شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده
شهدای میگون

شهدای میگون

تجربه دیروز. استفاده امروز . و امید به آینده

کلمه "میگون "در شعر شعرا (2)

کلمات میگون که شعرا در شعرهایشان از آن نام برده اند اختصاص به شهر میگون ندارد. اگرچه برخی از آنها در نظر بوده است. من در این مجموعه می خواستم بدانم که میگون در شعر شعرا چگونه معنا شده است. در صورت  مشاهده متن کامل می توانید به سایت گنجور مراجعه نمایید.

 فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » رفتن موبد به شکار

 

…  رخ را ، هامواره

فلک بارید بر تاجش ستاره

ز باران آب گیتى گشت میگون

به عنبر خاک هامون گشت معجون

ز خوشى باغ همچون دلبران شد

ز خوبى شاخ همچون اختران …

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

…  تو راحت دل غمگین

عشقت آرام سینهای کباب

بی خودم کن از آن لب میگون

تشنهٔ را به جرعهٔ دریاب

شب نشستم بیاد ابرویت

پشت بر خواب و روی در محراب …

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷

 

…  بلی گفتیم در روز نخست

بر سر ما این بلاها میرود

یکنظر آن لعل میگون دیده‌ام

خون هنوز از دیده ما میرود

یار آمد گفتگو را بس کنیم

صحبتش از کیسه ما …

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱

 

…  شاد خواهم زیست

غیر را غصه ناک خواهم دید

بر لبم چون نهی لب میگون

سرّ روحی فداک خواهم دید

عاقبت جان بوصل خواهم داد

رمز هذا بذاک خواهم …

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵

 

…  من هم بقانون میکشم

چن تبسم میکنی خون میخورم

حسرتی زان لعل میگون میکشم

گر کند رطل گران دریا دلی

من ز خون دیده جیحون میکشم

بر سر راهت فتاده …

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳

 

…  باشد دردم افزون کن

تا کنی صیدم غمزه را سرده

تا روم از خود چهره میگون کن

سینه‌ام بریان دیده‌ام گریان

هوش را حیران عقل مفتون کن

ای فدایت من خیز …

فیض کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱

 

…  گرصدبار گویدشیشه‌قلقل‌را

تمنا حسرت الفت خمارچشم میگونت

سراغ‌کوچهٔ ناسور داند شیشهٔ مل را

علاج زخم‌دل ازگریه‌کی ممکن‌بود بیدل

 …

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰

 

…  زدن سامان صد میخانه مستی‌کن

که‌خط جوشیدودرساغرگرفت‌آن‌حسن میگون‌را

به امید چکیدن دست و پایی می‌زند اشکم

تنزل در نظر معراج باشد همت دون …

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹

 

…  آن نرگس میگون مقابل با شراب

می‌شود چون آب‌گوهر خشک‌در مینا شراب

جام‌را همچشمی آن نرگس …

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۹

 

…  بیداری است

بگذر از فکر خرد بیدل‌که در بزم وصال

گردش آن چشم میگون آفت هشیاری …

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۰

 

…  دارد

ز سر تا پای ساغر یک دهن خمیازه می‌بینم

ز حرف لعل میگون ‌که مینا گفتگو دارد

لب شوخی که جوش خضر دارد خط مشکینش

چو آید در تبسم با مسیحا …

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۶

 

…  هم در پای من افتاد و عذر لنگ شد

جوهر خط آخر از آیینه‌ات میگون دمید

دود هم از شعلهٔ حسن تو آتش‌رنگ شد

کسب آگاهی کدورت‌خانه تعمیر است و …

بیدل دهلوی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - د‌ر جشن میلاد حضرت ظل‌ اللهی ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه ‌گوید

 

…  همچون‌ یکی سمین‌ طناب آمد پدید

من نشسته با نگاری کز لب میگون او

در دو چشم من همی رشک شراب آمد پدید

خانه ‌گلشن شد چو مهرش از نقاب آمد …

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح آقامحمد حسن پیشخدمت خاصه ی خاقان خلد آشیان

 

…  قد و لاله لب و نسرین بر

دلکش ومهو‌ش مشکین خط و سیمین رخسار

لب میگونش چو بر مه نقطی از شنگرف

گرد آن نقطه خطش دایره‌یی از زنگار

همه اسباب طرب‌ گرد …

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۷ - د‌ر ستایش مرحوم مبرور میرزا ابوالقاسم همدانی ‌ذوالریاستین فرماید

 

…  که بر طوبی بود یک راغ نسرینش

هوای باده‌ گر داری ببوس آن لعل میگونش

شمیم ‌نافه‌ گر خواهی ‌ببوی آن جعد مشکینش

بهشتی‌ هست‌ بس‌خرم‌ که ‌یک‌ …

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۹ - در ستایش پادشاه اسلام‌پناه ناصرالدین شاه غازی

 

…  بر چهرهٔ خورشید کشد تیغ

گیسوی تو بر گردن ناهید نهد غل

گرد لب میگون خط خضرای تو گویی

از غالیه بر آب بقا خضرکشد پل

جز زلف تو بر رخ نشنیدیم‌ که …

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۹ - در ستایش پادشاه خلد آشیان محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه فرماید

 

…  بوسه بود توشهٔ جان خاصه به نوروز

ای ترک بیاتات ببوسم لب میگون

هی بویمت آن‌ لب‌ که به‌ طعمست طبرزد

هی بوسمت آن رخ‌ که به‌رنگست …

قاآنی
 

عرفی شیرازی » غزلها » غزل شمارهٔ ۱۵۳

 

…  زن در دل خیال آن لب میگون گذشت

آب حیوان بین که از دریای آتش چون گذشت

تا دلی آوردم و این فتنه ها بر داشتم

از …

عرفی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵

 

…  خوش توان کرد دندان به دارو

بی می خرابم بی‌جرعه مدهوش

زان لعل میگون زان چشم جادو

گفتم رضی را سر نه بدین در

کارش همین است در آن سر …

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » قصاید » قصیده

 

…  نام لب تو بر زبان رانم

از دست مگس گریخت، نتوانم

شوریدهٔ آن لبان میگونم

آشفته طـــــــرهٔ پریشانم

دیوانهٔ حرفهای موزونم

درماندهٔ خنده‌های، …

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۹۹

 

…  میگون و چشم فتان داری

کاکل آشفته، مو پریشان داری

از بسکه بحسن ناز و طوفان داری

هر سو هر …

رضی‌الدین آرتیمانی
 

عرفی شیرازی » غزلها » غزل شمارهٔ ۲۵۹

 

…  نمی آید

به داغ دل کند دست ملامت آن نمکسایی

که هنگام تبسم زان لب میگون نمی آید

ز نام ناقه گاهی دوست را از نار می گیرد

که دیگر جست و جوی لیلی از مجنون نمی …

عرفی
 

عرفی شیرازی » غزلها » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

…  باز شد، اما به زبانم

این گنج روان، جای به ویرانه نگیرد

بگشا لب میگون، که لب شهد فروشم

آفاق به شیرینی افسانه نگیرد

کم نیست که از توبه پشیمان شده …

عرفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۱

 

…  سرم‌ گر خاک هم دستی‌ کشد افسر شود

حسرت مخموری آن چشم میگون برده‌ام

سرنوشت خاک من یارب خط ساغرشود

ای جنون تعمیر ازتشویش آسودن برآ

جان …

بیدل دهلوی
 

عرفی شیرازی » غزلها » غزل شمارهٔ ۴۱۰

 

…  چه امیدم به آن لب هاست، می دانم

که دارد خنده بر امید من، لب های میگونش

به تیر غمزه اش نازم که صد جا بشکند در دل

به دست معجز عیسی اگر آرند بیرونش

چنان …

عرفی
 

عرفی شیرازی » غزلها » غزل شمارهٔ ۴۳۰

 

…  گلگون گذاشتیم

رفتیم و توبه کرده ز میخانهٔ مراد

میل قدح به آن لب میگون گذاشتیم

رفتیم و در زمانه ز غمنامه های تو

نشنودهٔ غم تو به مجنون گذاشتیم

رفتیم و …

عرفی
 
نظرات 1 + ارسال نظر
میترا شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 18:01 http://pouyacarpet.mihanblog.com/

3.827160462413.17601516851سلام
با « آموزش طراحی فرش » آپم
منتظرتم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد