشان که نمی تواند شما را ببیند. حضرت فاطمه(س) فرمودند: پدر جان ایشان نابینا است ولی احساس دارد. من به خودم عطر زده بودم و ایشان می توانست آن بو را احساس کند. به همین دلیل من شرم داشتم.  

حضرت فرمودند: من از کل قرآن، فهمیدم، وَ مَن یَتَوَکَل عَلَی الله و هُوَ حَسبُه، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد بود. دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی ایران توکل امام خمینی(ره) را به خدا نشان می دهد. سرهنگ مولوی کسی بود که دستور کشتار طلاب فیضیه قم را صادر کرد. امام گفته بود که من گوشهای این سرهنگ را می برم. منزل امام از یک اندرونی و یک محوطه بازتر تشکیل می شد. امروزه از اندرونی برای دفتر مقام معظم رهبری و از فضای بیرونی برای بازدید عموم استفاده می شود. وقتی سربازان وارد منزل امام شدند با توهین و ناسزا گویی با خدمه ساختمان برخورد کردند. از آنها سراغ حضرت امام را گرفته بودند. حضرت امام خارج شدند و گفتند: روح الله من هستم با اینها کاری نداشته باشید. آنها حضرت امام را سوار ماشین کردند و به قصد انتقال به تهران از یک جاده فرعی حرکت کردند.نزدیکیهای صبح امام گفت: جایی توقف کنید تا من نماز صبح را بخوانم. آنها می ترسیدند. امام بار دیگر گفت: اجازه بدهید من در کنار همین ماشین تیمم کنم و نمازم را داخل ماشین بخوانم. آنها باز قبول نکرده و بالاخره با اصرار امام یک پایی از ماشین خارج و تیمم می کند. وقتی امام را به تهران می برند در یک منزلی محبوس می کنند. سرهنگ مولوی به دیدار امام می رود و به ایشان می گوید که شما در جمع طلاب گفته بودید که گوش مرا می برید؟ امام با شجاعت فرمودند: هنوز وقتش فرا نرسیده است. هرگاه وقتش فرا برسد می گویم این کار را بکنند. سرهنگ بدون هیچ حرکتی منزل امام را ترک کرد.حضرت امام پیش بینی های قابل لمسی داشتند. گفتند: صدام خودکشی می کند، که همینطور هم شد. گفت همین کشورهای عربی که از صدام حمایت می کنند روزی خودشان دچار مشکل خواهند شد، که همینطور هم شد، و ... راستگویی و امانت دو گوهر گرانبهایی است که من بارها به آن اصرار داشته و در جلسه گزینش که دعوت شده بودم با آن اشاره کرده بودم.  

بحث هفته آینده ایشان ادامه توکل خواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد